ما و بهانه های همیشگی رجوی

همیشه همانطوری پیش می رود که رجوی می خواهد!هوادار یا هواداران نگون بختی را از خانواده های ساکنان اشرف گیر می آورد.امکانات و پول می دهد تا به پادگان اشرف بکشاند.چندین مجموعه عکس و فیلم یادگاری و تعهد نامه و تمجید نامه می گیرد. بتواند نگه می دارد، نتواند بر میگرداند تا خرده ریزهایی را در تهران برایش انجام دهند.در حین ماموریت چند بار دستگیر و آزاد می شود. بعد جانش به خطر می افتد و به اشرف کوچ میکند. بهر دلیلی مجددا به ایران باز گردانده می شود و باز در ماموریتی دیگر دوباره دستگیر میشود. مدتی در زندان است. به همکاری و ماموریت برای مجاهدین اعتراف میکند.گوش هایش از قدیم پر شده است.از زندان به پادگان اشرف نامه نگاری میکند تا زمان محاکمه فرا برسد.برگشتی در کار نیست. یاد داده اند که برای "وطن" اش مبارزه میکند!کشته شد شهید است. دیوانه وار پافشاری میکند.محاکمه و سپس اعدام می شود. وقتی اعدام شد، می شود "مجاهد قهرمان" و "خانواده حقیقی رجوی".مثل همانهایی که سابقا انتحار کردند می شود سلسله ای از کوه های آتش فشان و دریای خروشان خون!رجوی پیام می دهد.مریم لباس سیاه پوشیده اطلاعیه می نویسد و چند ماهی یادواره و شهیدواره برگزار می شود.همیشه همینطوری پیش می رود. نامه نگاری ها شروع می شود.محکومیت ها اعلام می شود.تظاهرات و گردهم آیی در خارجه شکل میگیرد.تهدید ها شروع می شود.خط و نشان کشیدن ها علنی می شود و طبل ها به صدا در می آید تا مجاهدین دوباره مطرح شوند. اعدام و مرگ غیر طبیعی آدم ها خیلی بد است.من همیشه مخالف بوده ام.اما کسی از رجوی نمی پرسد که این بابا چطوری شد سال 88 سر از اشرف در آورد؟ کسی نمی پرسد که این طرف چیکار کرد دستگیر شد؟ کسی نمی پرسد چطوری شد اعدام شد؟ اما رجوی همه اینها را می داند.خوب هم می داند.او می خواهد که همه همین کار را بکنند تا آتشی که می خواهد زبانه بکشد.تا خوشحال، گرم و مست اش کنند.او کاری ندارد که چه کسی چطوری و در کجا می میرد.مهم این است که فقط برای او بمیرد.او فقط به صادر کردن چند اطلاعیه فکر میکند و چند تظاهرات برای گرفتن محکومیت.همین برایش کافی است.نان و آبی چربدار بنام "مبارزه".البته خریدارش خیلی خیلی کم است.اما پیدا می شوند آدمهایی که در دام اش بیافتند و طعمه او در ایران شوند. رجوی اگر بتواند 80 میلیون شبیه اینها را پرورش می دهد.تا سوار بر کشتی شیطان روی دریایی از خون به گندمی از ری در تهران برسد.او براستی فرشته مرگ است.کسی این را نبافته است.سی سال است که او در همه جا همین طبل را می کوبد.همین پیام را می دهد.برای او مهم نیست چه کسی در کجا کشته می شود.مهم این است که برای او و در جایی که او می خواهد کشته شوند.صارمی،حاج آقایی و کاظمی را او خواست بمیرند. خدا نصیب گرگ بیابان نکند،اعدام و مرگ غیر طبیعی آدم ها خیلی بد است.اما حال که اعدام شده اند،صدای گوشخراش اش بلند می شود.حقوق بشر به عذاب می افتد.طلبکارها از پاریس تا اشرف صف می کشند.آی مردند…وای کشتند…! همیشه همینطور است.در سی سال گذشته همانطوری است که رجوی می خواهد.به اسم "وطن،آزادی و مبارزه"! اما این "وطن دوست"، مردم وطن اش را با بمب و انفجارهای انتحاری،با گلوله ها و خمپاره ها تکه تکه کرد.از اول هم حرف جدی در مخالفت نداشت.سلیقه و انتقام فردی اش بود.آدم کینه کشی است.خوشش نمی آمد کسی ریش بگذارد.عمامه داشته باشد یا ساز مخالف فلسفی و جهان بینی بزند.او فقط خودش بود،آقا بالاسر نمی خواست.در سی سال گذشته هر جا پا گذاشت و با هر کسی که رفیق شد نیم صباحی بیشتر دوام نیاورد.تنها رفیق نازنین او صدام بود.بعد ها اسرائیل و آمریکا شد.این "وطن دوست" مردم اش را به صدام و بعدها به اسرائیل و آمریکا فروخت.پارسی را زیر قداره گردن شکن عرب نشاند سلاخی اش کنند تا "عربستانی" را در خوزستان به ارث ببرد.اما نشد.گروه خون او گروه کینه و انتقامجویی است.نه از حاکمان، از خود مردم!اطلاعات مردم اش را می فروخت تا موشک های 12 متری صدام خانه هایشان را ویران کند.از این راه میلیاردها نصیب اش شد.صدام رفت،او ماند تا پول ها را خرج کند. همیشه همینطور بود.رجوی ماند،دیگران رفتند.دیگرانی که از پی او رفتند.اما او به مرگ آفرینی ماند و دیگران به مرگ.آفرین به مرگ آفرینی که در دیگران نیست و در او هست!همیشه همینطور است.یکی می ماند که اطلاعیه بدهد.تظاهرات راه بیاندازد.فریب بخوراند و تخم کینه بیافشاند.شمشیر بکشد،هلهله بپا کند و آنانی که از پی او نرفته اند را به دشنام هی کند. روزگار غریبی است برای خونخواری!ظاهرا مظلوم است.هیچ خطایی نداشته است.حلقوم دیگران را می جود تا صدایی در نیاید.دستی بر دست اش بلند نشود.کسی انتقاد نکند.کسی نگوید چرا آدم ها را به کشتن می دهی رجوی؟!چه می خواهی از جان مردم؟اگر تو نبودی این همه پشته از کشته نبود.سی سال گذشت بی انصاف.کجای این سرگذشت زیبنده وطن،استقلال و آزادی مردم ایران است؟لامروت تو که همه را فروختی!چرا چرت می گویی خائن! اما او گوشش اش بدهکار نیست.بر خلاف حرف هایش اتفاقا موافق اعدام است.چون خود او از تهران،اور و اشرف، بیشمار حکم اعدام صادر کرده است.نه فقط برای صیاد شیرازی ها و هاشمی نژاد ها و بهشتی ها و رجایی ها و اهل کسبه و… دیگران، بلکه برای اعضای خود.برای آنها که به غفلت از پی او می رفتند و برگشتند به دامن محبت خانواده ها و انسان دوستی و عشق! اما او باز هم اطلاعیه می دهد و تظاهرات راه می اندازد. با مردم اش کاری ندارد.دستش برسد تکه تکه می کند.دیگر بهانه هایش زیاد شده اند.اعجوبه ای که با خون اهریمن زاده شد دنیا را به چشم خونین خویش می نگرد.دست هر شیطانی را از پشت بسته است.هر حرکتی را به جیب خود می ریزد.نفراتش را نیز در پادگان اشرف نگه می دارد تا چنین روزهایی بدرد اش بخورند.بکشند و کشته شوند.او همین را می خواهد.همیشه همینطور بوده و همین را می خواسته است. محمد علوی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا