بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
به یاد مهری موسوی
مهری موسوی متولد ۱۳۴۰ در قسمت سیاسی کار می کرد مسلط به زبان انگلیسی بود و با سروناز چیت ساز در قسمت سیاسی همیشه بصورت نوبه ای از خارجه به منطقه یعنی همان قرارگاه اشرف می آمدند و دوباره بر می گشتند.
سال ۱۳۸۰ مصادف با ۲۰۰۱ در گزارش مژگان پارسائی که برای مریم رجوی از وضعیت شورای رهبری فرستاده می شد و بدست من افتاد خواندم که در مورد مهری موسوی نوشته بود که او روی حوض و رابطه زنان با مسیح حرف و مشکل و دارد.
توضیح اینکه:
مسیح اسم مستعار مسعود رجوی در صحبتها بود.
حوض همان رقص رهائی و بساط ایجاد رابطه سکس رجوی با زنان بود.
مهری را بی توجه به تسلط و مهارتی که در قسمت سیاسی داشت خلع رده کردند و ما مدتها بود که او را نمی دیدیم و در هیچ نشستی نمی آمد.
در نشست ناموس و بی ناموس که سال ۸۰ و قبل از حمله آمریکا به عراق تحت عنوان تعیین تکلیف شورای رهبری با حضور مسعود و مریم در پارسیان برگزار شد مهری موسوی را در حالیکه مهوش سپهری با اسم مستعار نسرین و بهشته شادرو در حالیکه به جلو هدایتش می کردند به داخل نشست و پای بلند گو آوردند. مهری قدمهای سنگینی به جلو بر می داشت رنگ رخساره اش زرد و نحیف شده بود دور چشمانش را حلقه کبودی گرفته بود و در این مدت که او را ندیده بودیم بسا پیر تر شده بود.
پشت بلند گو آمد و نسرین یک گزارش از وضعیت او خواند که انتقاداتی بوده که وی به تشکیلات کرده است. بعد از آن رجوی گزارش نسرین را که داشت می خواند قطع کرد و گفت که مهری به خودم بگو که چی است موضوع و حائل ومانع تو با این خواهر مریمت چی است؟
مهری جواب نداد.
همه جمعیت فریاد می زد نجس نجس ناموس بی ناموس و میز و صندلی بود که واژگون می شد…..
دوباره مسعود نعره زد که برای من در یک برگه بنویس که چه حرامی خورده ای و چه ضد ارزشی را نقض کرده ای؟
مهری باز هم سکوت کرد
رجوی ادامه داد که اگر حرف بزنی راهت باز می شود بگو تا طیب و طاهر بشوی و این گفتن تو را پاک می کند
مهری باز هم سکوت کرد
بعد برخی از خواهرهای سیاسی خشمگین پائین آمده و بدری پور طباخ و تهمینه سیلی به گوش مهری زدند و برخی تف می انداختند به صورت او.
بعد از آن سروناز چیت ساز یا همان سروی گفت که مهری بای به برادرها می دهد و خیانتهایش به شما را باید بخواند و نرینه کوکی اش را و راهش از اینجا باز می شود که در همین حال مهری بغضش شکست و با گریه و زاری از جلسه فرار کرد و به اتاق عقب سالن که محل تلفن زدن و پشتیبانی سالن نشست بود گریخت و در برابر چشمان حیران ما رجوی او را زیر مشت و لگد گرفت!
توضیح اینکه:
بای به برادرها می دهد یعنی اینکه دلش برای آنها می سوزد و به حرف و فکر آنها توجه می کند
نرینه کوکی یعنی اینکه دنبال این است که مثلا مردهای آن قسمتی که وی کار می کرد از چه چیزی خوششان می آمد و مهری برای آنها در نظر می گرفته و رعایت می کرده مثلا احترام به عقاید آنها
آن روز جلسه بهمریخت و تعطیل شد
فردای آن روز رجوی مفصل حدود ۸ ساعت مداوم حرف زد و مهری در نشست نبود
بعد از آن دیگر مهری را ندیدیم تا اینکه بعد از سرنگونی صدام باز نشست برگزار شد و بصورت کال کنفرانس مریم و تعدادی از شورای رهبری نزد مریم و مسعود حرف می زدند و صدای ما را می شنیدند و با ما حرف می زدند. در این نشست باز هم تعدادی به نشست نیامده بودند و یکی از آنها مهری موسوی بود که وقتی گزارش وضعیت شورای رهبری را به رجوی می دادند و رجوی با یک آیه شروع کرد و گفت که بر پیکرم تازیانه نزنید و خلاصه جلسه خیلی هیجانی شده بود.
در این جلسه مهوش سپهری از مقر مریم رجوی در اورسورآواز پشت بلندگو آمد و گفت هر چی هست بخاطر شورای رهبری بی عرضه اونجا است من بودم قرص سیانورش را در دهان کسی که می خواهد خیانت کند به مسعود می شکستم، مگر آنجا تضمین جمعی وجود ندارد پس پازل شورای رهبری چه شد.
فردای آن روز باز هم کال کنفرانس با رجوی داشتیم و رجوی گفت که یک جسد دیگر روی میز من مهری موسوی……………. و ما همه فهمیدیم که مهری نابود شده است. و خلاصه باز هم ۱۰ ساعت نشست ناموس و بی ناموس بود که مژگان پارسائی ادامه می داد و حالا ما که نمی گذاریم که از این جسد سوء استفاده بشود و خطاب به مسعود رجوی گفت واقعا برادر مسعود مهری عاشق شما بود! و نگفتن تناقضاتش باعث این وضعیتش شد
فردای آن روز در دستور تشکیلاتی عملیات جاری مسئول عملیات جاری ما که حمیده شاهرخی با اسم مستعار افسانه بود گفت که بله مهری موسوی در اعتراض به محاصره قرارگاه خودکشی کرده و نامه اش هم هست که نوشته و امضاء کرده است
و بعد در اولین نشریه که بعد از سرنگونی صدام منتشر شد مهری موسوی را جزو کشته های جنگ و بمباران معرفی کردند در حالیکه جنگ تمام شده بود و مهری زنده بود و برای رد گم کردن قتلهای سیاسی که در تشکیلات مجاهدین اتفاق افتاده است اینطوری مطرح کردند