حدود یک سال از حضور ۲۱۰ پناهنده ایرانی در آلبانی – اعزامی از اردوگاه لیبرتی در عراق – می گذرد. از این تعداد که عضو سازمان مجاهدین خلق بوده یا هستند، حدود ۷۰ نفر کسانی هستند که اکنون از آن جدا شده و زندگی جدیدی را شروع کرده اند. جا دارد بعد از یک سال رهایی این افراد از فرقه رجوی نگاهی به وضعیت آنها و شرایط زندگی شان در آلبانی بیندازیم.
ابتدا باید گفت که این افراد توانسته اند گام بلندی برداشته و خود را از چنگال ذهنی و عینی رجوی و تشکیلات ضد انسانی وی نجات دهند و این خود جای تبریک به تک تک آنها دارد. کسانی که با کارکرد فرقه های مخرب کنترل ذهن آشنائی دارند میدانند که این خود اقدامی بزرگ و شجاعانه است. اما از سوی دیگر باید دید در کشور آلبانی آیا آنها از حداقل استانداردهای پناهندگی برخوردار هستند و شرایط مساعدی دارند یا نه؟
در ظاهر امر وقتی به موضوع نگاه میکنیم تصور اولیه اینست که آنها از شرایط زندگی قابل قبولی برخوردارند و مشکل جدی ندارند، ولی واقعیت امر اینطور نیست. البته جای شکرش باقی است که آنها اکنون آزاد هستند و از اسارت فرقه نجات یافته اند. این خود یک دنیا ارزش دارد و این افراد هرگز حاضر نیستند بخاطر هرگونه امکاناتی به تجربه قبلی خود بازگردند.
امکاناتی که در حال حاضر در دست این افراد می باشد عبارت از یک واحد مسکونی است که توسط کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد برایشان کرایه شده و پول اندکی است که ماهیانه به آنها پرداخت میشود که این پول به سختی کفاف هزینه های ماهیانه افراد را تامین می نماید. آنان عملا هیچگونه امکان پس انداز برای مخارج احتمالی را ندارند.
مکان استقرار این افراد صرفا برای یک سال کرایه شده و کمیساریا اعلام کرده است که بعد از یک سال خود افراد باید کرایه خانه ها را بپردازند و در حال حاضر کمتر از چهار ماه از قرارداد باقی مانده است. هیچ یک از افراد شغلی ندارند که بتوانند از در آمد حاصله برای زندگی خودشان هزینه کنند، چرا که اقتصاد آلبانی چنان ضعیف است که برای خود شهروندان این کشور هم کار وجود ندارد چه رسد به کسی که خارجی و پناهنده باشد. حتی وقتی کاری پیدا می شود و صاحب کار میفهمد که فرد زمانی در یک سازمان تروریستی بوده هیچ تمایلی به دادن کار به آن نفر را ندارد.
از سوی دیگر مسعود رجوی تعداد زیادی از مریدان ارشد خود را از لیبرتی به آلبانی فرستاده تا همان وظیفه ای که در عراق داشتند را ادامه داده و اکنون به نوعی دیگر در آلبانی نفرات را سرکوب کنند و تحت انواع فشارهای جسمی و روانی قرار دهند. این افراد از هیچگونه اذیت و آزار جداشدگان فروگذار نمیکنند و تا می توانند در کار آنان اشکال تراشی می نمایند. آنها هرروز به بهانه ای جنگ روانی براه انداخته و افراد را تهدید می کنند. یک روز به بهانه اینکه فرد با رژیم همکاری می کند، روز دیگر میگویند فرد را با فلان مزدور اطلاعات دیده اند، یک بار می گویند عکس فرد در سایت های انجمن نجات و ایران اینترلینک منتشر شده و باید علیه آن موضع بگیرد وگرنه مزدور رژیم است، و قص الی هذا.
مسئولین سازمان به تعهداتی که به خود افراد و به کمیساریا داده بودند پشت کرده اند. از جمله متعهد شده بودند که مسائل پزشکی افراد را حل و فصل کنند ولی در عمل هیچ کاری نمی کنند. یکی از افرادی که برای مشکل پای خود نیاز به عمل جراحی دارد به نزد آنها رفته و درخواست کمک کرده ولی تاکنون هیچ جوابی به او نداده اند. به نفر دیگری که عمل جراحی کرده و الان بعد از عمل نیاز به داروهایی دارد که قیمت آنها سرسام آور می باشد نیز هیچ کمکی نمی کنند.
دولت آلبانی هم هیچ تعهدی در قبال این پناهندگان برعهده نمی گیرد و هیچ احساس وظیفه ای در قبال این افراد نمیکند. در کشورهایی مانند کشورهای اروپای غربی وقتی کسی را به پناهندگی قبول می کنند استانداردهای اولیه پناهندگی مانند محل سکونت، هزینه های زندگی و مسائل درمانی آنها را حل و فصل می کنند و مسائل حقوقی آنها را دنبال می نمایند. اما در آلبانی وضعیت اصلا به این شکل نیست.
افرادی که هنوز کادر سازمان می باشند و جدا نشده اند در واقع از زندان اشرف و لیبرتی به زندان آلبانی آمده اند و سران فرقه همه آنها را در ساختمانهایی که اجاره کرده اند محدود و محبوس نموده اند و افراد اجازه تردد و ترک محل را ندارند مگر با نفر همراه مطمئن، و حق صحبت با هیچ کس چه ایرانی و چه خارجی را هم ندارند. محدودیت ها و فشارهای تشکیلاتی روی آنها به مراتب بیشتر از تشکیلات رجوی در عراق است چرا که رجوی می داند اگر پایشان به دنیای بیرون باز شود آنها را از دست داده و دیگر به سمت فرقه او باز نمی گردند.
این گزارش کوتاه از این جهت داده شد تا هموطنان عزیز چه در داخل و چه در خارج از کشور بدانند که جداشدگان سازمان در آلبانی در چه وضعیتی زندگی می کنند و واقعا شرایط سختی برایشان وجود دارد و آینده روشنی در چشم انداز آنها نمی باشد.
بنیاد خانواده سحر از تمامی ارگان ها و فعالین در اروپا درخواست میکند که تا جائی که از دستشان بر می آید به کمک این افراد شتافته و تلاش نمایند نظر ارگان های بین المللی را نسبت به وضعیت آنان جلب نمایند تا شاید راه کمکی باز شود.