مجاهدین ممکن است به سوریه بروند

با توجه به اینکه بغداد به دنبال رهایی از اردوگاه اشرف در عراق است، پیش بینی می‌شود که عناصر این گروه در آینده به سوریه منتقل شوند.

به گزارش فارس به نقل از پایگاه خبری شبکه العالم، «عبدالرحمن الراشد»، در مطلبی در روزنامه «الشرق الاوسط» چاپ لندن نوشت: احمد الجربا رئیس (گروه موسوم به) ائتلاف مخالفان سوریه در اقدامی پیش بینی نشده با مریم رجوی (از سرکردگان گروه تروریستی مجاهدین) در پاریس دیدار کرد.

وی که مدیر شبکه سعودی «العربیه» است، با اشاره به حمایت رژیم سرنگون شده صدام از گروه تروریستی مجاهدین افزود: طی سه دهه گذشته به غیر از صدام هیچ کدام از رژیم‌های عربی این جرأت را به خود راه نداده‌اند از این گروه حمایت کنند.

عبدالرحمن الراشد که مدتی سردبیر روزنامه «الشرق الاوسط» وابسته به عربستان سعودی در لندن بود، خاطرنشان کرد: از یکی از کسانی که به این موضوع اهمیت می‌دهند پرسیدم، اهمیت دیدار با این گروه که در اروپا حضور دارد چیست؟ او هم در پاسخ گفت، مطرح کردن دوباره این گروه و بازگرداندن آن به منطقه.

وی ادامه داد: آمریکایی‌ها پس از اشغال عراق این گروه را ساکت کرده و از آن دست کشیدند؛ بنابراین مخالفان سوریه می‌توانند روابطی ویژه با آن برقرار کنند. این گروه، آموزش دیده است و می‌تواند ایران را تهدید کند.

وی در ادامه پاسخش به عبدالرحمن الراشد تأکید کرد: با توجه به اینکه بغداد به دنبال رهایی از اردوگاه اشرف در عراق است، پیش بینی می‌شود که عناصر این گروه در آینده به سوریه منتقل شوند.

این کارشناس به عبدالرحمن الراشد گفت: هر دو گروه (مخالفان سوریه و گروهک تروریستی مجاهدین) می‌توانند برای جنگ با سوریه و ایران با یکدیگر هم پیمان شوند.

منبع

یک دیدگاه

  1. سلام بزرگوران!
    می دانم رهایی از فرقه سخت. چون خود آن را تجربه کرده ام البته در فرقه رجوی!
    دانشجوی نخبه ای بودم معتقد به خدا و قرآن. همیشه آرزو می کردم که خدا راه جدیدی برایم باز کند به سوی خودش. آرزو می کردم که قبل از آن که بمیرم یک کار بزرگ در این دنیا انجام دهم. متأهل بودم و دارای فرزند. روزی بر روی تابلوی اعلاناتٰ اعلامیه ای نظرم را جلب کرد: اگر به کار پژوهشی علاقه مندید با دفتر پ
    وهشی دانشگاه مراجعه کنید! من و دوستانم گفتیم جای خوبی است پس پیگیر شدیم! رفتیم به ساختمان پژوهش دانشگاه که از دانشگاه فاصله داشت. رفتیم و در آنجا فردی را دیدیم متفاوت. از دلش حرف می زد. از کارهای پژوهشی بزرگ. ازتحول در قرآن و سنت اهل بیت تا کاربردی کردن معارف قرآن و علوی. حقیقتا زیبا سخن می گفت و البته کارهای پژوهشی اش هم با دیگر اساتید متفاوت بود. روحانی بود! خوش لباس و خوش برخورد و مهربان و گرم و صمیمی. محل کارش را با گل آراسته بود.با دیگران فرق داشت. خوشم آمد گفتم در روزگاری که کسی به این چیزها فکر نمی کند او جقدر دلسوز است. به کلاس اخلاقش می رفتم. چند بار به شکل گذرا از من خواست تا به مرکز تحقیقاتی خصوصی اش بروم که البته دانشجویان دیگر می رفتند اما من دلیلی برای رفتن نداشتم جون موضوع پایان نامه ام ربطی با کارهای ایشان نداشت و اصلا آن را قبول نداشت. نرفتم نرفتم نرفتم تا این که کادر آنجا تشویقم کردند که جای خوبی است برای رفتن برای پژوهیدن برای کارهای بزرگ با مشورت یک روز صبح با همسرم رفتم………… بماند برای بعد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا