رویای دیرینه خانم اخیانی فعلیت یافت

در دوران حضورم در تشکیلات مخوف فرقه رجوی درمقاطع مختلف تحت مسئولیت خانم اخیانی قرارداشته وازنزدیک با خلق وخوی وتمایلات درونی اش آشنایی عمیق داشتم.
ایشان بشدت دردرون مناسبات کرسی خواه وجاه طلب تشریف داشتند وهمواره دیوانه رویای رسیدن به کرسی و پست مسئول اولی سازمان بودند وبرایش البته که قیمت هم دادند!!.
جدا از شیرجه زدن چندین باره در حوض و رقص رهایی در قبال مرگ مشکوک همسرش مرحوم علی نقی حدادی (برادرکمال ازمسولین سازمان وفرمانده لشکرسابق) همواره در سکوت بودند وبدلیل طینت کرسی خواهی خویش جسارت اتخاذ موضع وحتی اظهارنظری نداشتند وعملا به همسرش خیانت کرد.
رویای دستیابی به پست مضحکه ونمایشی مسول اولی سازمان در فرقه رجوی از دیرباز در روحیات ایشان هویدا و بارز بود یعنی از اولین انتخابات و شور دموکراتیک و آزاد!!
درمقطع انقلاب! ایدئولوژیکی درونی فرقه که فهیمه اروانی در سرسپردگی و شیرجه در حوض رقص رهایی گوی سبقت را از دیگرخواهران ازجمله زهره خانم ربود و در مسند مسول اولی نشست تا خصوصا دوره ای که صدیقه حسینی زن بیسواد و ناکار آمد و درعوض مهاجم وفحاش ومطیع اوامررهبرعقیدتی! برای پست مسول اولی ازجانب رجوی انتصاب شد که زهره خانم افزون تر و افسارگسیخته تر از قبل در دستگاه فرقه رجوی درسرکوب نیروهای تحت مسولیت خود خواست که به رجوی اثبات کند که لایق تر از صدیقه بوده و درحق اوکوتاهی شده است و…….
ولیکن توانا بود هرکه به هرقیمت به امیال خود برسد ومن ازاین بابت که زهره خانم بالاخره توانست در واپسین حیات سازمان درخاک عراق به آرزوی دیرینه اش برسد تبریک وتهنیت میگویم!
البته جاه طلبی خانم اخیانی در مقیاس با جاه طلبی مراد خود بسا بی مقدار بوده وبه چشم نمی آید چرا که زهره خانم دراندرون خانه عاشق ودیوانه کرسی مسول اولی بود درحالیکه مرادین ایشان مریم ومسعود سالیان است که به ترتیب نقش مست و دیوانه کرسی ولایت مطلقه و ریاست جمهوری ایران بزرگ را در سر می پرورانند وبرایش البته که قیمت وبها داده وبه دریایی ازخون فرزندان فریب خورده وغافل مردم ایران که با ترفندهای مختلف به اسارت کشیدند هم بسنده ندارند و در این ایام گمان میرود که با مقاومت! وخودداری ازاجرای قوانین دولت عراق وتن دادن به آن درتعیین تکلیف فرقه وخروج ازعراق به کشورهای ثالث به شکل طبیعی ومعقول منشور و قوانین و حقوق پناهندگی، میخواهند الباقی اعضای دربند اشرفی را نیز به قربانگاه بکشانند!!
تف و هزار باره تف برآن کرسی و پست و مقامی که ازخون مشتی انسان حاصل آید وحقا که چه استثماری که شخص رجوی نماد جامع وغیرقابل جانشین سازی دراین وادی کثیف بوده وخواهد بود البته که فعلابرایش دامن امریکا ی دوست وسوراخ موش بهتریافت نشود!! راستی تا یادم نرفته خواستم یک خاطره ای نیز یاد آورشوم درخصوص انتخابات و شور آزاد و دموکراتیک! برای شخص مسول اول سازمان که گویا مطابق انعکاس اخبار در رسانه اینترنتی زهره خانم نیزبراساس سه شور پیاپی درمیان اعضای سازمان به کرسی مسئول اولی مشرف شدند وخلاصه فکرنکنید که ازجانب مراد (رهبری فرقه) انتصابی بوده باشد!! وقتی خواستند بهشته شادرو(طهمینه) را برای مسول اولی سازمان درسال 1378 انتصاب کنند من حقیربه اتفاق جمعی دیگردرماموریت بودیم وبی خبراز سیرحوادث که در سالروز تاسیس سازمان درسالن اجتماعات کمپ اشرف چه گذشته است!؟
درآن ایام مسئول تشکیلات وپرسنلی وقت خانم فهیمه اروانی، توجه کنید بعد ازاتمام نمایش انتخابات مسئول اولی سازمان که شخص طهمینه بقول مهوش سپری درلحظه میچرخاند وتغییرمیکند به مسند وکرسی مسول اولی نشست، مارا برای اطلاع رسانی ازیک واقعه مهم درسازمان دریک اتاقی درمجموعه اسکان سابق جمع نمودند وتوضیح دادند که درنبود شمایان انتخابات مسول اولی درجمع تمام خواهران وبرادران مجاهد بطور دمکراتیک صورت گرفت و یک خواهری انتخاب شد الان شما نیز آزادانه ومختارانه میتوانید انتخاب خود را کرده و نام نامزد مورد دلخواه را نوشته وبه درون یک گلدان که گل آرایی شده بود بیندازید!! جل الخالق! درسازمان جورواجورنمایش وخیمه شب بازی با رنگ ولعاب دمکراتیک وآزاد دیده بودیم وحول آن بسا خزئبلات و اباطیل هم شنیده بودیم ولیکن این نمایش مسول اول سابق و مسول پرسنلی وقت (خانم اروانی) الحق که جدید ونابغه! بوده وجمع مارا عمیقا متعجب نموده بود.
خودم هرچند ترسان ولرزان اندک جسارتی بخرج دادم وروبه خواهرفهیمه پرسیدم جسارتا عرض میکنم حال انتخابات که تمام شد ولابد مسول اول نیزکه انتخاب شد (خواهرفهیمه وسط حرفم پرید وگفت بله بله خواهرطهمینه همشهری خودت لایق بودند وانتخاب شدند) درادامه گفتم که بازهم جسارت وحمل برضدیت نشود پس رای ما چند نفرچه تاثیری درمابعد انتخابات خواهد داشت و زودی قبل ازاینکه پرت وپلای خواهرفهیمه را بشنوم دست کردم درجعبه شیرینی وقبل ازاینکه تکه شیرینی را به تمام وکمال قورت بدهم دست زنان وشادی کنان مبارک باد گفتم تا قال قضیه کنده شود وماموریت محول شده تشکیلاتی سنگین خواهرفهیمه هم به خوبی وخوشی تمام شود. ولی باورکنید خواهرفهیمه ازرونرفت وخواست با مهارت بی مثالش سناریوی خودش را درجمع کوچک اما عناصربا سابقه وقدیمی سازمان به اتمام برساند وبا محبت تمام ودرعین حال بی توجه به فضولی حقیر گفت این که عاقلانه نیست رای شما نیز باید در آرشیو سازمان درخصوص انتخابات ثبت شود شیرینی را بخورید ولی قرارشده که شما نیزرای خودرا حول نامزد مورد دلخواه مکتوب بدهید! آن جمع حاضر بدلیل سابقه حضورطولانی درتشکیلات که می فهمیدیم داستان چیست واین نمایشات چقدرکثیف وابلهانه است وماموریت خواهرفهیمه نیزتشکیلاتی است وشب باید پیروزمندانه به رجوی گزارش بدهد که این جمع غایب نیزدرانتخابات دخیل بودند ومختارانه رای دلخواه دادند! لذا جملگی فهمیده بودیم که باید به خواهرطهمینه رای بدهیم ونام ایشان را ولاغیردرکاغذ مکتوب کنیم اما با این حال شخصا لج کردم ودربرگه خودم نام نه همشهری خودم بلکه نام ثریا شهری (خواهرطاهره) را نوشته وتا کرده ودرداخل گلدان انداختم. ازآن واقعه ساعتی نگذشت که مجددا صدایم کردند که نزد خواهرفهیمه بروم. حقیقتا مقداری استرس واضطراب داشتم با خودم گفتم توهم بیکاری ها….. تنت میخواره که چوب حسابرسی خواهرشورای رهبری آنهم خواهرفهیمه را بخوری… مثل سایرین به خواهرطهمینه رای میدادی وراحت میشدی دیگه……
قلبم تند تند میزد ووارد اتاق که شدم خواهرفهیمه را که همواره گشاده روی وخندان بود این بارعصبی وبدخلق دیدم. بازهم با پررویی شروع کننده بودم وسلام کردم وخسته نباشید گفتم ولی درلحظه جوابی نشنیدم. همین که نشستم روبه من گفت من شخصا زیاد روی توشناخت نداشتم سابقه وموضع مسئولیتت هم چیزدیگری میگوید وبایستی پخته تروتشکیلاتی ترو مسئول ترجلوه کنی!!. (یواشکی حرفشونو قطع کردم وگفتم نکنه جسارتی کردم و….) که جواب داد همین الان وضعیت تشکیلاتیت رو از مسئولینت ژیلا ونسرین وفرشته یگانه گرفتم که گفتند برغم سابقه اش وموضعی که به وی دادیم مطابق با تشکیلات نیست ولی انتقاد پذیراست وزودی می چرخاند….
درادامه گفت همه بچه ها پیام حرفموگرفتند واسم خواهرطهمینه را بعنوان نامزد مسول اولی دربرگه رای ذکرکردند……ما با خواهرطاهره درپست مسول اولی مخالفتی نداریم وخیلی هم خواهرلایقی برای این پست وموقعیت هستند ولی چرا توجه نداری دراین مقطع خواهرطهمینه عمیقترپیام انقلاب خواهرمریم را گرفتند وخلاصه قرارشده که دراین برهه ازتاریخ مبارزه مان! ایشان سکان مسول اولی را بدوش بکشند و…..
درپایان یک برگه رای سفید روبرویم قراردادند ومن هم خوشخط نوشتم ” خواهرطهمینه “

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا