تاریخ سراسر جنایت، و خیانت و وطن فروشی فرقه رجوی،از دیرباز، بیانگر ارتزاق این فرقه از این خیانت های ملی و سیاسی بوده است.
در اواخر حیات خائنانه و خفیف فرقه رجوی،شاهد خوش رقصی آن ها برای ارباب سابق شان صدام جنایت کار بودیم. بعد از سقوط دیکتاتوری صدام، دست به دامان ارباب جدیدشان،یعنی امریکا شدند و شروع به خیانت و جاسوسی علیه منافع ملی در عرصه های مختلف آن به ایران زمین کردند. این فرقه باخوش خدمتی هایی که به اربابان آمریکایی و صهیونیستی خود کرده، چه دخالت در ترور دانشمندان اتمی ایران و فروش اطلاعات اماکن و نیروگاه های اتمی، و حمایت از تروریست های نظام پوسیده بعثی در عراق که خط و خطوط آمریکا و رژیم صهیونیستی را پیش می برند،و چه دخالت مستقیم وغیر مستقیم درامور داخلی آن، و اعلام همبستگی با تروریست های اجیر شده سوریه، و خوش رقصی ها برای شیخ نشین های خلیج فارس،و چه خزیدن به زیر دامان امپریالیزم جهانی،همه وهمه تلاش های مذبوحانه ای است که فرقه برای بزک کردن چهره تروریستی خود ازآن کمال سوء استفاده را کرده است.اما پرواضح است، با توجه به کارنامه سیاهی که این فرقه درطول سالیان گذشته از خود به جای گذاشته است محال است که بتواند چهره ای مدرنیته و دموکراتیک وصلح طلب از خود نشان دهد،و بتواند یک شبه تغییر ماهیت دهد،زیرا که ترور و تروریست پروری درخون و رگ های این فرقه جریان دارد و عمیقا معتقد به آن هستند و هرگونه تغییر وعقب نشینی از این ماهیت تروریستی،موجبات مرگ آن را فراهم خواهد آورد. و اکنون شاهد آن هستیم،دامنی که سالهاست رجوی به زعم خود،مدعی است که به خاطر پیشبرد و اجبار مبارزه آن را به تن کرده، چگونه با لگد زدن و عقب نشینی از مواضع به اصطلاح انقلابی اش،و تمامی شعر و شعارهای آرمانی و مقدس مآبانه اش، آن را به زیر کشیده است. و خود و فرقه اش را تبدیل به یک قحبه سیاسی کرده است که معتقد به هیچ پرنسیب و اصول و قانونی نیست.و حاضر است که به خاطر منافع و مطامع فردی آن را به هرکس و ناکسی بفروشد. تا بلکه برای چند صباحی به حیات سراسر ننگ و خیانت بارخود ادامه دهد. عقب نشینی از شعارهای نبرد مسلحانه قهرآمیز،و دشمنی عمیق و کینه توزانه با امپریالیزم جهانخوار،وعدم سازش با آن،استقلال،و عدم وابستگی سیاسی به هیچ یک از قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای، وتن دادن به تخلیه ذلت بار اشرف، بسا موجبات ایجاد تناقضات شدید سیاسی برای اعضای دربند این فرقه خواهد شد. تناقضاتی ازقبیل اینکه، پس،شعار مبارزه مسلحانه و قهرآمیز تا سرنگونی چه شد؟؟شعاری که از بدو تاسیس تا کنون مثل مغازه دو نبش از آن سوءاستفاده های سیاسی آتان را می کردید. شعار ارتش آزادی بخش ملی ایران بازوی پر اقتدار خلق چه شد؟ کدام ارتش مگر چیزی از آن باقی مانده؟ پرنسیب های سیاسی و اخلاقی که همیشه برای ما از آن دم می زدید و خود را مدافع سینه چاک آن ارزش ها جا می زدید، چه شد؟؟ چرا خون همرزمان ما را بی جهت برای حفظ خاک اشرف بر زمین ریختید درحالی که می دانستید روزی باید اشرف را ترک کنیم آن هم، با این خفت و خواری؟مگر همیشه و درمناسبت های مختلف، چه در جریان لیست گذاری مجدد آمریکا و چه درجریان جنگ خلیج فارس،و چه به بهانه های مختلف دیگر،نمی گفتید که هیچ وقت آب ما با آمریکا در یک جوی نمی رود!! پس چه شد؟ و حالا خزیدن به زیر پرچم امپریالیزم جهانی و سازش ننگین با آمریکا را چگونه برای ما تفسیر میکنید؟؟ تا کی باید فریب سفسطه بازی ها و وارونه نمایی شما را خورد؟چرا باید ما را همچون مرغ عزا وعروسی، قربانی مطامع پست وحقیر خود کنید؟یادم می آید درنشست های ماه رمضان سال 88 که در سالن اجتماعات پادگان اشرف با تله کنفرانسی که هفته ها به طول انجامید و بحث داغ ورود نیروهای عراقی به اشرف جهت ایجاد یک سیطره پلیس در پادگان اشرف بوده رجوی با شیادی تمام خواستار ماندن نیروهای بخت برگشته اش در اشرف به هر قیمتی شده بود. درآن نشست ها با ژستی مطمئن از خود و تن صدایی که فقط در مواقع فریب نیروهایش از رجوی می شنیدیم،که یک احساس انقلابی کاذب هم چاشنی آن کرده بود،شعار "به هرقیمت همه دراشرف می مانیم حتی اگرآنرا برای مان تبدیل به اوین کنند،وهر بنگال واتاق آنرا سلولی از سلول های آن کنند،خواهیم ماند و قیمت آنرا هرچه که باشد می پردازیم"، را اعلام کرد. یادم می آید که این صحبت های شیادانه رجوی با نگاه های متحیر و متعجب اعضای اسیر مواجه شده بود و هیچ کس دلیلش را نمی دانست که چرا باید درمقابل دولت عراق بایستیم؟ وقتی هم که از مسئولین خودم می پرسیدم که معنای این حرف های رهبری چیست؟ در پاسخ می گفتند که صحبت های رهبر آنقد رعمیق هستند که ما بعد از بیست سال معنای آن ها را می فهمیم. با شنیدن پاسخ مسئولم، فهمیدم که خودش هم از این بحث های بیهوده رجوی چیزی دستگیرش نشده!! راستی آن شعار ماندن در اشرف به هرقیمت چه شد؟ به یقین این ها و خیلی از تناقضات دیگر یقه رجوی وسرانش را خواهد گرفت وباید پاسخگو باشد. این عقب نشینی های زنجیره ای از خط وخطوط و شعارهای فرقه و ازدست دادن اشرف این شهر بی شرف، و ناموس مجاهدین و کانون نبرد استراتژیک و افشای رسوایی های رشوه دادن به سیاستمداران بازنشسته آمریکایی واروپایی تا واپس نشستن رجوی ها در منجلاب تباهی و اضمحلال کامل ادامه خواهد داشت. این زنجیره عقب نشینی های مرگبار بیانگر اینست که رجوی ها برای فرار از بحران های دامنگیر وسراشیب سقوط و اضمحلال و برای فرار از پاسخگویی به نیروهای منفعلش، سیاست خائنانه و خبیث گرگ در لباس میش و مظلوم نمایی را برگزیده است. وگرنه طینت وسرشت این فرقه همان است که بوده.همان تروریست هایی هستند که دستشان به خون هزاران شهروند بی گناه ایرانی و شهروندان کرد وشیعه عراقی آغشته است. مگرچیزی عوض شده؟ برای همین در نزد مردم، به منفورترین فرقه سیاسی، که در جنایت و خود فروشی به دشمنان این آب وخاک سرآمد تمامی خائنین وطن فروش هستند و هیچ جایگاهی در ایران ندارند شناخته شده اند.ب رای همین است که در نزد افکار عمومی ملت بزرگ ایران خروج این جانیان تروریست از فهرست سیاه آمریکا هیچ تاثیری در دیدگاه عمومی به این فرقه جانی نخواهد داشت و با دید همان آدم کشان و جانیان به آن ها می نگرند. خروج فرقه رجوی از لیست سیاه تروریستی یک پیروزی به زعم سران این فرقه نیست، بلکه یک خیانت و یک وطن فروشی و معامله ای ننگین بر سر اعضای نگون بخت و اسیر در کمپ لیبرتی می باشد که جنایت دیگری در کارنامه سیاه این فرقه به شمار می آید. به عبارت دیگر هویجی است که در ازای همراهی و همنوازی با سیاست های جنگ طلبانه آمریکا و اسرائیل و کشورهای حوزه خلیج فارس به سران فرقه داده شده است. سیاستمداران آمریکایی هم در آینده ای نه چندان دور خواهند فهمید که چه حماقت بزرگی را در تعامل دوگانه با تروریست ها مرتکب شده اند و باید پاسخگوی این کار نسنجیده و درنهایت ظلمی که به ملت ایران کرده اند باشند. باز کردن پوزه بند حیوانی وحشی و درنده خوی،کاری است که مسئولیت سنگینی را برعهده صاحبش می گذارد. زیرا که حیوان وحشی هیچ وقت نمی تواند خلق وخوی خود را کنار بگذارد. مگر به خاطر اینکه پوزه بندش را بازکنند، دست به مظلوم نمایی و ادای ترک عادت تروریستی و مدره نمایی را درآورد. ولی هرگز نباید فراموش کرد که این ها چه جانواران خطرناکی بوده و هستند. خارج کردن این فرقه با ماهیت تروریستی، از لیست سیاه، خیانت به حقوق انسانی و بشری به حساب می آید ومحکوم است. و دست اندرکاران آن باید بدانند که برای همیشه مورد لعن و نفرین تاریخ بشری، به خصوص ملت شریف ایران خواهند بود.