داعش در عراق عشایر مردمی و انقلابی و در فرانسه تروریست!!
رجوی با دجالگری تمام که یکی از ویژگیهای مهم او می باشد در درون تشکیلات فرقه بحثی را مطرح کرد تحت عنوان چرا شما بنده تعادل قوا هستید یعنی اینکه چرا همیشه با بالا و پایین شدن شرایط سیاسی ایران و جهان، بالا و پایین می شوید بروید فاکت هایتان را دستگیری کنید و علت آنرا پیدا کنید…
رجوی این را در حالی می گفت که خود را بافته جدا بافته از تشکیلاتش می دانست حال آنکه رجوی نمی خواست قبول کند این تشکیلاتی که آنها را به تعادل قوایی متهم می کند دست پرورده خودش می باشد. باید رجوی این سئوال اول از خودش می کرد و بکند چرا این تشکیلات که او رهبر و مسئول آن بوده و هست این قدر بنده تعادل قوا شده چرا این تشکیلات بجای پافشاری روی اصول و ارزشهایی که بنیان گذاران از آن دم می زدند توسط رجوی به فرقه ای در خدمت مطامع جاه طلبانه او قرار گرفته و تا حد یک شرکت ارائه دهنده خدمات جاسوسی آنهم برای منفورترین و جنایت کارترین دولت دنیا یعنی اسرائیل تبدیل شده است. چرا امروز مواضع رجوی منطبق با راست ترین و ارتجاعی ترین و جنایت کارترین جریانات منطقه و جهان شده است آیا این تصادفی و اتفاقی بوده و هست؟ یا نه ناشی از بینش و عملکرد تشکیلات رجوی و بطور مشخص شخص رجوی می باشد.
بدون شک بنده تعادل قوای بودن بارزترین شاخصه رجوی و تشکیلاتش در طول حیات خفیف و خائنانه اش بخصوص بعداز شروع فاز نظامی در سال 60 بوده که به طور قطع ویقین دست بیگانه که از آستین شخص رجوی بیرون آمد مسبب آن بوده و می باشد رجوی باتوجه به کاراکتر و شخصیت فردی و سیاسی اش که در گذشته داشته است و این از زبان خودش (در نشسته های درون تشکیلاتی در عراق که خودم حضور داشتم گاها به نمونه های از عقده ها و ضعف های فردیش اشاره می کرد مثل، حراف بودن درنشست هاییکه با حنیف نژاد داشته که حتی مورد سرزنش حنیف نژاد قرار می گیرد. حسادت نسبت به برادرانش که همه مهندس و دکترشده بودند ولی او نشده بود، احساس حقارت بدلیل کوتاه بودن قدش که به همین خاطر وقتی به تهران می آید می رود آموزش خلبانی و چتربازی که این طوری این کمبود را جبران کند، فرار از تظاهراتی که دانشجویان ترتیب داده بودند وقتی پلیس دخالت می کند و… ) و چه از زبان کسانی که او را می شناسند و چه از زبان بازجویان و شکنجه گران ساواک مثل ثابتی و نصیری و… رجوی آدمی که بدنبال حفظ خودش بوده و در این مسیر خیلی ماهرانه توجیه گر اقدامات خائنانه اش می شود. رجوی حداقل از همان اوایل ورود به دانشگاه آدمی سست عنصربوده که در برابر کوچک ترین فشار از طرف ساواک همه بنیان گذاران سازمان را لو می دهد و در خدمت ساواک در می آید (پرویز ثابتی در کتاب دامگه سحر). پس می بینیم اینکه رجوی تشکیلاتش و حتی مخالفانش در بیرون به تعادل قوایی متهم می کند یک ترفند و فرافکنی به شدت ناجوانمردانه است تا ضعف و ناتوانی خودش که ریشه در گذشته خائنانه خودش دارد را بپوشاند رجوی بدلیل همین ویژگی که به شدت تعادل قوایی بوده و هست به طور مشخص بعد از 30 خرداد 60 تا به امروز در سر فصل های مختلف هر جا که تشکیلاتش و به طور مشخص شخص رجوی در شرایط سخت و تعیین تکلیف قرار گرفته و می گیرد بنده تعادل قوا می شود و تن به ذلیلانه ترین عملکردها می دهد در حالیکه در ظاهر شعار انقلابی و به اصطلاح چپ می دهد ولی در عمل همسو با راست ترین جریان ها می شود که آخرین آن حمایت تحت عنوان عشایر انقلابی مردم عراق از داعش، جنایت کارترین گروه تروریست در عراق و سوریه است. ولی همین گروه وقتی در فرانسه دست به عمل تروریست می زند و محکومیت جهانی را به همراه می آورد باز رجوی که همیشه با جهت باد حرکت می کند آنرا با مظلوم نمایی محکوم می کند و تروریست می خواند. راستی رجوی چه کسی را می خواهد بفریبد در حالیکه خودش در آخرین اطلاعیه اش درخواست اسلحه می کند. اگرچه رجوی انگار فهمیده که استراتژی آویزان شدن به بیگانه فایده ای ندارد رجوی البته این را باید بداند اساسا استراتژی جنگ مسلحانه او دیگر خریداری ندارد و مصرف رجوی به پایان خودش نزدیک می شود.
رضا بهروزی