هیچ فرد و جریان سیاسی در جهان، به اندازه مجاهدین خلق بی آبرو و بی اعتبار نیست. علیرغم شعر و شعارهایی که سر می دهند ما برای مبارزه و آزادی هزینه و خون داده ایم، اما نتیجه کماکان معکوس است. چرایی این داستان اولاً، به رهنما و رهبر این جریان بر می گردد و دوماً، این جریان مصرف روزانه ندارد، بلکه مدت های مدیدی است تاریخ مصرفش سپری شده و سوماً، پرداختن به ریز پندار و گفتار و عملکردهای شان، خروارها کاغذ و عمری بلند می طلبد. با این وجود، روبرو همچنان سقوط و بی آبرویی است، اما پشت سر یک راه خروج وجود دارد.
هر کسی حتی اگر مشاور در امری باشد، در مسیر کار ممکن است بر اثر کهولت سن، بیماری، فراموشی، شکست، معضلات روانی و دیگر مسایل، قادر به ادامه راه و تصمیمگیری درست نباشد، این چندان نگران کننده نیست. چرا این که در جهان امروز و در همه زمینه ها، مشاور و رهنما و مددکار وجود دارد. اما کسی که طی دهها سال، به عینه و در عمل ثابت کرده که قادر به تصمیمگیری صحیح نیست و آن قدر بیمار و لجباز و خیره سر و عقب مانده است که هیچ مشاوری جز خودش را قبول ندارد و همه را برده و قربانی و قابل فداشدن در راه خود می داند، این دیگر عذر بدتر از گناه است.
راه خروج، چندان پر هزینه نیست. تسلیم شدن به حریف قدر و یا گوش سپردن به مخالفین و جداشدگان نیست. بلکه گوش سپردن به یک مشاور بی طرف و متخصص در امور روز که پول خود را بگیرد و مشاوره اش را بدهد. به گمانم ده هزار دلار بیشتر هزینه ندارد. بخشی از این مقدار، مربوط به متخصص و نویسنده ای است که در امور روانشناسی و فلسفه آشنا باشد تا بنویسد، جریان کهنه ای که همه پندار و شعار و واژه ها و تصاویر و نوشتار و گفتارشان کهنه و بنجل و منفی و مخرب است، نیازی به دشمن در بیرون ندارد. بلکه بزرگترین دشمن ویرانگر در درون خودشان نهفته است و هر آنچه می گویند و می شنوند و می نویسند و تصویر می کنند، دقیقاً به عملکرد و سرنوشت شان بدل خواهد شد. در این امور، دشمن از نوع ایران و عراق و اربابان دیگر، بهانه است. توجیهی برای ادامه راه است. راهی که همه نوع زیان برای نیروهای پایین و سود مالی برای بالایی ها دارد.
بخشی دیگر از ده هزار دلار را می بایست به یک متخصص و نویسنده سیاسی داد تا مسایل سیاسی روز جهان و منطقه و ایران را بنویسد و تحلیل کند. دوران جنگ سپری شده و تست خود را در منطقه و در ارتباط با ایران، پس داده است. مابقی، شعاری برای بالا بردن توقعات و رجزخوانی های رد گم کن است. در ثانی، آن روز که عراق و دیگران با ایران سر جنگ داشتند و شما از همه امکانات سیاسی و نظامی و مالی و نیرویی و فرماندهی و غیره برخوردار بودید، چه کار کردید که حال با ارتشی شکست خورده و با سلاح فلاخن و سنگ انداز و رهبری که توان و اراده و تجربه فرماندهی حتی در حد یک سرباز صفر را هم ندارد، رجزخوانی های امروز واقعی و عملی نیست. بلکه آوازی در تاریکی و از سر ترس است. جهت حفظ نیرو و برای مستحکم نشان دادن موقعیت رهبر این جریان است و دیگر هیچ.
بنابراین آنچه که در بالا آورده شد، حدوداً ده هزار دلار هزینه دارد. هزینه ای برای دو و یا یک نویسنده بی طرف و متخصص که طی یک و یا دو مقاله و چند صفحه همه این ها و مابقی نکات تاریک را روشن خواهد کرد و النهایه در جمع بندی راه خروج را نشان خواهد داد. این هزینه ده هزار دلاری، برای کسانی که میلیاردها دلار بابت مبارزه و جنگ کسب درآمد داشتند، بسیار ناچیز است. همچنین جریانی که صدها برابر این مقدار را برای جشن و پایکوبی و سیاه کرده کاغذ و سرودن شعر و شعار و خطابه و تصویر و دلقک بازی و صحنه سازی و توطئه و لابی گری و باجدهی و غیره، هزینه می کند و راه را همچنان رو به عقب می رود، یک نوشدارو قبل از مرگ فیزیکی است.
جریانی که عضو سی ساله خود را به اسراییل می بخشد تا به زعم خود مابین ایران و غرب جرقه ایجاد کند، هنوز به این عقلانیت نرسیده که جرقه در گذشته های دور خطرناک بوده و امروزه با پیشرفت عقل و خرد، همگان قادرند این گونه جرقه ها را در نطفه خاموش کنند.