طی هفته های گذشته که فرقه مجاهدین از همه سو زیر ضرب قرار گرفته و افشاگریهای جداشدگان شخص مسعود رجوی و نیز مریم قجرعضدانلو را بشدت بی آبرو کرده و مورد ننگ و نفرت هموطنان قرار داده است، سران فرقه تنها راه چاره را در ایجاد بحرانهای خارجی و حمله و هجوم به منتقدین و جداشدگان یافته و از آنجایی که گفته هایشان علیه جداشدگان در بین ایرانیان کارآیی نداشته و به تمسخر گرفته شده است، به طرز عجولانه و مفتضحانه ای تلاش می کنند یاوه های پیشین خود را در قالب «گزارش وزارت دفاع آمریکا» مشروع و رسمی جلوه داده و به خورد ایرانیانی بدهند که بشدت از آنان منزجرند. در اینجا ذکر چند نکته جهت آگاهی عزیزان هموطن خالی از فایده نیست: 1-همانطور که در بالا بدان اشاره شد رجوی ضربات استراتژیک و کوبنده ای از جداشدگان طی چندسال اخیر (و بویژه در یکسال گذشته) دریافت نموده به نحوی که از آن همه ایرانیان به اصطلاح «حامی مقاومت» جز تعدادی که از قدیم جیره خوار وی بوده اند برایش باقی نمانده است. تلاشهای چندساله رجوی برای ترور و تخریب سیاسی جداشدگان نیز با فرار روزافزون اعضای فرقه به گِل نشسته و جز به تمسخر هرچه بیشتر هموطنان نیفزوده است. علاوه بر آن، تلاشهای رجوی جهت حبس ابدی باقیمانده ی اعضایش در عراق و هیاهو جهت باجگیری از سازمان ملل که با انواع اقدامات مخرب در تأسیسات لیبرتی و انواع سندسازیهای لو رفته همراه بود هم دیگر جواب نداشت و افشاگری بی امان جداشدگانی که هر روز از اشرف و لیبرتی فرار می کردند ترفندها را یکی بعد از دیگری نقش برآب نمود… این رخدادها به حدی رجوی را سردرگم و درمانده ساخته که چاره ای جز صرف کردن هزینه های نجومی برای یافتن راهی که جداشدگان را ترور شخصیتی نموده و افشاگریهای آنان را خنثی سازد نیافته است. در این راستا بزرگترین فیلی که توانست هوا کند تا به زعم خود علیه جداشدگان بکار گیرد، جا دادن مجموعه ای از مطالب فسیل شده در سایتهایش به درون گزارشی با عنوان و اسم پنتاگون بود. اینکار البته توسط لابیهای فرقه که برای کوچکترین کاری دهها هزار دلار دستمزد می گیرند انجام شد، گزارشی که هیچگونه جنبه قانونی و اجرایی ندارد و به گفته ی یکی از مقامات آمریکایی صرفاً لینکی به سایتهای مجاهدین بوده است که بعید است حتی سال دیگر هم انتشار یابد. از آن پس هموطنان مشاهده کردند که حمله و هجوم بی سابقه ی رسانه های مختلف مجاهدین علیه جداشدگان به طرز هیستریک و دیوانه واری آغاز گردید. حملاتی که از فیسبوک تا سایتهای رسمی و تلویزیون ماهواره ای مجاهدین را در بر می گرفت و امروز بعد از دو هفته کاملاً روشن شده که رجوی روی این مسئله سرمایه گذاری های کلان کرده بوده است. جالب اینجاست که سایت اصلی مجاهدین این خبر را دیرتر از بقیه سایتها و خبرگزاریها انتشار داد تا آبشخور اصلی این گزارش برجسته نشود، اما حمله و هجوم بی سابقه هواداران این فرقه (که هرکدام با دهها آیدی مختلف در فیسبوک ظاهر می شوند) و انبوه سایتهای پوششی آنها بخوبی ترفند رسوای رجوی را افشا نمود که هدف از وارد کردن چنین گزارشی در وزارت دفاع آمریکا چیزی جز تخریب جداشدگان و منتقدان که اکنون بزرگترین چالش پیش روی وی می باشند نبوده است. از این پس می توان در سایتهای مختلف و با عناوین مختلف (از جمله به اسم شورای ملی مقاومت) مطالب گوناگونی به همراه عکسهای مختلف جداشدگان را مشاهده نمود که تماماً ناشی از درماندگی و واماندگی رجوی در برابر افشاگریهای کوبنده منتقدانش می باشد. عجبا که رجوی بعد از دهها سال شعار «ضدامپریالیستی» و ادعا برای سرنگونی جمهوری اسلامی، اینک تمام هّم و غمّ او مقابله با تعدادی جداشده است که هیچ سلاحی جز قلم و زبانشان ندارند و هیچ رسانه ای هم حاضر نبوده از ترس ترورها و تهدیدهای رجوی به آنها اجازه گفتگوی مستقیم تلویزیونی با مردم را بدهد. اما همین امکان محدود که شامل تنها چند سایت اینترنتی می شود آنچنان رجوی را دچار رعشه ی مرگ نموده که برای تخریب آنان (جداشدگان) دست به دامان «امپریالیسم» شده است!. جالب اینجاست که رجوی برای چندین سال تلاش می کرد هیچ عکس قابل توجهی از جداشدگان انتشار ندهد و یا عکسهایی جهت تحقیر آنان باشد اما ضربه چنان کوبنده بوده که امروز به طرز شگفتی تمامی عکسهای آنان را با بهترین شکل ممکن انتشار می دهد!!! 2-رجوی به موازات مقابله و هجوم به منتقدان و جداشدگان، ترفندهای دیگری نیز برای ایجاد تنش بین ایران و دیگر کشورها در پیش گرفته است تا بحرانهای داخلی خود را به هر شکل ممکن بپوشاند و تحت الشعاع آن قرار دهد. از جمله می توان به حوادث اخیر در عراق اشاره نمود که وی از اعتراضات موجود علیه دولت مالکی بهره برداری کرده و تعدادی از کارگران عراقی (که از دوران صدام حسین حقوق بگیر مجاهدین هستند) و تعدادی از بعثیهای هوادار صدام حسین (که پس از سقوط او حقوق بگیر رجوی شدند) را به مراکز تجمع مردم معترض می فرستد تا با آتش زدن پرچم ایران و دادن شعارهایی علیه جمهوری اسلامی از یک طرف مردم را تحریک و جذب خود کنند تا جریان را به نفع مجاهدین سمت و سو دهند و از سویی چنین بنمایانند که گویی همه مردم در آن تجمعات به آنجا آمده اند تا علیه ایران شورش کنند! عکسهایی که از تظاهراتها انتشار یافته بخوبی نمایانگر همین واقعیت است که جز تعدادی انگشت شمار که جلوی دوربین عکاسی خودشان ژست گرفته اند، دیگر مردم سرگرم اعتراضات به حق خودشان می باشند. علاوه بر اینگونه نمایشهای مفتضح (که از فرقه رجوی با توجه به وطنفروشی دور از انتظار نبوده است)، نسبت دادن برخی عملیاتهای تروریستی چند روز گذشته به نوری مالکی نیز بخشی از این ترفند مخرب و مفتضح است تا ضمن تخریب چهره نوری مالکی و دامن زدن به تضادهای قومی و مذهبی، به نوعی جمهوری اسلامی را نیز به دلیل حمایت از مالکی به چالش بکشانند. بمبگذاری روز گذشته در کرکوک از این نمونه ترفندها می باشد. با توجه به انواع عملیات تروریستی که رجوی با کمک افرادی چون طارق الهاشمی و بعثی ها در عراق انجام می داد تا به حجم تنشها بیفزاید و خود را از زیر فشار بیرون بکشاند، بعید نیست این عملیات تروریستی نیز با کمک همین فرقه انجام گرفته باشد تا به فضای تنش در عراق بیفزایند و موجبات سقوط مالکی را فراهم کنند. چرا که رجوی بخوبی می داند با حضور مالکی و دیگر نیروهای ضد بعث راهی برای فرار پیدا نمی کند و بر این تصور است که شاید با آمدن کسانی چون طارق الهاشمی (که به جرم شرکت در اقدام تروریستی فراری شده است) یا ایاد علاوی بر کرسی قدرت بتواند خام خیالانه دوران اقتدار پوشالی زمان صدام خویش را بازگرداند و حضور خود در عراق را تثبیت کند. در واقع رجوی تلاش می کند با نسبت دادن هر عملیات تروریستی به نوری مالکی، مسیر سقوط او را فراهم نماید تا شاید فرجی حاصل شود و بعثی ها دوباره به قدرت برسند: 3-ترفند دیگر رجوی برای ایجاد بحران در منطقه و برافروختن شعله های جنگ علیه ایران، بکار گیری افرادی از بخش قضایی دستگاه مخوف خودش در جهت نسبت دادن ترور اخیر سه زن کرد اهل ترکیه به جمهوری اسلامی است!. «سنابرق زاهدی» از سران فرقه مقاله ای در مورد ترور سه زن کرد در فرانسه نوشته و طی آن با استدلالهای بی پایه و اساس که نشانگر بی سوادی او در امر قضاوت و وکالت و سیاست می باشد آنرا به جمهوری اسلامی نسبت داده است. این در حالی است که برخی از مفسران معتبر جهانی چنین تفسیر نموده اند که چنین عملی دور از چشم دولت فرانسه نمی توانسته انجام گیرد… و حالا این کارآگاه فرقه رجوی برای خالی نبودن عریضه و کشاندن چالشها به سمت ایران و ماهی گرفتن رجوی از این آب گل آلود به خیال خود به کشف بزرگی رسیده که هیچکس از آن مطلع نشده است!. طبیعی است اینکار برای فرار از یک واقعیت تلخ باید باشد و ضمن اینکه هدف از آن زیر ضرب بردن هرچه بیشتر جمهوری اسلامی برای به جنگ کشاندن ایران است، می تواند به نوعی بدر بردن دولت ترکیه باشد. اما سوآلی که پیش می آید اینکه چه تضمینی هست که خود مجاهدین در اینکار با ترکیه همدست نشده باشند؟ چون این زنان اتفاقاً کسانی بوده اند که ضمن مخالفت با مبارزه مسلحانه در مسیر مسالمت آمیزی گام بر می داشته اند که با خواسته های مریم رجوی در تضاد است… نسبت دادن اینکار به جمهوری اسلامی به موازات نسبت دادن مواردی چون بمبگذاری های کرکوک و ترور یکی از نمایندگان مجلس به نوری مالکی و حمله و هجوم بی سابقه به جداشدگان نشانگر چه چیزی جز یک بحران هویتی در درون مناسبات فرقه رجوی است که رهبری آن به فساد و فحشاء متهم شده است؟ مدتهاست که قداست رجوی با افشاگریهای مستمر جداشدگان در هم شکسته می شود و امروز رجوی حتی در بین اعضای فرقه اش آن هیبت و هیمنه را ندارد و به عنوان شخصیتی فاسد شناخته می شود که در قرن بیست و یکم بزرگترین حرمسرای قاجاری را برپا نموده و هزاران انسان را به عنوان برده بکار گرفته است. چنین فساد و تباهی که امروز سر تا پای رجوی را فرا گرفته، طبیعی است که پایه های قداست او را هدف قرار داده باشد و همین باعث شده که وی عنان از کف بدهد و به هر ترفند حقیرانه ای چنگ بیندازد و در راستای اهداف خود بکار گیرد. اما با چنین اقداماتی تنها و تنها واماندگی و درماندگی اش در معرض قضاوت مردم قرار می گیرد و تنها به نفرت از چنین دستگاه زشت و پلیدی می افزاید. اما به جای این اقدامات حقیرانه و مستأصلانه بهتر است مریم و مسعود رجوی به این سوآلات پاسخ گویند که تنها خواست جداشدگان بوده است و اتفاقاً بزرگترین گناه آنان همین است که رجوی را مورد پرسش قرار داده اند و رجوی نیز تنها به همین جرم است که آنان را تهدید به ترور فیزیکی و سیاسی می کند. اما وی دست به هر ترفند کثیفی که بزند نخواهد توانست از پاسخگویی فرار کند و روزی باید در یک دادگاه مردمی پاسخگوی آن باشد. سوآلات زیاد پیچیده نیستند: چرا با اینهمه شعار ضدامپریالیستی در گذشته امروز به دامان امپریالیزم خزیده و عامل اجرائی آن شده اند؟ چرا تا دیروز در کنار صدام ایستاده و در برابر کشتار وحشیانه هزاران زن و کودک کرد در حلبچه که با سلاح شیمیایی جان باختند سکوت پیشه کرده بودند ولی امروز برای کردهای ساکن کرکوک اشک می ریزند؟ چرا تا چندسال پیش نوری مالکی را «برادرمالکی» صدا می زدند و همینکه «این برادر» از آنان خواست تا مثل همه کشورهای جهان تک به تک مصاحبه شوند و پرونده شان در وزارت کشور عراق ثبت شود، مبدل به مزدورمالکی شد؟ چرا اعضای وی تا وقتی تحت کنترل ایشان بوده و مثل بردگان خدمت می کنند نامشان «گوهر بی بدیل» است ولی همینکه از وی جدا شده و کوچکترین انتقادی داشته باشند مزدور جمهوری اسلامی بوده و دهها سند و مدرک از آنان درست می شود که مشکلات اخلاقی و امنیتی داشته اند؟ چرا چنین فرقه عریض و طویلی که مدعی آلترناتیو بودن است و مدعی است که دمکراتیک ترین سازمان جهان است جرأت و شهامت آنرا ندارد که یکی از منتقدان خود را به تلویزیون دعوت کند تا حرفهایش را بزند؟ چرا این تنها سازمان دمکراتیک جهان که قرار است یک جمهوری دمکراتیک اسلامی را در ایران پیاده کند ظرفیت آنرا ندارد که چند عضو جداشده اش در قلب اروپا آکسیون افشاگرانه برپا کنند و به آکسیون آنها حمله می کند و چماقداران تروریست خود را از اورسوراواز به سمت آنها می فرستد؟ چرا این تنها آلترناتیو که مدعی است جمهوری اسلامی به خانواده ها اجازه نمی دهد با عزیزانشان در زندان ملاقات کنند، صدها تن از خانواده های اعضای خودش را که به جلوی اشرف می آمدند تا عزیزان خود را ببینند با سنگ و چوب و انواع گلوله های آتشزا مورد هدف قرار می داد و با رکیک ترین واژه هایی که تنها شایسته مریم قجرعضدانلو است آنان را هتک حرمت می کرد؟ چرا تشکلی که مدعی است می خواهد مردم ایران را آزاد نماید، حتی تحمل دیدار چند مادر و پدر پیر و چند دختر جوان که برای ملاقات با عزیزانشان آمده اند را ندارد؟ و صدها سوآل دیگر که سالهاست بی جواب مانده است…
چرا جریانی که مدعی است در پی سکولاریزم است خود دارای یک رهبری عقیدتی است و حتی رئیس جمهور برگزیده این جریان نیز هنگام اجرای سوگند ریاست جمهوری ادعا می کند که توان و انرژی خود را از رهبری عقیدتی اش گرفته است؟
چرا جریانی که مدعی است می خواهد با ارتجاع حاکم مبارزه کند، دست به دست شورشیان القاعده و طالبان و سلفیهای عربستانی در سوریه گذاشته و مدافع سر سخت آنان شده است؟
چرا رهبر تشکلی که مدعی است مدافع حقوق زنان است، همه زنان را در حرم خود می بیند و حرمسرا تشکیل می دهد و به زنان تجاوز می کند و در ادامه رحم و تخمدان آنها را بیرون می آورد تا بهتر مورد استثمار جنسی قرار دهد؟ و تمامی زنان و دختران را در حصارهایی تو در تو زندانی می کند حکم فرار هرکدام از آنان را اشد مجازات قرار می دهد؟
چرا تشکلی که برای کودکان کار و کارگران اشک می ریزد، کودکان زیر ده سال عراقی را در سخت ترین کارها بکار می گرفت و استثمار می کرد؟
چرا…. و اما:
خانم قجر عضدانلو،
اگر به قول شما همه جداشدگان از فرقه، مأمور وزارت اطلاعات شده اند آیا نباید از خود و شوهرتان سوآل کنید که چرا مزدور و جیره خوار و مأمور سازمانهای امنیتی بیگانه شده اید و هر روز با یک سازمان امنیتی به حجله گاه می روید؟ راستی شما مزدور کدامین سازمان امنیتی هستید؟ عربستان یا اسرائیل یا عراق یا آمریکا؟ شاید هم به حرمسرا عادت دارید و همگی را یکسره به خوابگاه برده اید… اگر منتقدین جداشده از شما مشکلشان خانواده و مسائل جنسی بوده و بخاطر سختی های به قول شما مبارزه جداشده اند، آیا نباید از خود و شوهرتان سوآل کنید که چرا همین سختیها را نتوانستید تحمل کنید و حرمسرا تشکیل دادید؟ آیا وقتی رهبر عقیدتی غرق در مسائل جنسی و هوسرانی می شود، نیروهایش حق فکر کردن به روابط عاشقانه و عاطفی و خانوادگی را نباید داشته باشند؟ و اگر یکی از آنان بخاطر فشارهای موجود به سوی انحراف رفت گناه مرتکب شده اما شخص مسعود رجوی با اینهمه هرزگی و هوسرانی باز هم عاری از گناه و استثمار جنسی است؟ اگر منتقدین شما بخاطر شرایط سخت جغرافیایی و سیاسی جدا شده اند، آیا نباید از شوهرتان و خودتان بپرسید که چرا در هر مقطعی که کوچکترین خطری برایتان وجود داشته است، فرار کرده و همه نیروهای خود را تنها گذاشته اید؟ مگر همین جداشدگان منتقد نبودند که در فاز سیاسی زیر مشت و لگد بودند و با شروع فاز نظامی سخت ترین شرایط را پذیرا شدند و شما از ایران فرار کردید؟ مگر همین ها نبودند که در همه عملیاتها تا فروغ جاویدان و مروارید و سحر و راهگشایی و غیره حضور داشتند و شما در مخفیگاه بودید؟ مگر همینها نبودند که زیر بمباران نیروهای آمریکایی قرار گرفتند وقتی شما به فرنگ فرار کردید؟ مگر خود شما نبودید که یک بازداشت دو هفته ای در فرانسه را تحمل نکرده و دستور خودسوزی به اعضا دادید تا با خون آنها شما آزاد شوید؟ مگر همینها نبودند که بخاطر دستگیر شدن شما به جرم اعمال تروریستی درخواست خودسوزی در اشرف دادند؟ مگر برخی از همین جداشده ها در جریان درگیریهای اخیر اشرف نبودند که سخت ترین شرایط را تحمل کردند در حالی که شما در اورسوراواز نشسته بودید و میهمانی می دادید و از چهره های خونین آنان خوشتان می آمد؟ آیا رذالت پیشگی و دریوزگی به دامان بورژوازی (و امپریالیزم) بس نیست خانم مریم قجرعضدانلو؟! امیدوارم فراموش نکرده باشید گفته های مسعود که مدعی بود مریم را به عنوان یک «موشک استراتژیک» به «خط مقدم نبرد با بورژوازی» شلیک کرده است، یادتان هست؟…و شما اکنون به استناد سخن مسعود رجوی «در خط مقدم نبرد با بورژوازی» قرار گرفته اید!… ولی گویا به جای نبرد، به دامان پر مهر بورژوازی خزیده اید و از آنان التماس دعا می جویید تا شما را جهت نابودی اعضای جان برکف سابق خودتان یاری دهند!