توفانی که از کشور تونس آغاز گردید و به مصر رسید اکنون گردباد آن کشورهای بحرین – یمن – الجزایر واز همه مهمتر لیبی را در خودش فرو برده است. جریان تغییرات شگفت انگیزی که همه کارشناسان خاورمیانه را غافل گیر کرد همچنان با سرعتی غیر قابل باور رو به پیش است. هرگز کسی تصور آن را نمیکرد که شروع سال 2011 آبستن حوادثی این چنین باشد که در پناه آن چهره امروز خاورمیانه و کشورهای عربی را بکلی دگرگون خواهد کرد. از همه شگفت تر آنکه کشوری چون لیبی که با دیکتاتوری تمام عیار معمرالقذافی اداره میشد از امواج سهمگین این توفان به دور نماند و دیکتاتور لیبی قبل از مرگ اش آن را به چشم دید. از سویی دیگر نقش مبارزات مسالمت آمیز که ابتدا تونس و سپس در اوج آن کشور مصر را از چنگال دیکتاتوری های سی ساله آزاد کرد بسا از زاویه بررسی انقلابات دنیای معاصر قابل تامل و به همان نسبت گریزان بودن مردم این کشورها از مبارزات خشونت طلبانه که اتفاقا خواست اصلی کسانی است که کشورهای خود را با سیستم سرکوب و دیکتاتوری اداره وهدایت میکنند بسا چشمگیر و حائز اهمیت است. در شرایطی که انقلابات سالهای دهه 60 میلادی تماما از تحرکات مسلحانه پیروی میکردند اکنون پس از نیم قرن دنیای معاصر وپس از سپری کردن تجربه حکومت هایی که این چنین روی کار آمده بودند و آزمایش خود را در صحنه عمل نشان دادند مردم دنیا بر اساس نمونه های بسیاری که در کشورهای آمریکای لاتین و همچنین در کشورهای بلوک شرق و اکنون در آفریقا و خاور میانه به تحقق رسیده است به مبارزات مسالمت آمیز برای رسیدن به خواست های خود رسیده اند واین نه یک نظریه بلکه حقیقتی واقعی است که دردنیای امروز بخوبی قابل مشاهده و برای آنانی که بدنبال حقیقت هستند امری ساده وبرای اثبات آن نیازی به کنکاش و استدلال نیست. تجارب همه کشورهایی که با مبارزات مسلحانه به قدرت رسیدند بخوبی نشان داد که حکومت های برآمده از آن زمان طولانی نکشید که باهمان سلاحی که خود را به قدرت رسانده بودند جامعه خود را سرکوب و امکانات و دوایر و سازمان های ویژه کنترل حکومتی را برپا ساختند. به نظر میرسد بر اساس این تجربیات سازمان ها و احزابی که هنوز در گذشته زندگی ودر باورهای غلط خود غوطه میخورند بیش از همه خسران و زیان دیده اند و این امر دقیقا نشان از عقب ماندگی و ارتجاعی بودن افکاری دارد که با پیشرفت زمان و جوامع به روز نشده و بر همین اساس تاوان نظریات دور از واقعیت و زندگی در زمان گذشته را میدهند و سازمان مجاهدین در این میان نمونه بسیار خوبی است که میتوان به روند ظهور و افول آن اشاره کرد و اکنون تا بدانجا به قعر رفته است که جز با حمایت مستقیم سرویس های اسرائیلی قادر به حیات نیست ولی هنوز همه لجوجانه تلاش دارد بگوید آنچه که او فکر میکند و می اندیشد، اندیشه برتر جامعه امروز ایرانی است و کودکانه در اوج وابستگی دم از آزادی و در اوج سرکوب های سیستماتیک در مناسبات سازمانی دم از حقوق انسانی و عدالت اجتماعی زده و آنرا همچنان قرقره میکند. اما هیهات که باز هم بایست تاوان سیاست های غلط و استراتژی واپس مانده خود را پس بدهد و در پشت سر حوادث تنها به ریزه خواری و زندگی در شکاف ادامه دهد. بررسی حوادث شتابان خاورمیانه نیز تا همین امروز بخوبی نشان میدهد که رشد مبارزات حق طلبانه وآگاهی بخش مردم این کشورها و همچنین ایران به چنان سطحی رسیده است که بدرستی درک کرده اند که مبارزات خشونت طلبانه و مسلحانه خواست اصلی دیکتاتورها برای پیدا کردن دستمایه ای برای سرکوب بیشتر و خون ریزی افزون تراست واز همین رواست که می بینیم در کشورهای فوق بویژه در مصر که نسبت به دیگر کشورها از احزاب و گروههای ریشه دار تری برخوردار است این امر مهم با درایت و هوشیاری فراوان تری پیگیری شد و یکی از دیرپا ترین حکومت های دیکتاتوری دنیای معاصر را به زیر کشید. اما این روزها در ایران خبرهای بسیاری نشان میدهد که جریان ضد ملی و ضد مردمی مجاهدین ضمن سوار شدن بر خواست های برحق مردم سعی در منحرف نمودن آن کرده و با انواع حیله ها خطوط سرویس های اسرائیلی و آمریکایی را در ایران پیاده و اجرا می کنند. اما به تحقیر آمیز ترین شکل ممکن نمی گذارند جریان وابسته به صدام که در دامن آن رشد و نمو کرده است خواست های بر حق آنان را به تاراج برد و به همین دلیل مجاهدین عموما با اسم مستعار و نه با اسم و رسم و آرم سازمانی شان ظاهر شده و شب و روز بیهوده تلاش میکنند که با تغییر مسیر مبارزات مردم ایران بر امواج آن سوار شده تا بتوانند از این رهگذر خواست های مردمی را منحرف و سرکوب و خشونت را کانالیزه کنند. به این جهت بسیار باید هشیارتر از گذشته منتظر حوادث پیش رو بود و قطعا مردم ایران و بویژه دانشجویان و جوانان از این مهلکه بزرگ عبور خواهند کرد چرا که مسیر گذشته نشان میدهد سطح آگاهی مردم و قشر روشنفکر جامعه ایران فرسنگ ها جلوتر از همه جریانات اپوزیسیون در خارج کشور رشد و پیشرفت داشته است و کارنامه این جریانات آنقدر مملو از وابستگی و دلبستگی به جریانات مشکوک خارجی بوده که میتوان برای شناسایی طیف عمل آن، سازمان مجاهدین را با وابستگی تمام عیار به صدام حسین دیکتاتورمعدوم عراق را در راست ترین نقطه این طیف شاخص گذاری وتا انواع رنگارنگ گروههای وابسته به دولت شوروی سابق و اسرائیل در چپ این طیف ادامه داد. به همین خاطر است که مردم ایران هرگز به این جریانات مشکوک دل خوش نکرده و چاره کار را در مبارزات مسالمت آمیز با خواست های عملی دیدند وضمن جدا کردن اصولی مطالبات خود از گزند دست ها وسرویس های مشکوک آنگونه که خود تصمیم گرفته و تشخیص میدهند حرکت کرده و تا هم اکنون هم گام های بسیاربسیار مهمی را به جلو برداشته اند. اما در این میان هیچ جریانی بیش از مجاهدین خسران و زیان ندیده است و پیوسته خواستار گل آلود شدن آب و ماهی گرفتن و سوار بر این امواج است و از همین رو هر چه بیشتر باید درافشاگری این جریان وابسته ضد ملی اقدام و مردمی را که واقعا خواهان تغییرات اصولی در ایران هستند را نسبت به نقش مخرب آنان آشنا ساخت.