واشنگتن پست در مقالهای در 14 دسامبر 2012 تحت عنوان «برنامهی آمریکا برای حفظ جان ایرانیان باقیمانده در عراق» مطرح کرده است که گویا اوباما رئیس جمهور آمریکا توافق مالکی را بدست آورده است تا طرحی را برای نجات جان نفرات مستقر در قرارگاه اشرف بپذیرد. در این طرح نمایندهی سازمان ملل «مارتین کوبلر» در عراق ماموریت یافته است تا این نفرات را به قرارگاه تازه تخلیه شده آمریکائی بنام «قرارگاه لیبرتی» که در نزدیکی فرودگاه بینالملی بغداد قرار گرفته است منتقل کند. منتها تمام نفرات تک تک توسط بخش پناهندگی سازمان ملل مصاحبه میشوند تا هر کدام آزادانه راهشان را انتخاب کنند.
در پایان از طرفین مناقشه خواسته شده است، دست از یکدنگی بردارند تا جان نفرات مستقر در قرارگاه به خطر نیفتد.
به هر حال رجوی حالا که مساله جان افراد مستقر در قرارگاه مورد توجه قرار گرفته است. غرور و خود محوری را اندکی هم که شده کنار بگذارد و این راه حل و یا راه حلهای دیگری که ممکن است به آنها مخفیانه پیشنهاد شده ولی مطرح نشده است را قبول کند. واقعیت این است که افکار عمومی جهان رهبری سازمان و بطور خاص رجوی را مسئول حل نشدن این مشکل میدانند. همانطور که ایجاد مشکل فعلی را زاییده سیاستها و طرز فکر او میدانند و خونهای ریخته شده قبلی را هم ناشی از تصمیمات او میبینند، برون رفت از آنرا هم تصمیمگیری او میدانند.
دستگاه تشکیلاتی مجاهدین سالهاست زیر ضرب نشستهای انتقاد و عملیات جاری و غسل و غیره شسته و تراشیده شده است. همه چیز فدای او، همه چیز برای او و همه چیز… برای نیروها هم اگرچه فرصت زیادی نمیماند تا بتوانند تصمیم بگیرند. باید از هر فرصتی که پیش میآید استفاده کنند تا به آن زندگی که روزی فکرش را میکردند که وارد سازمان شوند بدست میآورند ولی چیزی کف دستشان گذاشته نشد برسند.
وضعیت روزهای آینده شاید همانطور که نویسنده مقاله ذکر شده نوشته است به یک حالت انفجاری برسد. دانیل فراید، مشاور ویژهی آمریکا دربارهی قرارگاه اشرف عنوان کرده است که رهبری مجاهدین خلق در کار ماموران سازمان ملل برای مصاحبهی فردی با نفرات مستقر در قرارگاه مانعتراشی میکند. زیرا آنها متمایل هستند که هنگام مصاحبه با نفرات در آنجا حضور داشته باشند. او به کنگرهی آمریکا گزارش داد که رهبری قرارگاه اشرف بر سر توافق برای هر گونه جابجایی به خارج از عراق غیر از انتقال گروهی از خود عدم انعطاف نشان نمیدهند.
در این بین خانوادههای نفراتی که در دستان رجویند بیش از حد نگران جان جگرگوشگان خود هستند، تعدادی خود را به جلوی قرارگاه رساندهاند و سعی دارند با داد و فریادهایشان نگرانی خودشان را از بروز فاجعه نشان دهند. همه مسئولیت جان بچههایشان را بر عهده رجوی میدانند، چرا که او بوده است که ذهن و روح و روان نفرات را به زور نشستها و دیگها و انواع و اقسام تهمت و تهاجم در قبضهی خود گرفته است. نشستهایی که افراد موظف به بیرون ریختن ذهن خود میباشند تا به راحتی هدف تهاجم گروه قرار گرفته و ساعتها مورد بازبینی و کنترل مجدد قرار بگیرند، سوابق و گذشته او را از زاویههای مختلف مورد کاوش قرار بدهند. او هم خود را بارها و بارها در جلوی جمع بشکند و روسیاهیش را به اثبات برساند، آنقدر مفلوک و ضعیف خودش را احساس کند که به هر دستی به او دراز شود خودش را به آن آویزان کند و به اینصورت است که دیگر ارادهای برایش نمیماند که بتواند مستقل و خارج از کادرهای تعیین شده عمل کند، و اینطور است که داوطلبانه حاضر میشود جهت وفاداریش و اینکه خود را مدیون و بدهکار تمام عیار به رجوی میداند بتواند ولو شده بخشی از این بدهی را با جان دادنش جبران کند. چرا که رجوی حسابگرانه در آخرین لحظه که داشت به اصطلاح در زیر فشار و تهاجم جمع پودر و نابود میشد دستش را گرفت و او را دوباره سر پا کرد. او اکنون غلام حلقه بگوش رجوی شده است و دادن جان دیگر کمترین است. بنابراین اینکه مسئول اصلی ریخته شدن خون نفرات مستقر در قرارگاه قبل از اینکه به نفرات برگردد به عهده خود رجوی است، یک واقعیت انکار ناپذیر است.
امان از این یکدنگی رجوی که از قول سخنگویش باز عنوان میکند این نقل و انتقال باید تحت نظارت سربازان آمریکایی قرار گیرد. خواستهای را مطرح می کند که خودش میداند عملی نیست چرا که نیروهای آمریکایی رسما خاک عراق را ترک کردهاند و شرکت در این کار یعنی نقض آشکار تعهدی که به عراق سپردهاند، پس چطور رجوی خواستهای را مطرح میکند که میداند نشدنی است. آیا این همان صحبتی نیست که دوست دارد تعدادی مجددا خونشان ریخته شود. باز خودش را اثبات کند و بگوید نفرات تحت کنترل تمام عیار من قرار دارند و مجددا موضوعی برای نشستها و عملیات جاری فراهم آورد. آخر تا کی باید خون نفرات بیگناه ریخته شود و چطور میخواهد جواب آنها را پس بدهد. مگر نه اینکه مسئول اول و آخر همه این کارها خود او است و نه کس دیگری.
چه علتی دارد که بر سر تخلیه قرارگاه اشرف اینقدر پافشاری میکند، نکند اسراری در قرارگاه وجود دارد که به هیچوجه نبایستی اطلاعاتش بیرون رود، وقتی چند سال پیش فیلمهای ویدیویی مخفی را نشان دادند که پولهای میلیونی از جانب مقامات عراقی به مسئولین سازمان داده میشد چه کسی باور میکرد. همه فکر میکردند که درآمد سازمان از طریق مالی اجتماعی تهیه میشود و این انگیزه زیادی برای نفراتی بود که در خیابان صبح تا شب در سرما و گرما میایستادند تا بلکه پول بیشتری بدست بیاورند.اینکه برای جذب نیرو به عنوان ادامه تحصیل در خارج، کار در خارج یا خروج از ایران و رفتن به اروپا نفرات را به عراق میکشاندند، و یا الان میگویند بعضی ها در سازمان که از کودکی به عنوان عادیسازی از ایران همراه نفراتی که میگریخته اند بوده اند، بعد از نزدیک سی سال هنوز نمیدانند که پدر و مادرشان چه کسانی هستند و چه هویتی داشته اند. یعنی حتی به آنها گفته نشده که هویت تو چیست و یا موارد دیگر. خوب اگر قرار شود قرارگاه اشرف خالی شود کسی نمیداند شاید باز چیزهایی روشن شود که تا حالا کسی روحش هم از آن خبردار نبوده است. چه بسا این همه مقاومت برای اینکه قرارگاه تخلیه نشود برای حفظ همین اطلاعات بازگو نشده است.
واقعیت این است که رجوی با هزینه هنگفتی که در خارج صرف نیروهای خارجی میکند خبرنگاران و شخصیتهایی را که علیه آنها مقالهای بنویسند را تحت انواع و اقسام فشارها قرار میدهند و همه گونه مشکلات حقوقی و قانونی برای وی ایجاد میکنند تا حرفش را پس بگیرد و یا حداقل دیگر مقالهای علیه رجوی ننویسد. ولی حقایق بالاخره روزی روشن میشوند. شاید در فردای روزی باشد که قرارگاه کاملا تخلیه شده است. که قاعدتا همه چیز در زیر ذره بین خبرنگاران و عموم قرار خواهد گرفت.مساله دیگر جابجایی و قبول مصاحبه نفرات بصورت فردی با بخش پناهندگی سازمان ملل نیز منجر به خروج تعداد زیادی از نفرات قرارگاه اشرف برای همیشه خواهد شد. چرا که خیلی از نفرات بخاطر فضای بستهای که در آن قرار داشته و امکان ارتباط با دنیای خارج ازخود ندارند، از این فرصت استثنایی میخواهند استفاده کنند و خودشان را آزاد کنند. به هر حال بایستی منتظر ماند تا دید در روزهای آینده چه اتفاقی میافتد. امید است که این قائله بدون خون و خونریزی تمام شده و چشمانداز آزادی برای نفرات محصور در قرارگاه رویت گردد.
جمیل بصام