در روز این حادثه تروریستی همه قرارگاهها به دستور سرکرده فرقه دربخشی از پادگان طارق که اهدایی صدام حسین به رجوی بود تجمع کرده بودند اسم این بخش از پادگان طارق را رجوی قرارگاه باقرزاده نام نهاده بود. که در داخل آن به بخش های کوچکتری تقسیم شده بود وبرای هر قسمت یک اسم گذاشته بودند من در یک قسمت بودم که به آن یوسفیه می گفتند.
خبر عملیات تروریستی القاعده را با پخش سرود های ضد آمریکایی مانند نبرد با آمریکا و سرود سر کوچه کمینه مجاهد پر کینه پخش کردند. در تمام مقرات شروع به پخش شیرینی کردند و همه می زدند و می رقصیدند که البته تمام این شکلک بازی ها به دستور سرکرده فرقه بود. و پیامهای رجوی پشت سر هم در رابطه با کم وکیف این عملیات می آمد و فیلم ضبط شده از سی ان ان را در مقرات پخش می کردند و فضا و شرایط طوری شده بود که دولت امریکا در اثر این تهاجم تروریستی سرنگون می شود.
در همین شرایط بود که اسم بن لادن بر سر زبانها افتاد و این فرد جنایتکار بعنوان یک انقلابی و ضد آمپریالیسم به اذهان افراد قالب میشد.
پیرامون این عملیات و پیامدهای آن سرکرده فرقه نشست های مطول برگزار کرد و با تایید این عملیات از بن لادن یک قهرمان در اذهان ساخت و هواپیماربایان را انقلابی پاک باخته توصیف می کرد و از همین فرصت هم استفاده کرد و گفت نکته مهم و اساسی در این عملیات مبرا بودن هواپیما ربایان از فردیت و جنسیت بوده است و اگر این افراد به زن و بچه و زندگی وابستگی داشتند هیچ وقت شهامت و جرات این عملیات را نداشتند.و در ادامه همین روضه پوشالی گفت که اگر شما هم به انقلاب مریم قجر وفادار باشید دارای چنین قدرت و توانی خواهید شد.
منظور سرکرده فرقه دفاع از طلاق اجباری و اجبار نفرات به تجرد بوده است و این حادثه تروریستی را توجیهی برای جنایات خودش در طلاق های اجباری و هر چه محاق بردن افراد در فرقه بود.
چند روز از این حادثه نگذشته بود که رجوی فهمید هوا پس است و از طریق تشیکلات به همه نفرات ابلاغ شد که دیگر برای این عملیات جشن وشادی نگیرند و مطرح کردند که به ما ربطی ندارد و ما کارخودمان را می کنیم و به لحاظ عقیدتی هم با بن لادن اختلاف داریم او سنی و ما شیعه هستیم.
البته خیلی واضح است که با موضع گیری قاطع دولتمردان آمریکا و محکومیت جهانی این عمل جنایتکارانه؛ ترس سراپای رجوی را فرا گرفت.
ولی همیشه در نشست های درونی سازمان از این عملیات بعنوان پیروزی انقلابیون و مسلمانان بر کفر جهانی یعنی امریکا تعریف و تمجید میشد.
اما بعد از اشغال عراق توسط امریکا و ورود نیروهای امریکایی به قرارگاه اشرف سابق ؛ همه مارا توجیه کردند که اگر امریکایی ها در رابطه با موضع فرقه پیرامون عملیات یازده سپتامبر سئوال کردند ؛ همه یک جواب بدهید که ما این عملیات را محکوم کرده و می کنیم واین یک عملیات تروریستی بوده است.بعدها هم که البته سازمان از اساس منکر ساختن سرود نبرد با امریکا و سرود سرکوچه کمینه شد و گفت این دو سرود توسط اپورتونیست های منشعب شده از سازمان است و ربطی به سازمان ندارد.
ما هیچ خصومتی با امریکا نداریم ما فقط ضد حکومت ایران هستیم و فلش ما هیچ وقت ازروی دولت ایران برداشته نمی شود.و حرکت ما در برابر امریکا یک حرکت موازی است.
فی الواقع رجوی و مریم قجر در رنگ عوض کردن مصداق بوقلمون هستند. با شیادی روز را شب و شب را روز به اذهان افراد فرقه قالب می کنند.
طوری که روز روشن باید خورشید را منکر شد.
رجوی در شیادی و دروغگویی از شیطان هم سبقت گرفته است و هیچ مرزی در وقاحت و دروغگویی وتهمت و افترا ندارد.
البته من بعد ها از دوستانم شنیدم که رجوی تاریخ سازمان را هم عوض و تحریف کرده است و بقول خودش آنرا از زبان سرخ پوستی (در مناسبات داخلی فرقه به زبان تشکیلاتی شان زبان سرخ پوستی می گویند) به زبان سیاسی و دپیلماتیک و غرب پسند تبدیل کرده است.
که این فقط بخاطر ترس رجوی از ارگانهای بین المللی برای سفید سازی پرونده تروریستی فرقه است.
و همیشه تاکید میشد که در برخورد اسیران فرقه با سازمانهای بین المللی و امریکایی روی ضد تروریست بودن سرکرده فرقه تاکید شود.
حالا بعد از گذشت ۱۳ سال از این حادثه تروریستی ؛ مریم قجر و همسر فراری اش از ترس دموکرات و آزادی خواه و خواستار دموکراسی و حکومت سوکولار در ایران هستندو فراموش کرده اند که چگونه برای عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میمون وار پشت ووارو می زدند.
هرچه زمان می گذرد این زوج جنایتکار رسواتر وبی ابروتر می شوند.
غفور فتاحیان