بعد از سالیان کاسه لیسی و جاسوسی و وطن فروشی سران فرقه مجاهدین برای غرب و دادن پول های کلان دریافتی از سازمان های اطلاعاتی غربی و اسرائیلی به لابی های خود در اروپا و آمریکا در یک بازی کثیف برای تحت فشار قرار دادن ایران، وزارت خارجه آمریکا نام فرقه را از لیست گروه های تروریستی خارج کرده تا این گونه بتواند مزد جاسوسی و وطن فروشی را به رجوی ها بدهد.
سران فرقه که در دریدگی و وقاهت دست همه را از پشت بسته اند هنوز جوهر این اطلاعیه خشک نشده از دولت آمریکا طلبکاری می کند که چرا زودت ر از لیست سیاه به خاطر خوش خدمتی بیرون نیامدند. این شیوه برخورد دقیقا برای پوشاندن بند و بست هایی است که در پشت پرده انجام گرفته است و به همین خاطر سعی دارد با جوسازی کسی روی این مسئله انگشت نگذارد و زیر سئوال نبرد. مریم قجر در یک غلط کردم گویی آشکار عنوان می کند که اکنون باید شرایطی فراهم شود تا کار انتقال اعضای سازمان به اروپا فراهم شود. حال سئوال این است اگر از ابتدا دنبال این خط بودید پس به کشتن دادن تعداد زیادی از افراد خود در اشرف به خاطر چه بوده است و چرا اکنون فیل شما هوای اروپا می کند و برای بیرون رفتن از عراق لحظه شماری می کنید؟ این فیگور مسخره مریم بیشتر مصرف بیرونی دارد چرا که این فقط صورت مسئله اخراج سازمان از عراق است. ولی سران فرقه در نشست درونی خود در لیبرتی بر ماندن در عراق پافشاری کرده و فکر می کنند که حتی یک روز هم شده بیشتر در عراق بمانند تا شاید فرجی حاصل شود و در بند و بست های پشت پرده آنان در عراق ماندگار شوند. به همین خاطر است که مسئولین فرقه اعضای خود را در مصاحبه با کمیساریای پناهندگی در عراق این گونه توجیه می کنند که کار مصاحبه را طولانی تر کرده و زمان بیشتری در عراق بمانند تا شاید از این طریق فروپاشی فرقه را چند روزی به عقب بیندازند. این هیاهو و جنجال بر سر بیرون آمدن از لیست تروریستی چند روزی برای سران فرقه کارآیی دارد چرا که بعد از این باید در مورد انجام عملیات مسلحانه و تغییر آرم خود و استراتژی جدید سازمان موضع گیری کنند که آیا هنوز به شیوه گذشته و با شعار توخالی جنگ صد برابر!! به راه خود ادامه دهند یا خیر؟ سران فرقه بین بد و بدتر سعی کردند بد را انتخاب کنند چرا که اگر از اشرف خارج نمی شدند سازمان همچنان در لیست تروریستی قرار داشت و امکان دستگیری مسعود هم وجود داشت. طبیعی بود مریم برای نجات مسعود تن به خفت و خواری دهد و عملا سرسپردگی به غرب را نشان داده تا شاید بتواند جان بی ارزش مسعود را نجات دهد چرا که وی معتقد است اگر همه اعضای سازمان کشته شوند و فقط مسعود باقی بماند دوباره سازمان وی احیا می شود که البته باید گفت وی از نظر دولت عراق تروریست به حساب می آید و باید محاکمه شود. سران فرقه بعد از سالیان با شعار به اصطلاح مبارزه برای سرنگونی!! و جنگ مسلحانه!! اکنون به زمان قبل از سی خرداد سال 60 رسیده و دست از پا درازتر باید به سوی فعالیت های سیاسی روی بیاورند در حالی که اصلا شرایط کنونی قابل مقایسه با زمان قبل از سال 60 نیست. اکنون فرقه به مرحله فروپاشی رسیده است و کار سیاسی هم مشکلی از آنان حل نخواهد کرد. مریم قجر برای پوشاندن شکست استراتژی سازمان جشن پیروزی می گیرد تا بتواند روی شکست خود سرپوش بگذارد. اکنون وضعیت مریم همانند همان قمار بازی است که تمام هستی خود را باخته ولی باز هم سعی دارد به بازی ادامه دهد. در مورد ابعاد دیگر این شکست می توان ساعت ها بحث کرد ولی حرف اصلی این است که سازمان به مراحل فروپاشی نزدیک شده است و دور نیست که دیگر اثری از این فرقه باقی نماند و این جشن نه برای پیروزی، بلکه جشنی برای فروپاشی سازمان می باشد.