ما خواهان آزادی فرزندانمان و سرنگونی فرقه رجوی هستیم
با سلام خدمت همه عزیزان که ما را در این سفر یاری کردند. من مریم عبدی خواهر دل شکسته سعید عبدی هستم. من به همراه مادر و پدرم با تمام سختیها و مشکلاتی که داشتیم به عشق برادرم راهی عراق شدیم برای اولین بار بود که به عراق سفر می کردیم هیچ تصویری از پادگان اشرف در ذهنمان نداشتیم یک هیجان و بیقراری وجود من و پدر و مادرم را گرفته بود تا اینکه به شهرک آزادی رسیدیم بعد از کمی استراحت به اضلاع پادگان اشرف رفتیم با خودمان می گفتیم با صدا زدن برادرم به اسم شاید جوابی به ما بدهد. با رسیدن ما در کنار اضلاع کمپ اشرف عناصر توجیح شده فرقه با سنگ پرانی و فحش های رکیک که شایسته خودشان است از ما استقبال کردند آخه آنها در مکتب رجوی رسم مهمان نوازی و پذیرایی از پدر و مادر را آموخته اند. آخه در کدام مکتب و قانونی آمده که انسانها را با زور و فریب و نیرنگ و دور از خانواده اسیر اهداف شوم خود کنند.
یک روز که در کنار یکی از ضلعها بودم عکس دختر برادرم که چشم انتظار پدرش است را به همراه داشتم. مدام داد می زدم که من برادرم را می خواهم، یکی از عناصر بی رحم فرقه به من گفت برو گم شو و به سمت من سنگ پرتاب می کردند. رهبران فرقه چه بلایی بر سر انسانهای پادگان اشرف آورده اند از درون آنها را خالی کرده اند جالب این جاست که رهبران فرقه خودشان را نمایندگان مردم ایران می دانند اینها نماینده مردم هستند یا دشمن مردم ایران. من بیشترین تلاش خودم را می کنم که برادرم را از پادگان اسارت نجات دهم، به امید آزادی هر چه زودتر عزیزانمان و برگشتن آنها به آغوش گرم خانواده.