این روزها از هر سو، از هر زمزمه و فریاد و رسانه و اینترنتی، صدای مرگ دیکتاتورها به گوش می رسد. بس که صداها در هم تنیده و رساتر شده، کسی صدای واقعیت و نهفته در اعماق دل های زخم خورده را نمی شنود. بس که همه در فکر طلب دنیوی و طلبکار این و آن هستند، کسی گوشش بدهکار صدای ماندگار و حقیقت جاودان، نیست. بس که همه طلبکاران و مظلومان به صدا در آمدند، در این میان حتی بدهکاران و دیکتاتورها نیز دست پیش گرفته و به شیوه فرافکنانه و آی دزد، به دنبال دیکتاتور و سقوط و انقلاب هستند. جالب تر این جاست که یکی از همین دیکتاتورها که دنیا و تاریخ را بی صاحب و سردرگم و فراموش شده یافته، شعار جالبی سر می دهد، امروز این دیکتاتور، دیروز آن دیکتاتور و فردا نیز نوبت دیکتاتور دیگری است. اصلاً انگار نه انگار که دیروز و امروز و فردا، اگر نوبتی هم باشد، نوبت خودش است. انگار نه انگار که همه این خیزش ها و جنبش هایی که در کشورهای عربی رخ داده، دقیقاً در مرگ پدرخوانده دیکتاتورها یعنی صدام حسین، ریشه داشته است. اما از هر چه که بگذریم به قول پیر فرزانه و عاشق بزرگ، امروز سخن عشق خوشتر است. واقعیت این است که امروز روز عشاق است. همان عشاقی که در دهه های قبل در هر کوچه و بازار و روایتی، زبان زد خاص و عام بودند. بسیاری هم عشق و عاشقی و عاشق شدن را مزموم و در ردیف مطربی تلقی می کردند، چون که خود قادر به عاشق شدن نبودند و یا این که گمان می کردند دوران شان سپری شده و عشق تنها در ایام جوانی به سراغ آدم می آید! از طرفی دیگر کسانی بودند که بدون عشق قادر به زندگی نبودند. کسانی بودند که خدا را در عشق جستجو می کردند. اگرچه عاشق شدن و عاشق ماندن سهل و آسان نبود. مثل امروز هم گذرا و هوس آلود و تاجرمآبانه نبود. هر چه بود عشق بود و اگرچه اکثر کسان نمی دانستند که همه چیز این جهان فانی است و تنها عشق جاودانه است. اگر عشق بود و عاشق و معشوق بود، واقعی و بخشی از حقیقت زندگی بود. 14 فوریه، روز والنتاین و روز عشاق است. یادآوری این روز به خاطر اهمیتی که عشق در حیات و بقاء انسان دارد، دهن کجی به هیچ مناسبت و روز دیگری نیست. اما جا دارد در این روز، به روز و یا روزهای مرگ عشاق نیز یادی بکنم. تقریباً 20 سال قبل در یکی از همین روزها بود که یکی از دیکتاتورهای بدون صاحب نام که همیشه خود را پشت دیکتاتورهای دیگر قایم می کرد و با شعر و شعارهایی که به کار می برد و همه چیز خود را معکوس جلوه می داد، در مقابل چشم همه مردم جهان، ضد والنتاین و روز ضد عشق و عاشقی خلق کرد و به کار برد. او با اهرم های فشار و استبدادی که در دست داشت، بسیاری از انسان های عاشق زندگی و هستی را در درون فرقه اش محکوم به جدایی و فنا کرد و با امکانات و تبلیغاتی که در آن روز در دست داشت و به کار می برد، تا توانست در مذمت عشق سخن راند. عشق را حیوانی و فناپذیر و در زمره جفت گیری حیوانات نامید. عشق انسانی و خدایی را مردود دانست و سرانجام عشق را نه در صلح و زندگی و هستی، بلکه در مرگ و فداشدن و کینه و انتقام تعریف کرد و النهایه عشق به دیکتاتور را عشق ماندگار و اصیل برشمرد. دیکتاتوری که از دندان ها و چنگالش خون عشاق سرازیر بود، از غلبه بر اعضای فرقه اش آن چنان غره شد که وعده داد، اگر مردم جهان از این امر آگاه شوند، حقیقت عاشقی را رها کرده و تنها به دیکتاتور دل خواهند بست. با توجه از آن چه خود از زندگی و آفرینش جهان تجربه داریم و از والنتاین، روز عشاق به جا مانده و از دکتر برایان ال وایس، نویسنده کتاب "تنها عشق حقیقت دارد" و دهها عاشق و معشوق سوته دل آموختیم، واقعیت این است که تنها عشق حقیقت و اصالت دارد و مرگ که سوخت اصلی دیکتاتورهاست، اصالت ندارد. با یاد روز مرگ عشاق که 20 سال قبل در یکی از فرقه های مخوف و خطرناک و به دست دیکتاتوری به غایت نایاب اتفاق افتاد، والنتاین و روز عشاق و زندگی و حیات جامعه بشری، را به همه عشاق جهان تبریک می گویم. به امید صلح و آزادی. زنده و جاودان باد عشق سلاح برتر انسان.