بعد از آنکه سران سازمان مجاهدین با خفت تمام به لیبرتی منتقل شدند و تمامی دسیسه های آنها نقش بر آب شد، سرکرده ابله ان بدنبال راهی برای توجیه اعمال زشت و جنایتکارانه خود بود و برای آنکه در بین زندانیان نگون بختش خودی نشان دهد تعدادی از عناصر طراز اولش را که اعتماد بسیار زیادی نیز به آنها داشت در پادگان اشرف گذاشت تا تظاهر کند که هنوز به خیال خام خودش پادگان اشرف را که خط قرمز آنها بود را به عراقیها تحویل نداده و هنوز می تواند در آن جولان دهد، ولی شتر در خوا ب بیند پنبه دانه…
سرکرده گروه تروریستی رجوی که خود دقیقا می دانست دولت عراق دیگر به آنها اجازه جولان نخواهد داد و به جد بدنبال اخراج این گروه تروریستی است ولی بازهم برای سرپوش گذاشتن به جنایات خود و نیز شستشوی عناصر داخلی خود تعداد 100 نفر از عوامل وسران خود را در پادگان اشرف برای نگهبانی از تکه های اسقاطی گذاشت و دائما نیز به عناصر خود می گفت که اگر شرایط برای رفتن همه با هم جور نشد به اشرف بازمی گردیم و با همین ادعاهای پوشالی خود رمینه را برای کشتن آن عوامل آماده کرد و سر آخر نیز طوری شد که عده ای ناشناس که به حضور سازمان مجاهدین در عراق معترض بودند 52 نفر از عوامل آن را کشتند که در بین کشته شده ها یکنفر بنام سعید اخوان نیز حضور داشت که بقول آقای قزل (رها یافته از فرقه رجوی) او در سن 13 سالگی توسط پدرش به سازمان آورده شد و در آن زمان او اصلا زبان فارسی بلد نبود، چونکه او در کانادا بزرگ شده بود و وقتی در این درگیری کشته شد سران سازمان هیچ اهمیتی ندادند و فقط بدنبال مظلوم نمایی خود بودند تا بلکه چند صباحی بیشتر به عمر نکبت بار خود ادامه دهند.
سران فرقه رجوی که در تمامی درگیریهای از پیش ساخته خود همیشه بدنبال کشته شدن عناصر خود بودند و حتی در یکی از این درگیریها در عکس مشخص بود که فرد از ناحیه پا دچار مصدومیت شده بود ولی با کمال تعجب در روز بعد نام همان شخص در بین کشته شده ها بود و سران سازمان در بوق و کرنا دمیده بودند که فلان تعداد از مجاهدین در درگیری به شهادت نائل شدند (!!) در صورتیکه تمامی این مستندها از قبل طراحی شده بود و جای هیچ گونه اشکالی وجود نداشت و حتی اگر فردی زخمی میشد بلافاصله او را نیست ونابود می کردند تا بر تعداد کشته های آنها افزوده شود و مسعود رجوی خائن از روی نعشهای آنها پله های پوشالی ترقی خود را طی کند و به اوجی که هیچ وقت حتی رنگ آن را نیز ندیده برسد.
درگیری های این جنایتکاران مطمئنا تمامی ندارد و جدیدا آنها برای اینکه افکار عمومی را به خود جلب کنند از انتقال بسیاری از بیماران که به رسیدگی فوری نیاز دارند ممانعت می کنند و تمامی این جنایات را به گردن ارتش عراق می اندازند که البته تمامی این خیمه شب بازیها دیگر به غیر از زندانیان داخل سازمان مجاهدین خریداری ندارد و فقط این بیچارگان که از تمامی دنیا بی خبر هستند آن را گوش می کنند وگرنه مردم جهان به خصوص مردم عزیز کشورمان حتی از شنیدن نام سازمان مجاهدین نفرت دارند و اصلا حاضر به گوش کردن اخبار آن نیز نیستند.
کشتار و کشته سازی سران مجاهدین برای عناصر ان که سالیان سال از کوچکترین ارتباطات بیرونی منع بودند خطرناک است چرا که سرکرده خونخوار این گروه تروریستی برای رسیدن به امیال خود در هر لحظه به فکر کشتن آنها می افتد و این چراغ خطری است برای مجامع به اصطلاح حقوق بشری که عناصر باقی مانده سازمان در عراق را هر چه زودتر از آنجا خارج نمایند تا توسط سران سازمان مجاهدین کشتاری دیگر رخ نداده و این باید به جد انجام شود وگرنه در لیبرتی حمام خون دیگری رخ خواهد داد.