ورود آقای رفسنجانی به عرصه سیاسی سران سازمان مجاهدین را شوکه کرد، چرا که مجاهدین با خیال خام خود این تصور را نداشتند و با در نظر گرفتن موضعگیری های آقایان خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی در زمینه انتخابات ریاست جمهوری راه را برای ورود دوباره آقای رفسنجانی به صحنه سیاسی مسدود می دیدند.
البته کوته نگری سازمان مجاهدین نسبت به مسائل سیاسی بر کسی پوشیده نیست و به همین دلیل هم در این سه دهه تمام تحلیل هایشان پوچ بوده و راه به جائی نبرده، نمونه بارز نامه آقای مسعود رجوی به همین آقای رفسنجانی بود که چهار سال پیش پس از انتخابات دوره دوم احمدی نژاد برای وی ارسال کرد، پیشتر در دوران صدام نظر جناب رجوی این بود و همیشه هم تکرار می کرد که بوضوع آن روزی را میبینم که رفسنجانی با پای پیاده به دست بوسی صدام می آید،
اما دیدیم اینطور که نشد هیچ خود جناب صدام به دستبوسی عزرائیل شتافت.
امروز هم با ورود آقای رفسنجانی به صحنه سیاسی برای اینکه بتوانند به نیروی وارفته خود مثل گذشته روحیه داده باشند خانم رجوی تحلیلی کرده که پوچ بودن آن نمایان است، برای اینجانب که مدت ۱۲ سال در درون این فرقه بوده ام از این حرف ها در درون سازمان فراوان شنیده ام، تحلیل ایشان اصلآ مهم نیست چرا که با اولین کلامی که ازسران سازمان صادر گردد انتهای آن برای اعضای جدا شده روشن است، اما چیزی راکه سازمان دراین بحبوحه تلاش دارد آنرا پنهان کند ترس و وحشتی است که با ورود آقای رفسنجانی به صحنه سیاسی پیکر سازمان را می لرزاند، به این دلیل سازمان همیشه از روی کارآمدن جریانهای اصلاح طلب ترس و وحشت دارد چون با روی کارآمدن آنان میز سازمان که برای برپائی آن میلیونها دلار به دلال های امریکائی پرداخت شده بسادگی چپه می شود، این را با اطمینان خاطر می گویم چرا که با روی کار آمدن آقای خاتمی در دور اول ریاست جمهوری تا مدت دوسال در دورن سازمان نشست هائی با عنوان خاتمی زدائی برپا بود، ترس بیسابقه ای سرتاسر سازمان را در بر گرفته بود وجوهره تشکیلات در حال از هم پاشیدن بود.
امروز هم همان مسئله تکرار شده با این تفاوت که این بار بجای آقای خاتمی اقای رفسنجانی در صحنه پدیدار گشته، در یک کلام بایستی تاکید کنم که مجاهدین از روی کار آمدن جناحی که سر سوزنی به اصلاحات نزدیک باشد خشنود نیستند وترس تمامی وجودشان را فرا می گیرد.