جسم بی قلب اعضاء مجاهدین

در گذرگاه زمان خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود میگذرد
آدما می میرند، رنگ ها رنگ دگر می گیرند
و فقط خاطره هاست که چه شیرین چه تلخ
دست ناخورده به جا می ماند در سایت های خبری خواندم رضا شیر محمدی ایست قلبی کرده، خداوند از سر تقصیراتش بگذرد. بعضی از افراد داخل تشکیلات رجوی مدت زمان زیادی است که ایست قلبی کرده اند یعنی ارزشگذاری فرقه رجوی بر این است که افراد باید هر آنچه که ارزش های انسانی ست و قلب برای آن می تپد را از خود دور کنند و متاسفانه رضا شیرمحمدی از جمله کسانی بود که به این خواسته ی رجوی لبیک گفته بود. رضا زمانی که فرمانده حفاظت قرارگاه حنیف در طوز بود و یا زمانی که وارد انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک رجوی شد ایست قلبی کرد چون همه ی کسانی که فکر می کردند از طرف سازمان ارزشگذاری شده اند و جایگاه خاصی دارند بیکباره در این انقلاب متوجه شدند از ارزش افتادند و به نظرم رضا جزء کسانی بود که به خاطر از دست دادن رده و مقام خود دچار عقده شد و برای رسیدن به آن مقام کذایی قبلی (تشکیلاتی) تا فرق سر می خواست خود را مطیع نشان دهد و در این راه اصلا کم نگذاشت و لازمه ی تشکیلات رجوی این بود که افراد را به جان هم بیاندازد. در نشست های عملیات جاری یا غسل هفتگی خود ساخته ی رجوی باید می بودند افرادی که قلب نمی داشتند وقتی که به همرزمان خودشان فحش و ناسزا می گفتند و مدیریت اینگونه نشست ها چه کسانی می توانستند بهتر از آقا رضا و امثال او باشند؟ و آقا و خانم رجوی نیز همین را می خواستند.
یادم است اولین نشست غسل هفتگی که ما را مجبور کردند در این نشست آن هم در قرارگاه باقرزاده که مدت سه ماه و اندی واقعا می توان گفت به صورت زندانی نگهداری می شدیم شرکت کنیم. افرادی مثل احمد واقف،‌ جواد خراسان و رضا شیر (‌شیر محمدی) و غیره بودند که این نشست ها را اداره کردند و ما ده نفر ده نفر وارد نشست می شدیم و مجبور بودیم مثلا بگوییم در فیلم سینمایی زن هنر پیشه ی امریکایی را دیدیم دچار هوس شدیم و یا باد می آمد و خورد به مانتوی فلان خواهر در اشرف و برجستگی ایجاد شد و ما تحریک شدیم و…!!! واقعا یادآوری لحظه ها هم سخت است که چطور آقا رضا و امثال او شروع می کردند به فحش و دشنام دادن و مارک زدن که شما جزء سپاه پاسداران و شعبه وزارت اطلاعات و غیره هستید!!؟ و حتی فحش های خانوادگی نثارمان می کردند و در آخر با یک جمله ماجرا فیصله پیدا می کرد که مجاهد اینگونه ساخته و پرداخته می شود. البته باید گفت اینگونه مجاهدت فقط شایسته ی رجوی است نه انسانی که از نظر خداوند و قرآن اشرف مخلوقات نام نهاده شده است.
ایکاش رضا شیر محمدی برای یک بار هم که میشد، میتوانست مثل هر انسانی تپش قلب خود را گوش دهد و بعد جسم خود را تسلیم خاک می کرد.
در نهایت خانم رجوی به بهانه مرگ رضا شیر محمدی و اینکه به اصطلاح چهار دهه مبارزه کرده است پیام می فرستد غافل از اینکه خانم رجوی و شوهرش چهار دهه روح انسان ها را در تشکیلات مخوف مجاهدین آگاهانه و البته ناجوانمردانه تباه کرده اند.
قادر رحمانی عضو سابق ارتش آزادیبخش ملی و مجاهدین
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا