حرف دلار که به میان می آید، خیلی ها را به وجد و واکنش وا می دارد و لابد کسانی را به رقصیدن. اما این بار، رقص رهایی نیست بلکه رقص عقب نشینی است. عقب نشینی، بدین جهت، کسانی که عمری را برای مشتی دلار، می کشتند و کشته می دادند، این بار می بایست در ازایش با همان دامن های پوشیده به رقص در آیند. به همین خاطر است که رهبران مجاهدین، نارضایتی خود را از همین الآن در مقابل کمکهای مالی آمریکا، ابراز داشته اند.
یک میلیون دلاری که قرار است آمریکا برای نجات جان سه هزار تن اسیران مجاهد و باقیمانده در عراق، هزینه کند طبعاً باب میل رهبران مجاهدین نیست. چرا این که سالیان درازی است در فرقه مجاهدین منافع سر با بدنه جدا و متضاد است و نجات بدنه، سر را دچار دردسر بیشتری خواهد کرد. چنین است که رهبران مجاهدین، مگر دیوانه باشند که در مقابل دلارهای فریبنده و دردسرساز آمریکا، ذوق زده شده و به همکاری با آمریکا، مشغول شوند و حسن نیت خود را در مقابل جامعه جهانی و نیروهای دور و نزدیک شان، نشان دهند.
واقعیت این است که مجاهدین خلق، حداقل طی یک دهه گذشته در همکاریهای مختلف نظامی و سیاسی و جاسوسی با آمریکا و اسراییل، طبعاً انتظاراتی از آمریکا داشتند. انتظاراتی از جنس سیاسی و نظامی و نه از جنس مالی، که ناچارند در مقابلش به عقب نشینی تن در دهند.
رهبران مجاهدین در ازای همکاریهای مختلف با آمریکا و اسراییل، می خواستند،
۱ـ مسعود رجوی رهبر این جریان از بازداشت و خفاء آزاد شود، که نشد.
۲ـ مسعود رجوی به فرانسه بر گردد و دوباره افسار را به دست بگیرد، که نگرفت.
۳ـ اردوگاه اشرف پایدار باقی بماند، که نماند.
۴ـ اسارتگاه لیبرتی حراست آمریکایی داشته باشد، که ندارد.
۵ـ نیروهای مجاهد از لیبرتی به اشرف بازگردند، که باز نگشتند.
۶ـ اتوبان اشرف به تهران توسط آمریکا کلنگ بخورد، که نخورد.
۷ـ جرقه های سالیان مجاهدین به جنگ میان ایران و آمریکا بدل شود، که نشد.
۸ـ ارتش شکست خورده به مثابه ارتش جگرخواران سوریه مسلح و وارد کارزار شود، که نشد.
و لابد موارد دیگری از این دست که همه اش نظامی و سیاسی و غیره است الا، یک میلیون دلار که دقیقاً بر ضد همه آنچه که رهبران مجاهدین از آمریکا انتظار داشتند و می خواستند، عمل خواهد کرد.
رهبران مجاهدین، در مقابل خواست آمریکا که همان دلار در ازای رقص عقب نشینی است، تقاص ضدیت های ضد آمریکایی دوران صدام حسین و حتی عملیاتهای دوران شاه را خواهند پرداخت به ویژه این که پس از خروج نیروها، بدون دستاوردی در عراق و عقب نشینی به پشت جبهه، به مثابه پلی خواهند شد برای ارتباط مابین آمریکا و ایران. وعده و وعیدهای چند و چندین ساله آمریکا به رهبران مجاهدین و قول ساختن اتوبان اشرف به تهران، در اصل برای به کار گرفتن مفت و مجانی مجاهدین و در عوض در پشت پرده، احداث اتوبان واشنگتن به تهران بود. چیزی که رهبران مجاهدین با توهمات کودکانه از شناخت و تحلیل آن عاجز بودند.
طبعاً کشوری که شناخت و تجربه کافی از همکاری با گروههای تروریستی به ویژه مجاهدین خلق دارد و به همه زوایای تاریک و مخفی آنان دست یافته، نه این که افسار خود را دست آنان نمی دهد بلکه هیچ افساری را به دست شان نمی دهد و همواره در ظاهر برای فریفتن و به کار گرفتن شان می کوشد و در خفاء، افسارشان را تنگ تر می کند. کمک یک میلیون دلاری، از همین نوع است.
برای سازمانی که طی دهها سال، دهها برابر چنین مبلغی را هزینه لابیهای آمریکایی کرده تا در ازایش همه نوع کمک الا مالی، دریافت کند، کمک یک میلیون دلاری آمریکا برای رهبران مجاهدین، یک توهین و تحقیر غیر قابل هضم و شوکه کننده است. مسخره تر از این نمی شود، پولی که از یک جیب روانه جیب دیگر بشود.
کمک یک میلیون دلاری آمریکا به مجاهدین، دقیقاً یک دهن کجی و یک تحقیر معنادار در راستای عقب نشینی و وجه المصالحه آبرومند آنان خواهد بود و نه یک کمک انساندوستانه. چون اگر انسانیت و حقوق بشری در کار می بود، آمریکا و هر آن کس که به هر نوعی خواهان کمک مالی به مجاهدین خلق است، در بادی امر می بایست کمک را به قربانیان این فرقه می کردند که نیازشان کمتر از نیاز اسرای باقیمانده در عراق نیست.
با این وجود، ایران فانوس از کمکهای مالی آمریکا در راستای خروج اعضای باقیمانده مجاهدین از عراق استقبال کرده اما به شرط این که رهبران گناهکار و خطاکار که دستی در خون مردم و همرزمان شان داشتند، از دریافت هر گونه کمک مالی، مستثنی اعلام شوند.