دایی جان ناپلئون رجوی

در دهه پنجاه تلویزیون ملی ایران فیلم طنزآمیزی را با اقتباس از زندگینامه ناپلئون بناپارت پخش میکرد که نقش اصلی آن را مرحوم عیدی نقشینه بازیگر توانمند سینما و تئاتر ایفا میکرد.این فیلم به روزهای آخر زندگی ناپلئون بناپارت بعد از شکست در جنگ اشاره داشت که وی علیرغم شکست و برباد رفتن کاخ آرزوهایش همچنان در توهم پیروزی به سر برده و در حالت هذیان گویی و با خیال پردازی محض برای دشمنان و رقبایش طرح و نقشه می کشید و لغز میخواند وآنها را تهدید میکرد که اگربه قدرت برسد،چنین وچنان خواهد کرد.درآن مرکز فرماندهی خیالی پیش خدمتی به نام مش قاسم به عنوان مشاور مجازی درخدمت جناب دایی جان ناپلئون بود که درمقابل تمامی توپ و تشرها و قدرت نمایی های شخص ایشان تنها یک کلام جواب میداد، دروغ چرا تا قبر آه آه آه – دایی جان متوهم درعالم خیال خود،همه را دشمن خود می شمرد ازباد و باران تا برهم خوردن درب و پنجره تا صدای اون خروس و یا عرعر الاغ  و یا افتادن خرمگس درلیوان چاییش داد و فریاد میزد قاسم،توطئه انگلیسی هاست.بیچاره فکر میکرد زمین و زمان و صغیر و کبیر و دوست و دشمن دست به دست هم داده اند تا برایش توطئه کنند و او را از اریکه قدرت به زیر بکشند. سالیان گذشت و عمر وی طی شد، خاطرات دایی جان ناپلئون داشت از ذهن و یاد دنیای کودکانه من پاک میشد که دایی جان ناپلئون دیگری صد البته نه درقد وقواره ناپلئون این بار در قالب مسعود رجوی در هزاره سوم عصر نوین ارتباطات و اینترنت ظهور کرد. او طی سالیان و از دهه 60 تاکنون درتوهم سرنگونی وکسب قدرت وتصور کودکانه تغییر جهان با تز انقلاب ایدئولوژیک خواهر مریم در سوراخ خزیده وآدم وعالم را دشمن خود بحساب می آورد. او به طرز عجیب ودر بلاهت مطلق تمامی موجودات کره ارض را مش قاسم خود می پندارد. او که در بن بست مرگباری گرفتار آمده و تمامی نقشه های سرنگونی و کسب قدرت او با سرنگونی یار غارش جناب صدام به سرابی تبدیل شده همچنان فکر میکند که گویا صدام زنده است،او برای اینکه خودش را از تک وتاب رؤیای سرنگونی و تکیه زدن برمسند قدرت وحکومت درایران نیندازد از اعضای جداشده از فرقه اش تا سازمانهای حقوق بشری تا سازمانهای سیاسی ایرانی وغیرایرانی تا سربازان یونامی وشخص مارتین کوبلر نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل درامور اشرف وتا دولت و ارتش ومردم عراق را دشمن خویش پنداشته وهذیان می گوید که قاسم دشمن دشمن و همه را همدست وزارت اطلاعات ونظام ایران وشریک توطئه های آنها می داند. تنها فرق دایی جان رجوی با دایی جان ناپلئون در این است که دایی جان ناپلئون تنها یک مش قاسم داشت ولی دایی جان رجوی تمامی مردم جهان را ابلهانه و در توهم بیمارگونه اش مش قاسم می پندارد.
براستی که دایی جان رجوی فقط یک اشتباه محاسباتی کوچک دارد که به ذهن علیلش خطور نکرد وآنهم اینست که دیگر زمان به عقب برنمی گردد وعصر ما عصر کبیر آگاهی توده هاست. ودر هزاره سوم ودرعصر اینترنت دیگر نمی توان با ردیف کردن دشمنان خیالی و اشتباه محاسباتی خود و بن بست مرگباری که درآن گرفتار شده را لاپوشانی نماید.
آری، به قول، مش قاسم دایی جان رجوی، دیگر زمان به عقب برنمی گردد، دروغ چرا آه آه آه..
علی  اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا