همچنان اخبار مربوط به مخفی شدن مسعود رجوی و همچنین عدم ظهور این نابغه بعد از ۱۱ سال در سایتهای اینترنتی منتشر میشود و به همراه خود سؤالاتی را هم برای مخاطب مطرح می کنند. اما کجاست گوش شنوا یا زبان پاسخگ؟ اما واقعیت این است که تصاویری تکان دهنده و درس آموز از محل زندگی کسانی که از آینده میترسند و تنها در پناه افکار گذشته و پریشان خود دنیا را به تصویر کشیدهاند.
این افراد هرگز جهان را آنگونه که هست نمی بینند بلکه جهان را آنگونه که میخواهند میبینند تصاویری هر چند ناقص از پناهگاه مسعودرجوی در پادگان اشرف که اهدایی صاحب خانه صدام حسین به وی بود حکایتی ازاین گونه افراد است که هرگز قادر نبوده و نیستند که با مردم زندگی کنند.
آنها در زیر زمین بدور از همه چیز تنها کسانی را میبینند که بله قربان گوی دستورات انان باشند و تنها برای کسانی سخن میگویند که فقط برایشان کف بزنند. اینگونه افراد هرگز انتقادی نشنیده و همیشه خوب وخوبی هایشان را شنیده اند، آنان انحصارگر و قدرت طلب در همیشه زندگی، طلبی از خدا و تاریخ و مردم داشتهاند که چرا در قدرت نیستند و زمین و زمان را تا زمانی که زندهاند به آتش میکشند تا به همین خواسته برسند و چون نمیرسند دیگران و خدا و تاریخ و مردم را مقصر جلوه میدهند.
سرگذشت و سرنوشت مسعود رجوی نیز دقیقاً همین سطور را نمایندگی میکند او به دنبال جان شیرین خود جان های بسیاری را گرفته است. او که برای رسیدن به مقصود همه چیز را یک جا باخته است و راه نجاتی جز به قربانی دادن و هدر جان دیگران برای اینکه نگوید تمام زندگیاش خیانت به مردم ایران بوده به یغما میبرد به هیچکس هم پاسخگو نیست نه دیروز، نه امروز و نه فردا.
او اینگونه با مردم ایران و روشنفکران و حتی اعضای سازمان و منتقدان و جدا شدگان از این جریان برخورد کرده است با این امید که همه چیز به فراموشی سپرده شده و هیچکس بالاتر از گل به او نگوید. این بیمار روانی پریشان حال باقی عمر را نیز همین گونه به اتمام خواهد رساند.
اما تجربه بسیار گران قیمتی که برای تاریخ ایران و ایرانی باقی میماند همین است که نمیتوان تا به پایان دروغ گفت، فریب داد، تهمت زد، اسیر و زندان ساخت و باز هم در اوج ماند.
پناهگاه جایی است که قلب ها باید تسخیر کرد و هرگز نمیتوان برای دوره ای طولانی تاریخ را به سخره گرفت، جوانان پر شور را به گمراهی رهنمون ساخت و باز طلبکار مردم و تاریخ ایران زمین باقی ماند. زمان میگذرد و رو سیاهی بر چهره کسانی باقی خواهد ماند که آبرویی برای خود و سازمان خود باقی نگذاشته اند.