آنچه که مجاهدین طی ماههای اخیر و بویژه بعد از خروج از لیست گروههای ترویستی آمریکا، سعی کردند آنرا برجسته کرده و در ابعاد داخلی و بین المللی بزرگنمایی کنند، همانا توهمات خطی جدید رجوی یعنی «تشکیل ارتش بزرگ آزادی ملت ایران» بعد از فروپاشی «ارتش آزادیبخش ملی» بدست آمریکا است که اعضای آن هم اکنون در لیبرتی در انتظار سرنوشت نامعلوم خود بسر میبرند. تشکیل «یگانهای ارتش آزادی ملت ایران» شکل جدیدی از فریبکاری های رهبری ناقص العقل مجاهدین است که با یک عقب نشینی فضاحت بار تاریخی به عقب اینبار استراتژی خود را روی توهمات جدید مطابق آنچه که فوقا گفته شد بنا نهاده است. در همین خصوص مسعود رجوی بار دیگر در پیام پنجم آبانماه خود به باقیمانده نیروها در قرارگاه اشرف، مجددا با رنگ و لعاب بیشتر این موضوع را مطرح و از مسئولین سازمان خواست تا تلاش های خود را در تحقق آنچه که وی آنرا «تشکیل یگانهای ارتش ازادی» در داخل ایران می نامید، بکار گیرند. بدین ترتیب شعار "تشکیل یگانها و دسته های ارتش آزادیبخش ملی ایران در سراسر میهن " به شعار محوری و مرحله ای مجاهدین تبدیل و در پایگاه خبری مجاهدین نیز نقش بست. و مثل همیشه خیلی زود دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین که با ویژگی تولید اخبار کذب و دروغ بویژه در ارتباط با داخل کشور شناخته میشود، شروع به کار نمود و در تاریخ 23/08/1391 ضمن درج خبری تحت عنوان "موج استقبال و اعلام آمادگی برای تشکیل یگانهای ارتش آزادی" در پایگاه خبری خود اعلام کرد: "به دنبال فراخوان رهبر مقاومت مبنی بر برپایی یگانهای ارتش آزادی، شاهد موجی از استقبال و اعلام آمادگی برای تشکیل این یگانها در میهن اسیر بودیم" و در انتهای مطلب نیز بخشی از این باصطلاح اعلام "همبستگی با ارتش آزادی" توسط هوداران مجاهدین در داخل کشور را نیز درج نمود؟! البته باید اوج توهمات مسخره و بی محتوای رهبری مجاهدین برای پیشبرد این خط را در سخنرانی مریم رجوی در تاریخ 27/08/1391 در کنفرانسی در پاریس که " خروج مجاهدین از لیست آمریکا، چشم انداز تغییر در ایران در سال 2013 – 27آبان 1391 (17نوامبر 2012)" خوانده میشد، جستجو کرد. وی در بخشی از سخنرانی خود اعلام کرد: "… این تحول، (لغو برچسب تروریستی علیه مجاهدین) همچنین امکان تجدید قوای مقاومت در داخل کشور و گسترش واحدهای مقاومت و به هم پیوستن آنها را فراهم کرده است. بله اثر بسیار مهم، آغاز روند تازه ای برای سازمان دادن یکانهای مقاومت در ایران است… ولی مریم رجوی خیلی زود و با طلبکاری تلویحی از غرب بویژه آمریکا در خصوص اینکه چرا جمهوری اسلامی ایران تاکنون سرپاست، از یک سو به بی محتوا بودن خط «تشکیل یگانهای ارتش آزادی» در داخل ایران مهر تائید گذاشت و اعلام کرد: "… یک پهنه مهم دیگر از مبارزه ما همچنان نفی سیاست مماشات دولتهای غرب و برداشتن یک به یک موانعی است که بر سر تغییر در ایران ایجاد کرده اند… از دولتهای غرب باید پرسید چرا به طولانی شدن مذاکرات اتمی به سود آخوندها تن داده اید. آیا منتظرید که اولین بمب اتمی بر سرتان فرود بیاید؟ چرا راههای فرار از تحریم بین المللی را بر روی این رژیم نمی بندید؟ و… " و از سوی دیگر نیز تلاش کرد تا طلب حمایت از «تشکیل یگانهای ارتش آزادی ملت ایران» و استفاده از مجاهدین بعنوان پیاده نظام آمریکا که توان سازماندهی چنین ارتشی اینبار در داخل ایران مشابه مدل های لیبی و سوریه را دارند، بعهده حامیان سیاسی اش بگذارد. سناتور رابرت توریسلی در کنفرانس پاریس میگوید: "… اما میدان نبرد جابه جا شده است. این نبرد دیگر در راهروهای قدرت واشینگتن نیست، دیگر در پایتختها در سراسر جهان نیست، دیگر در جامعه ایرانیان در خارج کشور نیست (و البته خجالت کشید بگوید دیگر در خاک عراق نیست)، این نبردها را ما پیروز شده ایم. اپوزیسیون مستحکم و قدرتمند است و به رسمیت شناخته شده است. نبرد اکنون به خود ایران باز می گردد… زمان آن فرا رسیده است که به خیابانها بریزیم. زمان آن فرا رسیده که دست به اعتصاب بزنیم و با کار خود از رژیم حمایت نکنیم. زمان آن فرا رسیده است که قیام کنیم و ملایان را سرنگون کنیم… در همین کنفرانس شهردار رودی جولیانی نیز تلاش کرد به شکل دیگری مجاهدین را به آمریکا عرضه کند. وی میگوید: "… اپوزیسیون وجود دارد، اپوزیسیون توانست مصر را تغییر دهد، توانست لیبی را تغییر دهد، به خواست خدا خواهد توانست سوریه را تغییر دهد و هیچ دلیلی وجود ندارد که باور نکنیم همین تمایل در بین مردم خوب ایران وجود دارد. یک آلترناتیو بسیار روشنی وجود دارد نظیر آنچه در لهستان با جنبش همبستگی بود….. (مذاکره) این یک گزینه است و ادامه مسیری است که به آنها اجازه داده تا تبدیل شدن به قدرت اتمی احتمالاً چند ماه فاصله داشته باشند. گزینه دوم که باید آخرین گزینه باشد، حمله نظامی است برای تلاش برای برداشتن توانایی آنها برای این که یک قدرت اتمی بشوند است. همه تشخیص می دهد که باید روی میز باشد و باید واقعی باشد، که کار کند ولی این باید آخرین گزینه باشد، و سومی گزینه یی است که مد نظر قرار داده نشده است، ولی باید بشود و من معتقدم این گزینه است که کار خواهد کرد تغییر رژیم در ایران… اما در این میان، مجاهدین که دم خروس ماهیت فرقه گرایی و بشدت عقب مانده شان بیرون زده و مانع جدی کسب و کارشان شده است تلاش میکنند توسط حامیان سیاسی شان ضمن لاپوشانی آن، یک چهره دموکراتیک نیز از خود نشان دهند تا در دکان جدید فریبکاری شان شاید به کارشان آید که اینبار این وظیفه مهم به عهده شهردار رودی جولیانی گذاشته شده است. وی در این کنفرانس میگوید: "… اپوزیسیون وجود دارد… همین ائتلافی که خانم رجوی توانسته گردهم بیاورد. اجازه بدهید به همه یادآوری کنیم اصول این ائتلاف چه هستند که برخی را روشن کنیم. چون آن قدر دروغ گفته شده است آن قدر چیزهای وحشتناکی گفته شده تا جلو خروج از لیست گرفته شود و واقعاً مانع بالا رفتن این سازمان شود و ما واقعاً باید فضا را پاکیزه کنیم. اینها مواردی است که این سازمان امروز برایش می ایستد و از همان ابتدای رهبری او این طور بوده است. 1 – دموکراسی، 2- حاکمیت قانون 3- احترام به حقوق بشر 4- احترام به مالکیت 5- آزادی بیان 6- آزادی مذهب 7- جدایی دین و دولت 8- یک ایران غیراتمی. اینها اهداف این سازمان هستند…؟! ولی وضعیت بدتر از آن است که بشود با چنین تعریف و توصیف های بی محتوا و ناچسبی، مجاهدین با یک تشکیلات فرقه ای را بجای یک نیروی دموکراتیک جا زد. بنابراین بازی جدید رجوی ساخته تشکیل «ارتش بزرگ آزادی ملت ایران» از یک سو نشاندهنده همان واقعیت انکار ناپذیر ماهیت خشونت طلبی مجاهدین و تابع ساختار فرقه ای و قوانین دگم و انعطاف ناپذیر آن است که هرگونه عدول از آن به فروپاشی ایدئولوژیکی و تغییرات بنیادین در ماهیت آن راه خواهد برد و از سوی دیگر میتوان آنرا به سرابی تشبیه کرد که مثل همیشه با ادعاهای توهم آمیز رهبری مجاهدین تنها در راستای حفظ و سرپا نگه داشتن نیروهای دربند تشکیلات و تلاش برای عرضه تمام عیار سازمان به آمریکا قابل تفسیر و توجیه است. بدین ترتیب به مجاهدین از اینکه بخواهند اقدامات آشکار و پنهان تروریسم را کنار گذاشته و با نقد گذشته خیانت بارشان ساختاری دموکراتیک و البته مستقلی را بپذیرند باید به دیده شک و تردید نگریست. ضمن اینکه اعلام چنین مرحله ای پس از عبور از «ارتش آزادیبخش ملی» را باید بیشتر به یک طنز تلخ – که هم گویای عمق فریبکاری و هم ناشی از درد بی درمان رهبری مجاهدین است تشبیه کرد. سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی مجاهدین