در روزهای اخیر شاهد نوشتارهایی به قلم آقای علی ناظر بوده ام که هرکدام نیازمند نقد و بررسی خاص خود می باشد. از مواضع پیشین ایشان نسبت به مجاهدین که در سالهای گذشته مورد نقد اینجانب بوده و مقاله ای هم در آن رابطه نوشته بودم در می گذرم و به دو مطلب که ایشان پیش و بعد از حمله به قرارگاه مجاهدین انتشار داده اند می پردازم. ابتدا نگاهی می اندازم به مقاله ایشان تحت عنوان «از چه می ترسند؟» مورخ ۳ شهریور در ارتباط با قطع آب و برق اشرف:
(((از چه می ترسند؟
بنا به منابع موثق گوناگون تعداد ساکنین اشرف که برای رفع و رجوع مسائل اداری و حفاظت اموال در اشرف ماندگار شده اند، از صد نفر تجاوز نمی کند، و عاقلانه است اگر نتیجه گرفته شود که راندمان و کارکرد «نظامی» آنها بسیار محدود، و در سطح پایین است. اما عکس العملی که دولت و مقامات امنیتی عراق در قبال این تعداد محدود نشان می دهد، خارج از تصور است، گویی که لشگری زرهی در اشرف مستقر شده است. به راستی ترس دولت عراق از این تعداد قلیل و خلع سلاح شده بخاطر چیست؟
بارها نوشته شده است که حقوق شهروندی، پناهندگی، و انسانی ساکنین اشرف و لیبرتی که مبتنی بر قوانین بین المللی است، نادیده گرفته شده است. هر از چندگاهی سیاستمداری «نق»ی می زند و نشستی خبری می گذارد و به دنبال زندگی خود می رود، گویی که جان این عزیزان بازیچه ای برای رسیدن او به اهداف شخصی و سیاسی اوست.
پس از ده ها ماه که از انتقال تعداد کثیری از ساکنین اشرف به لیبرتی می گذرد، هنوز آن تعداد «تعیین تکلیف» حقوقی نشده اند. هنوز تضمینی زمانی برای حل و فصل پرونده آن پناهجویان داده نشده است. هنوز بر سر ساکنین لیبرتی موشک و گلوله می بارد، همچنانکه بر سر ساکنین اشرف می بارید، و این سیاستمدارانی که دائما به محل سکونت خانم مریم رجوی در حال رفت و آمد هستند، و خانم رجوی آنها را به لقب «شریف» که فقط مستحق ملت ایران است، مزین می کنند، کاری انجام نمی دهند، و از دولتهای متبوع خود نمی خواهند که سهمیه ای برای بازاسکان این عزیزان اعلام کنند. مانند یک مشت شارلاتان انسان فروش، جان این عزیزان را به بازی گرفته اند.
عمل دولت عراق در مراعات نکردن حقوق انسانی ساکنین اشرف و لیبرتی شدیدا محکوم است، اما بی عملی، گزافه گویی، شارلاتان بازی سیاستمدارانی که به ظاهر از ساکنین اشرف دفاع می کنند، اما در عمل بازدهی نشان نمی دهند، و به گونه ای زیرکانه، در راستای منافع رژیم اسلامی عمل می کنند، به همان نسبت محکوم است.
من همیشه از حق ساکنین اشرف و لیبرتی در تصمیم گیری برای ماندن یا رفتن حمایت می کرده ام، هرچند از استراتژی ارتش آزادی بخش هیچ زمانی دفاع نمی کرده ام. اما همیشه و بخصوص امروز، بر این باورم که هر انسانی، هر مبارز و اندیشه ورزی، باید این اعمال شدیدا غیر انسانی که بر ساکنین اشرف و لیبرتی تحمیل می شود را فراتر از تعلقات یا تمایزات عقیدتی و سیاسی با مجاهدین، محکوم کند. جهان باید بفهمد که در این مورد مشخص، مجاهدین تنها نیستند.
انگشت اتهام در نقض حقوق بشر ساکنین اشرف و لیبرتی، فقط و فقط باید به سوی رژیم اسلامی و دولت عراق، و نمایندگان ملل متحد نشانه رود، و فقط باید از آنها خواست که پرونده پناهجویی این عزیزان را سریعا «تعیین تکلیف» کنند. علی ناظر. ۳ شهریور ۱۳۹۲)))
آقای ناظر ابتدا از آمار ۱۰۰ نفری اعضای مجاهدین در اشرف سخن می گوید و «عاقلانه» نتیجه گیری می کند که واکنش دولت عراق به این حضور که راندمان «نظامی» چندانی ندارد، خارج از تصور است. و در ادامه نیز (به حق) سیاستمدارانی که مدام به خانه مریم رجوی تردد دارند را «شارلاتان های انسان فروش» لقب داده که (به ناحق) از سوی مریم رجوی لقب «شریف» گرفته اند اما در کشورهای خود هیچ اقدام جدی برای انتقال مجاهدین از عراق به اروپا و آمریکا انجام نمیدهند و جان این عزیزان را به بازی گرفته اند… در پایان متن هم می خوانیم که ایشان «انگشت اتهام» نقض حقوق بشر ساکنان اشرف و لیبرتی را «فقط و فقط» به سوی «رژیم اسلامی و دولت عراق و نمایندگان ملل متحد» نشانه می رود، و از آنان می خواهد که پرونده پناهجویی ساکنان این دو مقر را سریعاً تعیین تکلیف کنند!.
تردیدی نیست که مشتی شارلاتان آدم فروش به اسم سیاستمدار بازنشسته و از کار افتاده و گاه دست اندرکار، به خانه مریم رجوی تردد دارند و ایشان سالانه دهها میلیون دلار هزینه می کند تا از کشورهای مختلف به فرانسه و انگلیس مسافرت نموده و در حمایت از نگهداری اعضای مجاهدین در عراق سخنرانی های چند ده هزار دلاری ایراد کرده و جیبهای گشاد خود را پر کنند و دوران بازنشستگی را بدین گونه بر سر خوان نعمت برآمده از خون و رنج هزاران اسیر سپری نمایند.
اما آقای ناظر!
نقد اینجاست که شما عاقلانه «تر» و ژرفتر به مسائل نگاه نکرده اید. حداقل نگاه کارشناسانه این بود که با تعدادی از افراد جداشده اخیر که دست در کار داشته و در امور «نظامی-منطقه ای-سیاسی» هم آشنایی کافی داشته اند گفتگو می کردید تا متوجه شوید علت نگرانی و ترس دولت عراق، کارآیی «نظامی» یک گروه صدنفره خلع سلاح شده در اشرف نیست، بگذریم که تمام عملیاتهای ما علیه ایران از خاک عراق، با آماری کمتر از این تعداد انجام می گرفت و تنها در چند عملیات برجسته که مسعود و مریم رجوی مستقیم فرماندهی آنرا برعهده داشتند همه افراد ارتش وارد عمل شدند. مشکل دولت عراق پیش از هر چیز حضور یک گروه با سابقه فعالیتهای متعدد تروریستی است که دو دهه با صدام حسین همکاری داشته و اینک از خاک همان کشور علیه دولت قانونی عراق دست به توطئه و تبلیغ می زند و مدام پلیس و دولت کشور «میزبان» را به جنگ و نبرد دعوت می کند و «بیا-بیا» می خواند!.
آیا شما طی چندسال اخیر اینهمه تبلیغات و فعالیت علیه دولت مالکی در رسانه های مختلف مجاهدین را شاهد نبوده اید؟ چگونه مدعی شده اید که ۱۵ سال سابقه مدیریت سایت در کارنامه خویش دارید؟ شما بسلامتی سالهای طولانی در کشورهایی زندگی کرده اید که به اصطلاح دمکراتیک! هستند، آیا می توانید به این سوآل ساده پاسخ دهید که طی این همه سال چند بار شاهد بوده اید که دولتهای اروپایی و آمریکایی و دیگر نقاط جهان به یک گروه خارجی اجازه دهند بخشی از خاک کشورشان را در اختیار گرفته و به هیچ ارگان امنیتی و نظامی کشور میزبان اجازه تردد ندهند و آن بخش از خاک را ملک طلق خود دانسته و یک شهر مستقل در کشور خارجی تشکیل دهند؟ آیا اگر چنین اقدامی در کشورهای دمکراتیک! جهان رخ دهد در عرض چند ساعت کل آن منطقه را بمباران نمی کنند و دست به قتل عام آن گروه نمی زنند؟
آقای ناظر، شما که اینهمه از حقوق بشر و انصاف نوشته اید برای ده دقیقه «عاقلانه و منصفانه» فکر کنید! و خود را در جایگاه دولت عراق بگذارید و شرایط زیر را برای خود متصور شوید و آنگاه کلاه خود را قاضی کرده و مجدداً حکم صادر نمایید. شما رئیس دولت عراق هستید و یک گروه با ویژگیهای زیر در کشور شما حضور دارند:
۱-همگی سابقه کار نظامی داشته و رهبران آن در خدمت صدام حسین قرار داشته اند که دیکتاتور پیشین کشورتان بوده است.
۲-به مدت دهسال پس از سقوط صدام حسین همچنان بخشی قابل توجهی از خاک کشورتان را در اختیار خود قرار داده و حاضر به ترک آن نیستند.
۳-به قوانین حقوقی و قانون اساسی کشور شما احترام نگذاشته و به شما اجازه نمی دهند این بخش از خاک عراق را تحت نظارت پلیس و سایر وزارتخانه ها قرار دهید.
۴-مدام در رسانه های مختلف خویش که بخش عمده آن هم از داخل خاک عراق پخش می شود علیه دولت شما فعالیت تبلیغی دارند و در جهت سقوط دولت شما با انواع گروههای تروریستی فعالیت می کنند و در تظاهراتهای مختلف که علیه شما صورت می گیرد نقش کلیدی ایفاء می کنند. در عین حال یک اقدام بسیار گسترده فرهنگی نیز در جای جای کشورتان دنبال می کنند تا مردم را علیه دولت شما بشورانند و برای اینکار میلیونها دلار هزینه می کنند و جوانان روستاهای اطراف را برای آموزش به قرارگاه می آورند و به آنان پول و امکانات تبلیغی می دهند. همزمان در بغداد نیز انجمنهای مختلف پوششی به اسم حقوق بشر و زنان ایجاد کرده و آنان را در جهت تخریب و سرنگونی شما بکار می گیرند.
۵-علیه دولت همسایه که با شما قراردادهای مختلف سیاسی و اقتصادی و امنیتی دارد به فعالیت مشغول هستند و در نتیجه برای محدود کردن فعالیت آنها از سوی دولت همسایه تحت فشار قرار دارید.
۶-طی چندین سال به هیچکدام از هشدارهای شما مبنی بر تخلیه قرارگاهها و خاک عراق اهمیتی نداده و حاکمیت شما را نقض کرده اند.
۷-در کنار محورهای فوق، اینرا هم اضافه کنید سنگ اندازی گروه در فعالیتهای مختلف کمیساریای عالی پناهندگان، صلیب سرخ، عفو بین الملل و خانواده هایی که عزیزانشان در فرقه اسیر شده و مدام به دولت عراق و ملل متحد فشار وارد می کنند تا زمینه برای دیدار عزیزانشان آماده شود…
آقای ناظر!
می بینید که عاقلانه (و در عین حال منصفانه) فکر کردن به این راحتی نیست و اگر بود با دنیای سراسر فسادی که می بینیم مواجه نمی شدیم. البته عاقلانه همیشه می شود فکر کرد اما این عقل همیشه منصف نیست و مسیر عدالت را نمی جوید چون تاجرپیشه است و مدام به فکر منافع شخصی و گروهی و قشری می گردد. لازم است شما از مسیر انصاف دور نشوید و یکطرفه به قضایا نگاه نکنید و در عین حال از توهین و تهمت و افترا هم هراسی نداشته باشید. اینگونه زیستن البته دشوار است و «شرافتی انسانی» می طلبد که کار هرکسی نیست. تلاش کنید، هزینه این باشرف بودن را هم بپردازید که کار ساده ای نیست. اگر این مسیر را طی کنید حتما در مورد پاراگراف پایانی خود نیز تجدید نظر می کنید و انگشت اتهام را ابتدا و پیش از هر کس دیگر، به سوی شخص مسعود و مریم رجوی دراز خواهید کرد که البته این مشکلترین بخش قضیه است چرا که درست از این نقطه بایستی هزینه سنگینی را متحمل شوید که کار هرکسی نیست چرا که انواع اتهام و توهین به سوی شما روانه خواهد شد. اگر اهل انصاف و عمل هستید ناگزیرید اینگونه حرکت کنید وگرنه سکوت کردن شرف بیشتری دارد…
با اینحال، اجازه دهید راجع به اینکه چرا رجوی این افراد را در اشرف نگهداشته بود توضیحی بدهم، شاید کمکی به شما هم باشد تا مسائل را بهتر تحلیل کنید:
این افراد قبل از اینکه حافظ اموال منقول و غیرمنقول رجوی باشند، جهت مأموریت خاصی در اشرف نگهداشته شده بودند. البته احتمالاً خود می دانید که در فرقه مجاهدین چیزی به اسم اموال شخصی وجود خارجی ندارد. هرچه هست متعلق به سازمان است و رهبر سازمان هم شخص رجوی است. اینرا می توانید از هر مجاهدی که می شناسید سوآل کنید و او شرح خواهد داد که مجاهدین اموال شخصی ندارند و نمی توانند داشته باشند همانطور که نمی توانند همسر داشته باشند. لذا مسعود و مریم رجوی تنها برای برانگیختن احساسات دیگران و فریب افکار عمومی است که دم از اموال شخصی مجاهدین می زنند که کار همیشگی آنهاست.
پیش از شرح مأموریت این افراد در اشرف، لازم می بینم به مقاله اخیر شما هم اشاره ای داشته باشم. در کمال تأسف گروه زیادی از اعضای مجاهدین برای چندمین بار طی ۴ سال گذشته فدای قدرت طلبی، سیاستهای ضدبشری، استراتژی شکست خورده و اهداف شوم رجوی برای به کشتن دادن همه اعضای «بی مصرف، مضر، منتقد و معترض» که در آینده می توانند برایش دردسر ایجاد کنند شده و جان خود را از دست دادند. بی تردید این کشتار از سوی هرکسی که انجام گرفته محکوم است و عملی غیراصولی و غیراخلاقی به شمار می رود که فقط به نفع رجوی خواهد بود که دقیقاً همین هدف را دنبال می کرد. اینکار حتی به سود جمهوری اسلامی هم نیست چه به لحاظ سیاسی و چه قانونی و حقوقی، و شک دارم دولت ایران هم (بجز برخی گروههای شناخته شده در آن که همیشه با خشونت و سخت افزار کار خویش را جلو می برند و در همه دولتهای جهان هم وجود دارند) خواستار چنین سرانجامی بوده باشد. لهذا، اینجانب نیز بیش از هر مجاهد و غیرمجاهد فرنگ نشسته که عمدتاً حقوق بگیر رجوی هستند، حمله و کشتار انجام شده (که فقط به نفع مسعود رجوی این دلال خون و مرگ است) را محکوم می کنم و در عین حال که می دانم حفاظت کامل از مجاهدین توسط دولت عراق که خود روزانه درگیر انبوه عملیات تروریستی است و صدها تن از مردم خودش روزانه کشته و مجروح می شوند هرگز امکان ندارد، باز هم وظیفه دولت عراق می دانم که حفاظت آنان را تأمین کند. اما فقط شعار دادن و هیاهو کردن دردی را دوا نمی کند، عراق کشوری است درگیر جنگ با تروریسم و بحران های روزافزون. اینرا باید فهم کرد و در نتیجه گیریها لحاظ نمود. مسعود رجوی از این مسئله آگاه بوده و هست همانطور که مریم قجرعضدانلو نیز بخوبی از این مسئله آگاه بوده است. پس باید ریشه های درد را در درون رهبری سازمان جستجو کرد و هرچه فشار هست را به سوی او متمرکز نمود که نیروهای خود را با اجبارات فیزیکی-تشکیلاتی و ایدئولوژیکی در عراق نگهداشته و مدام بر سر راه ملل متحد سنگ اندازی می کند. اگر قبول دارید که جنگی آشتی ناپذیر بین فرقه رجوی و جمهوری اسلامی وجود دارد، لاجرم اینها از تبعات این جنگ است. اگر در جنگ یکی از طرفین ضربه بخورد فرمانده آن را باید بخاطر نالایقی و عدم تدبیر کافی و ضعف مجازات نمود نه آن طرف مقابل را که ضربه زده است. و اگر قبول ندارید که جنگی وجود دارد، باز هم باید رجوی را محاکمه کنید که علت نگهداشتن نیروهایش در عراق و به کشتن دادن آنها چیست و چرا اینهمه بازی در می آورد؟
آقای ناظر، شما در مطلبی که روز گذشته انتشار داده اید علیه یک مقاله که در سایت پژواک ایران انتشار یافته موضعگیری کرده و به نقد سایت پرداخته اید:
(((مدیریت محترم سایت پژواک ایران
…امروز سایت محترم شما را مرور می کردم، و با مقاله ای روبرو شدم (آقای رجوی! اموال اشرف چقدر می ارزد؟). به محتوای آن کاری ندارم. به صحت مطالب و یا ناپسند بودن محتوا هم کاری ندارم. فقط به تیتر می پردازم. به نظر این حقیر که حدود ۱۵ سال دست در مدیریت سایت داشته، و بخاطر آن هم ناسزا کم نشنیده ام، انتشار اینگونه مطالب، حداقل برای چند روزی، یک خطای سیاسی، یک خطای انسانی، و یک خطای ژورنالیستی است. شایان توجه اینکه من نویسنده را نمی شناسم، و از حق ایشان در بیان نظراتشان شدیدا دفاع می کنم، حتی اگر با نظراتشان کاملا مخالف باشم. اما رعایت این رسم ارزنده در میان تمام پهلوانان، تمام مبارزان، تمام جنجگویان در اقصی نقاط جهان محترم شمرده شده است. رسم سوگواری تا خاکسپاری.
به نظر من، نباید دید که دیگران با ما چه می کنند، بلکه باید دید که اخلاق و اندیشه ما چه چیزی را خوب می داند و چه عملی را زشت. این ما هستیم که باید رسم و اخلاق خود را شکل دهیم و نه برخورد دیگران با ما….)))
آقای علی ناظر!
اگر نقدی وجود دارد باید همین امروز انجام گیرد. از کدام خطای سیاسی-انسانی-ژورنالیستی سخن می گویید؟ مگر مراسم عزاداری خویشاوندی کسی است؟ یک کشتار صورت گرفته که کاملاً جنبه سیاسی-امنیتی دارد و بایستی همین امروز مشخص شود که چه کسانی مسبب و ریشه این جنایتها هستند. این «برای چند روزی» که شما از آن گفته اید حقیقتاً «چند روز» به طول خواهد انجامید؟ آیا زمانی که آبها از آسیاب افتاد و مسعود و مریم رجوی موفق شدند دوباره با مظلوم نمایی از زیر این جنایت آشکار فرار کرده و اوضاع را به نفع سیاستهای ضدبشری خود جلو ببرند و عده ای دیگر هم به کشتن دهند وقت آن فرامی رسد؟ چند کشتار دیگر باید انجام گیرد تا رجوی زیر ضرب فشارهای جامعه جهانی قرار گیرد؟ مگر مشکل امروز شروع شده است، حداقل چهار سال و به طور دقیق ۱۰ سال است که رجوی بر طبل اشرف می کوبد و دستورالعمل «بیا-بیا» به نیروهایش می دهد و آنها گروه گروه کشته می شوند، تا کی باید این چند روز ادامه داشته باشد؟ مگر این کشتار با کشتارهای قبلی فرق دارد؟ آقای ناظر درست می گویید این ما و شما هستیم که باید رسم و اخلاق خود را شکل دهیم!
اما اگر چنین است، یکبار هم که شده چشمهای خود را بشویید!. دو سال قبل هم مقاله ای نوشته بودید که شما را نقد کردم، آنروز البته خیلی از مسائل آشکار نشده بود اگرچه طی دو درگیری در اشرف صدها کشته و مجروح بر جای گذاشته شده بود. اگر آنروز به هشدارها و نقد و گفتارهای من و دوستان دیگرم گوش می دادید و به دفاع از رجوی نمی پرداختید شاید این روزها را شاهد نبودیم. آنروز آقایان و خانمهایی چون ایرج مصداقی، اسماعیل وفایغمایی، کریم قصیم، عاطفه اقبال و همفکرانشان نیز نه تنها به هشدارهای ما گوش ندادند که در دفاع از سیاستهای رجوی علیه ما شوریدند و مدام دردی بر دردهای کهنه ما که همین رجوی بر دلهای ما اندوخته بود، افزودند. امروز خوشبختانه می بینیم که این عزیزان خود به درستی دریافته اند که مانع اصلی آزادی و امنیت آن افراد، و عامل اصلی به کشتن دادن آنها شخص رجوی است که در این مسیر به هیچ اصول اخلاقی-انسانی-حقوقی پایبند نیست و براحتی خواهر و برادر، زن و شوهر، والدین و فرزند را در مقابل هم قرار می دهد تا به جان هم بیفتند و بذر عشق و محبت هرگز مجال رشد نداشته باشد. آری چشمها را باید شست…
ده سال تمام شمایان در خارج کشور دولت عراق و مالکی، جمهوری اسلامی، آمریکا، سازمان ملل و ارگانهای حقوق بشری را محکوم کردید (که البته در دنیای سیاستبازی کنونی همگی مقصرند)، اما هرگز به خود اجازه ندادید چشمانتان بر یک واقعیت آشکار شود چرا که هزینه آن بشدت سنگین بود. این ارگانها کاری با شما نداشتند چه محکوم کنید یا نکنید، چرا که در مقاله محکوم کردن اینها هیچ ارزش و اهمیتی نداشت که هزینه ای بر دوش شما تحمیل کند. آنچه هزینه داشت و بی پاسخ نمی ماند محکوم کردن خیانتها و جنایتهای غیرقابل انکار رجوی و فرقه مخوف او بود. با این یکی هرگز نتوانستید درگیر شوید چون در لحظه شما را به جمهوری اسلامی و همکاری با این و آن شخصیت درون نظام متصل کرده و به لحاظ سیاسی می سوزاندند. برایتان «گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن» اهمیتی نداشت چون دنیای سیاست و تجارت است، از کدام انسانیت و حقوق بشر می گویید؟ انسانیت و حقوق بشر تا زمانی برای ما مهم هستند که منافع شخصی ما به خطر نیفتند بقیه شعار است… اینهمه سال این و آن را محکوم کردید یکبار هم این راه را طی کنید!. تا کی در خطاهای مختلف دور باطل سر می دهید؟
«ده بار از این خانه بدان راه برفتید، یکبار از این خانه بدان بام برآیید»
آقای ناظر! از ترس هجوم باطل به دامان ملاحظه کاری افتادن و دیگران را هم از افشای واقعیتهای تلخ پرهیز دادن، اعتدال نیست که سپر بلای قاتل شدن است تا فرصت جنایتهای دیگر داشته باشد. شما را در معرض یک نگاه منصفانه قرار دادم. در اینجا قاتل بودن و جنایتکار بودن و دیکتاتور بودن مالکی چیزی را حل نمی کند که او یک عراقی است و عراق هم مردمانی دارد که یا بلد هستند انتخاب کنند و یا باید یاد بگیرند که خود جامعه خویش را به سوی دمکراسی تغییر دهند. آنچه برای ما باید مهم باشد این است که در جایگاه انصاف بنشینیم و خود را پشت دیکتاتوری و جنایت این و آن پنهان نکنیم. سوال اساسی اینجاست که رجوی به مدت ده سال در کشوری که چنین شخصی در آن حاکم است و متحد ایران است چکار می کند و نیروهایش چرا طی این دهسال به اروپا منتقل نشدند؟ آیا رجوی برایش ممکن نبود این افراد را به مرور به خارج عراق منتقل کند؟ اگر جواب شما منفی است نه رجوی و فرقه اش را شناخته اید و نه با موقعیت سیاسی و جغرافیایی عراق آشنایی دارید. اگر هم جواب مثبت است باید روی همین موضوع متمرکز شوید نه اینکه به حاشیه بپردازید. برای خروج هر فرد از عراق ۵-۶ هزار دلار کافی بود، و صدها نفر از اعضای شورای رهبری، مسئولین، فرماندهان مورد اعتماد رجوی به همین شکل در عرض ۲-۳ ماه از عراق خارج شدند تا مریم رجوی در فرانسه تنها نماند. حال به دهها میلیون یورو که تاکنون خرج کنفرانسها و گردهماییهای مریم شده است نگاه کنید تا بدانید چه خیانت و جنایتی بر این کشته شدگان و اسیران روا داشته شده است. اینها محاسبه چندان پیچیده ای نمی خواهد بلکه به شرف و انصاف کسانی نیاز دارد که بدنبال حقیقت باشند.
بنابراین، الان وقت نقد کردن است نه هیاهوی تبلیغی و احساسی… مسلماً انسان را نمی توان از احساسات جدا کرد و بی تردید بسیار بیش از شما، کسانی در این غم حضور دارند که مثل من و دوستانم دهها سال با آنان زندگی مشترک داشته و همدیگر را خواهر و برادر صدا زده ایم. اگر قرار بر همدردی و همیاری باشد باید ریشه درد را پیدا کرد تا آسیبهای بعدی پیش نیاید. برخوردهای احساسی زود آغاز و زود هم تمام می شود و بعد همه به سراغ زندگی خود می روند و آنچه باقی می ماند همانا دردی است که تا بن استخوان را سوزانیده است.
برمی گردم به موضوع مأموریت اصلی افراد در قرارگاه اشرف:
همانطور که می دانید مسعود رجوی بارها مدعی شده که این افراد را برای نگهداری اموال شخصی مجاهدین در اشرف نگهداشته است. ادعایی که سوار بر یک واقعیت شده ولی دروغ محض است. مجاهدین به صفت شخصی هیچ حقی بر خون و نفس خویش ندارند و این بخشی از تئوری انقلاب مریم است. با این وضع رجوی بگونه ای شیادانه مدعی اموال شخصی مجاهدین شده است چون از نظر وی مجاهد خلق از خودش هیچ ندارد جز جانی که باید فدا کند (البته به گفته مریم فدای حق به یغما رفته مسعود!). اما هدف مسعود رجوی بسیار مهمتر از حفظ اموالی است که تاکنون طی دوره های مختلف انبوهی از آنها را به آتش کشیده است. برای تجزیه و تحلیل این مسئله بایستی احساسات عاری از خرد و بی مسئولیتی را کنار گذاشت. در محورهای زیر تا حد امکان توضیحاتی را ارائه خواهم داد:
۱)اگر به افراد موجود در اشرف و مسئولیتهای آنان (که متأسفانه اکثراً در کشتار اخیر جان باختند) نظری بیندازیم، اسکلت بندی آن، مجموعه ای را نشان می دهد که شامل «روابط-سیاسی»، «اطلاعات-امنیت» و «تبلیغات» می شود و بقیه افراد حکم پشتیبانی را دارند که می توان به تیم حفاظت، تعمیرات، امداد پزشکی و صنفی اشاره نمود. این ترکیب بخوبی روشن می سازد که مسعود رجوی بسیار دقیق و حساب شده، نیروهای موجود در قرارگاه اشرف را بگونه ای سازمان داده که بتواند با اتکا به آن کارهایی پرخطر و مهم به انجام برساند. یکی از مهمترین اهداف وی این بود که به موازات انتقال نیروهایش به لیبرتی زیر فشار طاقت فرسای مجامع جهانی، قرارگاه اشرف را حفظ کند تا بعدها بتواند مسیر بازگشت دوباره به آنجا را هموار سازد. برای اینکار حتی وجود چند نفر هم کافی بود تا به صورت قانونی و حقوقی بگوید این محل متعلق به مجاهدین است و طبق قراردادی که سالهای گذشته با عراق-آمریکا به امضا رسانیدند دولت عراق نیز موظف به رعایت این قانون بود. لذا می بینیم که در طول یکسال گذشته مریم رجوی با تمام قوا در جهت بازپسگیری اشرف تلاش می کرد و در این رابطه هرچقدر هم کشته می دادند به نفعشان بود که بگویند لیبرتی جای ماندن نیست و باید به اشرف بازگشت!. اگر تعدادی از مجاهدین در اشرف باقی نمانده بودند هرگز اینکار امکانپذیر نبود.
۲)بخش «روابط-سیاسی-اجتماعی» و بخش «اطلاعات-امنیت» در هماهنگی با هم، مهمترین ارگانهای موجود اشرف طی این مدت بوده اند چرا که لیبرتی بدلیل دارا بودن یکسری محدودیتها امکان انجام هر نوع فعالیتی به رجوی نمی دهد. زهره قائمی به عنوان فرمانده اشرف، پیش تر مسئول بخش اجتماعی و سیاسی در عراق و وظیفه ستاد وی ارتباط با شیوخ و عشایر مختلف عراقی جهت انجام تظاهرات و گردهمایی و جمع آوری امضا بود. گیتی گیوه چیان نیز که از معاونین زهره قائمی محسوب می شد، مسئولیت بخش امنیت را برعهده داشت. نفراتی کهمجاهدین ادعا می کنند مفقود شده اند نیز بیشتر از کادرهای مسئول حفاظت-اطلاعات وعملیات بوده اند، برای نمونه وجیهه کربلایی از افراد قدیمی بخش حفاظت مسعود رجوی واز مسئولین یگان هوانیروز و فرمانده یکی از قرارگاههای ارتش، فاطمه طهوری ازفرماندهان مجرب و یکی از افسران بلند پایه ستادی اطلاعات و عملیات ارتش، محبوبهلشکری از فرماندهان بلند پایه عملیاتی ارتش، محسن نیکنامی از فرماندهان بلند پایهعملیاتی…
این بخش ها به صورت ادغامی (و با آن ترکیب قوی که شامل دهها افسر مجرب می شود)، برای فروش اموال در اشرف جمع نشده بودند بلکه مهمترین وظیفه شان هماهنگی با انواع انجمنهای دستساز حقوق بشری و مدافع زنان و وکلا، و همچنین ارتباط با گروههای مختلف ضدمالکی، برخی از گروههای تروریستی و رهبران آنها (مثل طارق الهاشمی) جهت انجام فعالیتهای مشترک سیاسی-اجتماعی و عملیاتی در عراق بوده است. یادآوری می شود پس از سقوط صدام، مجاهدین صدها عضو استخبارات عراق را استخدام نمودند که اطلاعات زیادی از فعالیت نیروهای مقاومت عراقی و جمهوری اسلامی برای مجاهدین گردآوری می کردند و آنها نیز اطلاعات را تجزیه و تحلیل و در اختیار پنتاگون قرار می دادند. این افراد که همچنان در استخدام مجاهدین هستند، فعالیتهای خود را در هماهنگی کامل با ستادهای ذکر شده در اشرف به انجام می رسانیدند. لیست موجود جان باختگان نشان می دهد که تعداد قابل توجهی از افراد در بخش امنیت و روابط سیاسی بوده اند که همگی از مسئولین مجرب در این زمینه هستند.
۳)بخش «تبلیغات» نیز به عنوان یکی از مهمترین ارگان موجود در اشرف، وظیفه تهیه و تولید بخش قابل توجهی از برنامه های سیمای آزادی را برعهده داشته است. بیشتر برنامه های این تلویزیون ماهواره ای از داخل اشرف تهیه و تولید شده است. بخش تبلیغات یکی از مهمترین ستادهای مجاهدین جهت تأثیرگذاری بر مردم در داخل و خارج بوده که طی ۴ سال گذشته نیز بیشترین فعالیت جهت آشوب و شورش در ایران را دنبال می کرده است. این ستاد از یکسو مبلغ جنگ مسلحانه و مدافع جنگ و تحریم علیه مردم ایران، و از سوی دیگر مبلغ شورش علیه دولت قانونی عراق و مدافع حرکتهای مسلحانه و آشوب گرانه در عراق بوده است. بدین ترتیب، می توان دریافت که فعالیتهای این ستاد نقض کننده حاکمیت ملی عراق و نقض کننده قانون اساسی این کشور بوده است. اگر به لیست جان باختگان نظری افکنده شود بسیار از آنان در بخش تبلیغات مسئولیتهای مختلف بردوش داشتند از تهیه و تولید تا کارهای فنی ارتباطات. سازمان مجاهدین برای این بخش از مجربترین افراد مخابرات و ارتباطات استفاده کرده که نشانگر اهمیت اینکار برای تشکیلات رجوی بوده است.
*بدین ترتیب، ملاحظه می شود که مسعود رجوی برای پیشبرد هدفی بسیار مهمتر از «خرید و فروش» اشرف را حفظ کرده است و برای اینکار بهترین و مجرب ترین افراد را انتخاب و بکار گرفته است. مسلماً اگر قصد رجوی در نگهداشتن حدود ۱۰۰ تن در اشرف، فروش اموال بود می بایستی به جای اینهمه افسر اطلاعاتی-امنیتی و تکنسینهای فنی ارتباطات و مخابرات و… از افراد شناخته شده ای استفاده می کرد که سالهای طولانی در ستاد سررشته داری مشغول سر و کله زدن با کانالهای ارتباطی عراقی جهت خرید و فروش مواد مختلف بودند. حال آنکه جز دو سه نفر کسی دیگر در بین آنان یافت نمی شود که در این کار تبحر لازم را داشته باشند.
در اینصورت، و اگر بنا بر این شواهد بپذیریم که مسعود رجوی بسیار هدفمند نیروهایی را در اشرف نگهداشته بوده است، و اگر بپذیریم که طی این مدت اقدامات بسیاری توسط آنها به انجام رسانیده که مسلماً همزمان منافع دولت عراق و جمهوری اسلامی را هدف قرار داده است، چگونه ممکن است طرفهای مقابل ساکت بنشینند و دست به عمل متقابل و یا خشونت آمیز نزنند؟ آیا گروههای جهادی که از رجوی بخاطر دفاع از صدام و کشتار فرزندانشان کینه دارند حضور آنها به این شکل را پذیرا خواهند بود؟ و آیا رجوی از این مسئله مطلع نبود؟ اگر مطلع بوده که این افراد در خطر خواهند بود چه اقدامی برایشان انجام داده است؟
متأسفانه شواهد موجود در فیلمها و عکسها آنچنان شبهه برانگیز هستند که نمی توان به فوریت قضاوت نمود. دهها تن بسرعت کشته می شوند، بیشتر آنها گلوله به پیشانی شان خورده است و برخی دستهایشان بسته است. ابهام اینجاست که اگر دولت عراق دست به چنین کاری زده چرا مدارک جرم را پاک نشده و یا به نقاط دیگر بدنشان شلیک نشده است؟ چرا آنها را با دستان بسته رها کرده اند تا مجاهدین بیایند و از آنها عکس و فیلم تبلیغی تهیه کنند؟ چرا برخی را با خود برده اند و برخی از مهمترینها را نبرده اند؟
چند روز از این کشتار دهشتناک می گذرد اما هنوز مسعود رجوی سکوت پیشه کرده است. چرا؟ آیا از پاسخگویی می هراسد؟ آیا در جریان این حمله آسیبی به او وارد شده است؟ آیا در آن محل بوده و با احساس خطر شبانه از آنجا خارج شده و بقیه افراد را مثل همیشه (فرار به پاریس، فروغ جاویدان، حمله آمریکا) به عنوان طعمه نگه داشته تا درگیر شوند و فرصت فرار داشته باشد؟ اینها سوآلاتی است که پاسخ به آن نیازمند زمان بیشتر است. اما آنچه در این برهه از زمان بر دوش ما قرار دارد اینکه همه ارگانهای حقوق بشری و بین المللی را وادار کنیم تا به جای هشدار مکرر و بی حاصل به دولت عراق جهت حفاظت از آنان، شخص مسعود رجوی را تحت فشار مضاعف قرار دهند که بجای مانع تراشی بر سر راه سازمان ملل و دولت عراق، کمک کند تا نیروهایش بسرعت از عراق خارج شوند. متأسفانه تاکنون مسعود رجوی از هیاهوی احساسی هموطنان سوء استفاده کرده و زمان بیشتری خریده تا بتواند بقیه افراد را هم به کشتن دهد. کافی است به تلاشهای مریم رجوی در اروپا نگاهی انداخته شود و مشخص شود که ایشان جز در جهت حفظ اشرف به هر قیمت هیچ اقدامی صورت نداده است. وظیفه ایرانیان در همه جای جهان این است که فشار را بر شخص رجوی متمرکز کنند و به دام حاشیه پردازی های فرقه گرفتار نشوند. احساسات ما باید در این جهت سمت و سو بگیرد.