ورزش از دیدگاه سران فرقه رجوی
شرایط قرارگاه اشرف بسیار سخت و مناسبات درونی آن بغایت غیر انسانی بود، بطوریکه افراد حتی برای انجام کارهای روزمره شان نیز نمی توانستند خودشان تصمیم بگیرند. همه نشست ها اجباری بود،شرکت در مراسم فرقه اجباری بود، اگر عضوی کوچکترین زاویه ای با تشکیلات تحمیلی فرقه داشت فرماندهان اسارتگاه اشرف، تمامی اعضا را دریک نشست جمعی و اجباری، بر علیه آن عضو زاویه دار می شوراندند، تا شخصیتش را خرد کنند و او را به زور و اجبار القاء کنند که در اشتباه است تاحرف یا موضعش را پس بگیرد.عضو در هر سطح و یا رده تشکیلاتی که باشد، هیچگاه آزادی عمل نداشت که به دلخواه یا به سلیقه خودش کارکند. در ورزش و یا فعالیت های جمعی دیگرهم باید تابع جمع باشد!!! (شعارفرقه درباره جمع این بود که جمع معجزه میکند،البته منظورشان فشارهای جمع که ازطرف سران فرقه به فرد القا میشد)!!!!! عضو حتماً باید در ورزش یا بازیهای دسته جمعی شرکت کند. مثل روبات هر روز صبح باید سر ساعت و زمانبندی مشخص بیدار شود و سر زمانبندی مشخص هم به خواب برود.از ورزش جمعی و فردی دراسارتگاه اشرف خاطره ای دارم که حیفم آمد آنرا برایتان بازگو نکنم.
هرروز سر زمانبندی ورزش که به مدت یکساعت و نیم بود همه افراد موظف بودند که قبل از آن به خط شوند تا مسئول مربوطه آمارگیری کند و از حضور همه نفرات مطمئن شود. بعد از آن چند دقیقه ای را برای گرم کردن اولیه اختصاص میدادند وبعد همه باید به صف میشدند وپشت سر نفری که بعنوان جلودار درحال دویدن بود می دویدیم و در مسیر هم شعارها واراجیف فرقه مثل:(کی خسته اس؟ که درجواب تعداد دیگری میگفتند دشمن. یا، مریم مهرتابان و درجواب گروه دیگرمیگفت می بریمش به تهران یا شعار دیگری رو دوش قهرمانان و درجواب می بریمش به تهران) را تکرارمیکردیم.این شیوه ورزش آنقدر تکراری وخسته کننده شده بود که صدای نفرات جوانتر را درآورده بود که این چه ورزشی است؟ما نیاز به ورزش تخصصی داریم ونمیشود همه زمان ورزشمان به دویدن و شعاردادن بگذرد. کم کم نفرات جوانتر ازشرکت در ورزش جمعی طفره میرفتند وبه بهانه های مختلف ازشرکت درآن سربازمی زدند وتعدادی هم به زمین فوتبال مقر می رفتند و آنجا مشغول فوتبال می شدند.این تعداد نفرات که ورزش خود را از سایرین جدا کرده بودند باعث خشم سران فرقه شده بودند. برای همین تصمیم گرفتند که شیوه ورزش را عوض کنند. ایندفعه ورزش به صورت موزیکال انجام میشد.شرکت درآنهم اجباری بود. همه افراد درهررده ودرجه تشکیلاتی موظف به شرکت در ورزش موزیکال بودند. این ورزش موزیکال آنقدر مسخره بود که ایندفعه صدای همه را درآورده بود.می گفتند که انگار داریم می رقصیم و اکثرا ازانجام حرکات مسخره آن طفره می رفتند. بنابراین سران فرقه اینبارتصمیم گرفتند که برای نفرات جوانتر سالن بدنسازی و برای نفرات مسن تر همین ورزش موزیکال با حرکات سبک را برقرار کنند. درسالن بدنسازی درمدت چند هفته تمام امکانات ورزشی را فراهم کردند.وهمیشه وهر روز یکی ازسران فرقه از نفرات ورزشکار و اینکه با این روش فرقه نفرات حول چه موضوعی محفل میزنند گماشته بودند. مراقب سالن ورزش هرروزه موظف بود که گزارش سالن ورزش را به مسئول بالاترش بدهد. دریکی ازاین گزارشها آورده بود که نفرات با بدنسازی ارزشهای جامعه عادی را به فرقه آورده اند. لمپنیسم را برای ما آورده اند. یعنی بازو کلفت میکنند وآنرا به رخ همدیگرمیکشند. و جلوی خواهران شورای رهبری ژست می گیرند.و همه اش درباره خاطرات خود درایران ویا زمانی که در اروپا ورزش میکردند محفل میزنند. بعد از این گزارش بود که سران فرقه تصمیم گرفتند این محل بورژوازی (سالن بدنسازی)!!! را جمع کنند. و همینطورهم کردند. بعد ازآن اقدامات سرسختانه ای وضع کردند که همه را بدون استثنا موظف میکردند که به هرقیمت شده در ورزش جمعی شرکت کنند.
براستی که در اسارتگاه اشرف،هیچ آزادی عملی نبود. وسران فرقه آزادیهای فردی را به بهانه های واهی سرکوب میکردند. سران فرقه با هرگونه ورزشی که برای سلامتی و بالا بردن روحیه فرد باشد مخالفت میکردند. از ورزش هم درراستای اهداف خودشان و درراستای سرکوب و القای تفکرات واندیشه های متحجرانه خود استفاده میکردند. هدف از ورزش برای سران فرقه سلامتی نبود بلکه پیش بردن نظام تشکیلات جهنمی شان است.اجبار در تشکیلات پذیری،اجبار دربیگاری،اجبار در جمع بودن،اجبارحضور در مراسم و نشستهای مسخره شان،اجباردرعملیات جاری وغسل هفتگی و اینبار هم اجبار در ورزش جمعی تا رجویها بتوانند تشکیلات جهنمی خود را برپا کند. نیاز داشتند که تمامی تمایلات انسانی وفردی را سرکوب کنند.برای همین است که تمام افراد اسیر فرقه را درخود و مایوس می بینیم.زیرا که رجوی دریک فضای بسته و محصور مشغول سرکوب مستمر آنان است. باشد که روزی از همین روزها شاهد پرکشیدن تمامی اسیران فرقه باشیم. آمین
یوسف