حمله اخیر فرقه به گل نشسته رجوی به جدا شده ها نشان ازاین است که این فرقه ماهیت تروریستی خود را هرگز و هرگز عوض نخواهد کرد , وقتی که سالروز آدمکشی و خشونتشان را جشن می گیرند ؛ پر واضح است که اینها هر چند سلاحهای اهدایی صدام حسین را به زور از آنها گرفته باشند ولی این باعث عوض شدن ماهیت تروریستی اینها نشده است , کسانی که فکر می کردند که فرقه رجوی از روزی که خلع سلاح شدند دیگر تروریست به شمار نمی آیند و آنها توان تغییر ماهیت ضد انسانی و تروریستی خود را دارند سخت در اشتباه هستند ؛ به قول رجوی؛ موضوع سلاح اصلا موضوع مهمی نیست برای مجاهدین، چرا که هر لحظه که اراده کنند با پولهای عربستان و صدام , به دست آوردن سلاح برایشان کاری نخواهد داشت ؛ حقیقت این است که ماهیت این گروه مهم است نه داشتن و یا نداشتن سلاح. مجاهدین از دمکراسی و آزادی و انتقاد… صحبت می کنند و مدعی هستند که هرکسی که هر انتقادی به اینها دارد می تواند به راحتی آنها را مورد انتقاد قرار دهد , اونها این شعار خودشان را چند روز پیش با حمله به جدا شده هایی که به آدم کشی رجوی اعتراض داشتند , به خوبی اثبات کردند , مسعود رجوی و جادوگر پیر و زشت اورسورواز به خوبی نشان دادند که اینها حتی تحمل یک انتقاد را نداشته و ندارند و نخواهند داشت , اگر رجوی ادعا می کند که حرفهای جدا شده ها دروغ است و اینها همگی ماموران وزارت اطلاعات هستند , پس ایشان و زن امریکایی زده اش چرا این همه از جدا شده ها وحشت دارند؟ سوختن و فشار باید در چه حدی باشد که جلوی پلیسهای شخصی فرانسه هم نتوانی جلوی خودت را بگیری و با چوب و چماق حمله کنی!!! من هرگز نشست مسعود رجوی (که ما به این نشستها اصطلاحا نشستهای داخلی می گفتیم) را فراموش نخواهم کرد که می گفت که دیگران بی خود می کنند از ما انتقاد کنند , ما سالیان است که در حال مبارزه (فراموش نکنیم که مبارزه همان اسم مستعار مزدوری برای صدام حسین و کشتن هموطنهای خود , زندانی کردن تعدادی هموطن در طول سالیان و کشیدن بیگاری از آنها و تجارت کردن به اسم اونها و…) با 2 رژیم هستیم و شهید دادیم و چرا باید مورد انتقاد قرار بگیریم , کسی حق انتقاد به ما را ندارد , البته ایشان بارها و بارها همه گروههای دیگر را مرده و به درد نخور حساب می کرد و انتقاد کردن به سیستم رجوی در دستگاه ایشان معنایی نداشت و انتقاد از سیستم رجوی , ایشان را به شدت به هم می ریخت و کینه شدیدی به دل می گرفتند تا آنجایی که دستور مرگ جدا شده هایی که به ایشان انتقاد می کردند را صادر کرد. و حالا در فرانسه در مهد آزادی , جایی که می تواند برای فرقه تروریستی رجوی فرصتی باشد تا یاد بگیرند که فقط شعار ندهند و عمل هم بکنند و از خشونت دست بکشند , ولی متاسفانه می بینیم که چه فرانسه جایی که مهد آزادی است باشد و چه عراق و قلعه اشرف , اینها تحمل کوچیکترین انتقاد را ندارند و نخواهند داشت , اینها پاسخ انتقاد را با چوب و چماق می دهند و جز این رجوی راه دیگری را قبول نخواهد داشت چرا که رجوی خوب می داند که اگر فقط یک بار به تعداد ولو اندک از انتقادهای جدا شده ها صادقانه پاسخ بگوید , دیگر کسی برایش نخواهد ماند , پس لاجرم راهی ندارد جز گردنکشی و زورگویی و دورویی و چوب و چماق وسرکوب… باید به جادوگر پیر و زشت اورسورواز گفت که , پوشیدن لباسهای زرد و قرمز و نارنجی , عملهای گوناگون زیبایی , ریختن ادا و اطوار و قهقهه زدن برای جان بولتن و شهردارهای سابق امریکایی و حتی در آوردن روسریت هم چیزی از اون خوی کثیف و حیوانیت کم نخواهد کرد و ماهیت ضد انسانی تو و شوهر فراریت هرگز عوض نخواهد شد. من فکر می کنم که خیلی ها با حمله چماقداران رجوی به جدا شده ها و با دیدن مراسم جشن آدمکشی آنها , بیش از پیش اطمینان پیدا کردند که اول اینکه ماهیت اونها همان هست که بوده و فقط مقداری رنگ عوض کردند و این فرقه تحمل هیچ انتقادی را ندارد و هر گونه اعتراض و انتقادی را با چوب و چماق سرکوب می کند کاری که سالیان به یمن اربابش صدام یاد گرفته بود و در اشرف اجرا می کرد , دمکراسی و آزادی که فرقه از آن صحبت می کند و ورد زبان روباه پیر و فرسوده اورسورواز شده را خوب همه دیدند و رجوی به همه نشان داد که تازه اینجا اروپاست و دستش بسته است و فعلا تا این حد سرکوب می کند وای به روزی که اینها پایشان به ایران برسد. دوم اینکه مراسم 100 هزار نفره فرقه رجوی به خوبی نشان می دهد که این فرقه تا به چه حد بی دنباله است و همگی بیش از پیش متوجه این حقیقت شدند که این فرقه نه تنها کسی را در ایران ندارد بلکه همان کسانی که در خارج مزدبگیر و یا به قول خود رجوی ایدئولوژیک , هوادار رجوی بودند هم رجوی را تنها گذاشته اند و دیگر برای رجوی تره خورد نکرده و خود را عقب کشیده اند , جا زدن 2 یا 3 هزار خارجی به جای 100 هزار ایرانی نشانه از فلاکت و درماندگی این فرقه است وتلاش و دست و پا زدن برای برگرداندن آب ریخته اشرف به جوب است , و پوشش گذاشتن بر شکست فضاحت بار خط و مشی سیاسی , ایدئولوژیک و نظامی. 2 یا 3 هزار نفر سیاه پوست و یا افغانی , رمانی و… که به اجبار در ازاء دریافت غذای مجانی و پول توجیبی و یک گردش در پاریس , باید تی شرتهایی با عکسهای رجویها می پوشیدند که اینطور تلقی شود که گویا اینها ایرانی هستند که این تی شرتها را به تن دارند و کنار هر صندلی یک پرچم بسیار بلند گذاشته شده است که سالن به حدی شلوغ شود که گویا همین سالن 3 هزار نفره مملو از ایرانیهایی است که برای سخنرانی رجوی آمده اند , از طرف دیگر خبرنگار فرقه با ژست اینکه الان می خواهد با هموطنان ایرانی که سر از پا نمی شناسند و تازه از راه رسیده اند مصاحبه کند شروع به مصاحبه می کند که از شانس بد ایشان به هر کسی که می رسد یا افغانی است و یا کرد عراق و در نهایت ایشان مجبور می شود که به نفرات عراقی بگوید که شما خواهان دمکراسی در ایران و عراق هستید! و آنها هم فقط سرشان را تکان دهند و آش آنقدر شور بود که ایشان سریع مصاحبه اش را قطع کرد چون بعد از عراقیها سیل آمدن سومالی ها که از کمپ های متعدد در اروپا آمده بودند جاری شد. از طرف دیگر مهدی ابریشمچی شوهر اول مریم رجوی که به دلیل هدیه کردن زن خودش به رجوی مورد اعتماد شخص رجوی است شروع به شور و فطورهای همیشگی اش کرد و باز هم برای روحیه دادن به خودش و دیگر اعضا گفت که مقاومت پیروزیهای گوناگونی را خلق کرده ولی ایشان از این همه پیروزی حتی یک عدد از آنها را نام نبردند و فقط خیلی عجله داشتند که به جمع آفریقایها و لهستانیها , افغانیها , رومانیائیها بپیوندند وبیشتر از این مجبور نباشند که از پیروزیهای پوشالی صحبت کنند چون ایشان ته دل خودشان ,خودش هم حالش از خودش و حرفهای تکراریش به هم می خورد. شگفتا که مجاهدین با حمایت صدام و عربستان و به قول خودشان در کنار مرزهای ایران با ارتش آزادیبخش نتوانستند کاری بکنند , حالا می خواهند با یک مشت آفریقایی و افغانی پناهنده , خواهر مریم را به تهران ببرند!! واقعیت این است که هر گروه یا حزبی که پشتیبانی و حمایت مردم خود را نداشته باشد پیشاپیش مرده است , حتی اگر پولهای کلان عربستان و اسرائیل و صدام حسین هم همراه و پشتیبانش باشد , دروغ گفتن و تبلیغ کردن برای کی و برای چی و تا کی؟ آیا تا حالا شده مریم رجوی در یکی از همین برنامه هایی که برای سخنرانی شهرداران سابق آمریکایی و اروپایی برگزار می کند , یک ایرانی از یک گروه و حزب دیگر هم در کنار خود داشته باشد؟ این جز نشانه از این است که همه ایرانیها افکار ارتجاعی و پوسیده این فرقه را می شناسند و به آن حتی نزدیک هم نمی شوند. نسرین ابراهیمی