بازهم دروغسازی و اطلاعات تراشی فرقۀ رجوی بعد از حادثه!!

فرقۀ رجوی طی اطلاعیه ای به تاریخ ۲۱ مرداد ۹۴ مثل همیشه با امضای «کمسیون امنیت و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت ایران» یک سری اسامی ردیف کرده و خواسته نشان بدهد که بخش اطلاعات و امنیت فرقه آن قدر قوی شده و با سرویسهای مخفی ابرقدرتهای جهان رقابت می کند که توانسته اسم سفیر ایران در فرانسه و معاونین او و مسئولین سفارت را در پاریس که همه جای دنیا و در همۀ سفارتخانه های کشورها هم در سایت آن سفارت و هم در اسناد و گواهینامه های بیرون داده شده نوشته می شود شناسایی و معرفی کند و شماره تلفن سفارت را هم کشف کند!! ولی رویش نشده عکس سفارت ایران در فرانسه را که احتمالا یک قرن است در این کشور می باشد هم چاپ کند و بگوید محلش را هم شناسایی و کشف کرده ایم!! چنانکه در جهت معکوس آن هم در رابطه با مقرشان در اورسوراواز و یا کمپهای اشرف سابق و لیبرتی امروز در عراق که سالیان سال در یک محل ثابت و تحت حفاظت نیروهای کشور مربوطه بوده و خودشان هم بارها عکسها و مطالب مربوط به آن مقرها را پخش کرده اند هر کس غیر از خودشان به آن مقر و کمپ نزدیک می شود که اعتراضی بکند و یا خواستار دیدار با افراد خانواده اش در آنجا بشود می گویند برای شناسایی آمده تا ما را ترور کنند!!! خلاصه سروکار و مبارزه و فعالیت این فرقه به قول خودش «برای خدا و خلق»! تماما شده اطلاعات و امنیت و کشف و شناسایی و ترور و دروغ و تهمت و فضا سازی موهوم وو… آنهم در تبلیغات و در فضای مجازی و سایتهایش!
روشهای تقلب و دروغسازی و فضاسازی موهوم تبلیغاتی فرقۀ رجوی را ما که سالیان سال در آن بودیم به خوبی می شناسیم چرا که خودمان نیز ابزار اجرایی آنها و دست اندر کار پیشبرد این روشهای طراحی شده توسط مسئولین بالای سازمان بودیم. آنها بعد از هر حادثه اعم از عملیات تروریستی علیه افراد سازمان یا اقدامات تبلیغی و اعتراضی و انتقادی توسط جدا شدگان یا خانواده های افراد (و نه قبل از حادثه یا فعالیتها!!) روی یک سری اطلاعات و امور روشن و اسامی علنی انبوهی اطلاعات و مسائل و اسامی تقلبی و جعلی و موهوم سوار می کنند و با ادعای اینکه این اطلاعات را از داخل رژیم و اطلاعات رژیم به دست آورده ایم تلاش می کنند در ذهن افراد خودشان که در نتیجۀ ضربه و شکست و یا مسائل روی داده که به نفع فرقه نیست مسأله دار شده و یا به اصطلاح درون سازمانی «متناقض» شده اند خودشان را قوی و با نفوذ و رخنه کرده تا اعماق رژیم نشان بدهند!! تا به زعم خودشان بدینوسیله آن ضربه یا شکست را رفع و رجوع و جبران کنند و همیشه در این مواقع برای همۀ ما وقتی در داخل سازمان بودیم این سؤال پیش می آمد که اگر سازمان اینهمه نفوذی در داخل رژیم دارد و می تواند اینهمه اطلاعات به ظاهر دقیق با اسامی و مشخصات و… به دست بیاورد چرا این اطلاعات را قبل از حادثه یا اقدام رژیم (مانند حملات تروریستی به اشرف و نیروهای سازمان چه در زمان صدام و یا بعد از آن) را کشف و افشا نمی کند تا اقدام رژیم خنثی شود؟!
 طی تمام سالیانی که در بخشهای سیاسی و دیپلماسی عربی و روابط خارجی سازمان مجاهدین کار می کردم بارها شاهد درست کردن اسامی دروغین اشخاص یا تشکلها و انجمنها با تمام مشخصات ساختگی بودم از جمله در سال ۷۹ که بخش خارجۀ سازمان همۀ ما افراد قرارگاه پارسیان (پادگان الطارق عراق) واقع در استان الانبار در غرب بغداد بر سر راه مرز اردن را جمع کردند و در یک بسیج عمومی برای هر کدام یک دفتر پر از اسامی و شماره تلفنها و آدرسهای ساختگی و موهوم در تهران و دیگر شهرهای ایران دادند که هر قسمت اسامی و آدرسها شامل اسامی یک یا چند کودک با سن آنها و یک مبلغ پول بود با این متن که صاحب اسم و آدرس این مبلغ را از یک مؤسسۀ خیریه در آلمان بابت نگهداری این فرزندان افراد اعدام شده یا زندانی سیاسی دریافت کرده است!! ما بسیجی های رجوی در یک سالن بزرگ روی میزهای متعدد و مرتبی که چیده بودند و روی هر یک قلمهایی مخصوص نوشتن با جوهر نامرئی گذاشته بودند طبق توجیه عمومی مسئولین، هر یک از این متنهای دفترچه شامل اسامی افراد و کودکان و مبلغ نوشته شده را با آن قلم جوهر نا مرئی که توسط قسمتی در همان سالن با جوهر نامرئی (آب پیاز) پر می شدند در یک برگ کاغذ آ چهار می نوشتیم و بعد آنها را به قسمت مسئول ظاهر و خواناکردن این نوشته ها می دادیم که آنها با اتوهای برقی آماده که داشتند آنها را روی برگه ها می کشیدند و در نتیجۀ حرارت نوشتۀ آن برگه ها خوانا می شدند.
 بعدا فهمیدیم که سازمان مجاهدین در آلمان یک مؤسسۀ خیریۀ پوششی برای جمع کردن کمکهای مالی به بهانۀ ارسال به ایران برای خانواده هایی که کودکان یتیم و بی سرپرست اعدام شدگان یا زندانیان را نگهداری می کنند درست کرده بوده که در نتیجۀ شکایت کمک کنندگان و مشکوک بودن عملکردهای افراد این مؤسسه و رفت و آمدهای مسئولین سازمان مجاهدین به آنجا پلیس به آن مشکوک شده و علیه آن پرونده درست کرده و موضوع به دادگاه کشیده بود و دادگاه آلمانی خواستار اسناد و مدارک و رسیدهای این پولها شده بود که سازمان برای اینکه نشان بدهد که این رسیدها به دلایل امنیتی با جوهر نامرئی نوشته شده و از ایران خارج می شده اند می خواسته دادگاه را متقاعد کند.
 در بخش روابط خارجی سازمان در عراق که من به عنوان مترجم در آن بخش کار می کردم طی سالهای بعد از سقوط رژیم صدام حسین اسمها و بیانیه های انواع گروهها و شوراها و تجمعها و کانونهای سیاسی یا صنفی یا اجتماعی به اصطلاح شیوخ عشایر، نمایندگان پارلمان، حقوقدانان و وکلا، دانشجویان و استادان، دارندگان شغلهای آزاد، ورزشکاران و شهروندان مختلف را به زبان فارسی می ساختند و برای ترجمه به عربی به من می دادند و مواردی را که مترجمین پایینتر ترجمه می کردند و عربی آنها درست نبود می دادند من چک و تصحیح می کردم تا اسم و بیانیۀ عربی آنها درست باشد و اسم و بیانیۀ جعلی بعضیها را هم عجله می کردند و برای چک و تصحیح من که ضابطه کرده بودند نمی آوردند و به همان صورت غلط و مفتضح با تعبیرها و اصطلاحات فارسی و آنهم خاص فرقۀ رجوی منتشر می کردند به طوریکه می دیدی اسم فلان انجمن یا شورای عشایری عراقی در آرم ساختگی که بالای بیانیه می زدند با اسم امضای آن کاملا متفاوت است! و بعضی وقتها روی آرم بیانیه حتی پرچم ملغی شدۀ زمان صدام یعنی با سه ستاره را چاپ می کردند!! و حتی می دیدی مثلا اسم یک کانون استادان و دانشجویان و روشنفکران دیالی از لحاظ عربی کاملا غلط و خنده دار است!! عجب استادان دانشگاهی که حتی سواد ابتدایی عربی هم نداشتند!! که هر عراقی و عرب اسم این گروهها و انجمنهای ساختگی و بیانیه های آنها را می دید فورا می فهمید ساختگی است و جعل شده توسط مجاهدین خلق می باشد و از خودش می پرسید چرا این گروهها و انجمنهای عراقی فقط برای حمایت از اهداف مجاهدین خلق و ماندن در عراق بیانیه می دهند و اینهمه مسائل عراق را فراموش کرده اند؟ و نیز چرا حتی یکی از این انجمنها و گروهها و تشکلها روی انترنت سایت ندارند و حتی فاقد ایمیل برای تماس با آنها هستند!! زیرا تماما موهوم و ساختگی بودند و وجود خارجی نداشتند. مثلا به اصطلاح یک تجمع درست کرده بودند به نام تجمع حقوقدانان مستقل برای دفاع از حقوق بشر در عراق که حتی یک بیانیه را در طول این سالیان در مورد حقوق بشر در عراق و مسائل عراق صادر نکرده بود همۀ بیانیه های آن در مورد اشرف و حمایت از اهداف رهبری مجاهدین خلق در عراق و فراخوان به ابقای آنها در عراق بود که حتی این بیانیه ها هم به فارسی نوشته می شد و من آنها را به عربی ترجمه می کردم.
مسئولین فرقۀ رجوی حتی به اسم افراد شورای استان دیالی و نمایندگان پارلمان عراق بویژه از العراقیه و دیالی و شخصیتهای دیگر سیاسی و اجتماعی عراق مصاحبه های کاملا ساختگی به فارسی که هم سؤال و هم جواب آنها به فارسی بود که می دادند من به عربی ترجمه می کردم و منتشرش می کردند. آنها خودشان بیانیه های خودساخته به اسم عراقیان را می بردند به صورت لوحه در می آوردند و به دست چند عراقی مزدورشان می دادند که بیاورند آن را طی مراسمی بسیار مضحک و ساختگی تقدیم مژگان پارسایی و عباس داوری کنند!! و کتابهای نوشته شده به نام عراقیان را که از فارسی به عربی ترجمه شده بود چاپ می کردند و اسم یک نویسندۀ عراقی را روی آن می نوشتند و با پولی که به آن نویسنده می دادند کتاب را به دست خود او می دادند تا در مراسم و تجمع عراقیان بیاید آن را به رهبران اشرف اهدا کند!!
 در این اطلاعیۀ فرقۀ رجوی هم مثل سایر اطلاعیه های اطلاعاتی! از اینگونه اش که مبتنی بر جنجال و فضاسازی برای گرفتن فرصت فکر و دقت کردن از خواننده (نوعی توهین به شعور و فهم مردم) می باشد کافی است خواننده به سؤالی که هر عبارت آن ایجاد می کند بیندیشد آن وقت می بیند که چقدر مضحک و متناقض و بی محتوا است. مثلا یک سری حرفها به عنوان «اطلاعات» ساخته پرداختۀ خودشان از زبان من نوشته که من آنها را به ژاندارمری یا پلیس فرانسه داده ام یعنی علیه خودم اعتراف کرده ام!! اینجا هر خواننده که کمی دقت کند از خودش می پرسد مگر ژاندارمری یا پلیس فرانسه فرد را آن هم فرد مراجعه کننده برای شکایت را شکنجه می کند که او اینگونه اطلاعات علیه خودش بدهد؟!! بعد هم نوشته ما علیه «مقاومت و پناهندگان ایرانی در فرانسه فعالیت و توطئه» کرده ایم!! «مقاومت» که اسم مستعار فرقۀ رجوی است درست همانند و با همان روش «اسلام» که اسم مستعار رژیم می باشد و پناهندگان ایرانی هم معلوم است که منظورشان سران فرقه می باشند!! که ما فقط علیه آنها اعتراض و مخالفت در کادر آزادی بیان داشته و داریم آنهم در رابطه با رفتن ما (اینجانب و آقای مصطفی محمدی) به اورسوراواز که یک شهر فرانسوی است (برخلاف تصور سردمداران فرقۀ رجوی که انگار دولت فرانسه شهر اور را مثل بخشیدن قرارگاه اشرف به آنها توسط صدام به آنها بخشیده است!!) فعالیت ما مشخصا بیان خواستمان مبنی بر انتقال فرزندانمان از عراق و اجازۀ دیدار دادن به آنها با خانواده هایشان بود و الا ما که خودمان اینجا پناهنده هستیم هر ایرانی و غیر ایرانی و هر فرد ژاندارم و پلیس فرانسوی هم از خودش می پرسد چگونه یک پناهنده علیه پناهندگان دیگر دست به فعالیت و «توطئه»!! می زند؟ و چرا بزند؟!
 مشروح جوابیۀ اینجانب و آقای مصطفی محمدی به اطلاعیۀ قبلی فرقه که قسمتی از مطالب این اطلاعیۀ جدید تکرار مطالب آن می باشد با تصویر ورقۀ ثبت شکایت ما در ژاندارمری اورسوراواز که توسط مأمورین آنجا نوشته و تدوین شده و عناصر فرقۀ رجوی در آن گروگانگیر فرزندان ما و مهاجمین توصیف شده اند نیز در اطلاعیۀ جوابیۀ ما در لینگ زیر آمده است:
 http://peyvande-rahaee.fr/index.php/typography/198-3
و سرانجام فکر کنم برای حسن ختام و تلطیف فضا با خنداندن خوانندگان در آخر اطلاعیه از دولت فرانسه می خواهد که «مأموران و جاسوسان وزارت اطلاعات رژیم را که تنها مخل نظم عمومی و برهم زننده آسایش شهروندان فرانسوی و پناهندگان ایرانی هستند اخراج کند»!!، این یکی دیگر واقعا «منتهای وقاحت» است که در کشوری به عنوان پناهنده باشی و برای دولت آن کشور بخواهی تعیین تکلیف کنی و رهنمود بدهی و نه بلکه به فهم و شعور مسئولین آن کشور اینگونه توهین کنی که در این کشور نه شما و پلیس شما بلکه ما تعیین می کنیم و تشخیص می دهیم چه کسی پناهنده است و چه کسی دیپلمات است و سفیر است و معاون سفیر است یا «جاسوس است و مخل نظم عمومی» و «برهم زنندۀ آسایش شهروندان فرانسوی و پناهندگان ایرانی»!! چون شهروندان شما یعنی مردم فرانسه و پناهندگان ایرانی خودشان خبرندارند و زبان و قلم هم ندارند و اینهمه سالها هم نداشتند که بگویند و بنویسند که عده ای در فرانسه مخل نظم و امنیتشان بوده اند ولی آنها بی اطلاع بودند یعنی احساس نکرده اند!! و این را مریم رجوی در قلعۀ اورسوراواز به تنهایی به جای همۀ آنها احساس کرده است!! لذا صبر کنید تا روزی با این اطلاعیه به شما بگوییم! تا بفهمید که چقدر اشتباه کرده اید کمیسیون ما را به عنوان یکی از کمیسیونهای پارلمان فرانسه یا مشاوران دولت فرانسه به ثبت نرسانده اید!!…
 در حالیکه در تمام اروپا تنها جریان یا سازمان سیاسی خارجی علنی مقیم کشورهای آن که پرونده های متعدد تروریستی و اخلال در نظم عمومی و در امنیت و آسایش پناهندگان و شهروندان کشورهای این قاره (از جمله با اخاذی از مردم و ایجاد مزاحمت در خیابانهای شهرهای این کشورها تحت پوش جمع آوری کمک مالی برای کودکان!!) به علاوۀ پروندۀ پولشویی و دزدی مشخصا در کشور فرانسه دارد و مردم این کشور بارها از این جهت به نهادهای قضایی آن شکایت کرده اند فرقۀ رجوی و سردمداران ساکن قلعۀ آن در شهر اورسور اواز فرانسه نزدیکی پاریس می باشد و بس.
همچنین این در حالیست که حملۀ پلیس فرانسه به مقر مریم رجوی در سال ۲۰۰۳ و دستگیری او و بسیاری از سردمداران فرقه و طرح مجدد و متعدد این پرونده در دادگاه فرانسه طی این سالها و در جریان بودن اخیر پروندۀ تروریستی مهدی ابریشمچی در دادگاه ضد تروریستی پاریس و باز بودن دهها پروندۀ شکایت علیه ما پناهندگان در نزد ژاندارمری اور و پلیس پاریس و قضائیۀ فرانسه مبنی بر حمله و ضرب و جرح و تلاش برای ترور و رخنه به محل سکونت ما و تعقیب و مراقبت ما پناهندگان جدا شده از سازمان و شناسایی اماکن سکونت ما از سوی افراد رجوی مقیم اورسوراواز و افترا و دروغ پراکنی علیه ما و تهدید ما به قتل توسط رهبر عقیدتی غایبشان مسعود رجوی و مأموریت دادن او به آنان برای اجرا که سند این تهدیدات منتشر شده در سایتهای خود فرقه، ترجمه شده و در اختیار پلیس و مقامات فرانسوی گذاشته شده است و استقبال و حمایت گستردۀ شهروندان فرانسه از افشاگریهای ما علیه سران فرقۀ رجوی در فرانسه بویژه در اورسوراواز و حمایت ایرانیان و پناهندگان ایرانی هم در خیابانهای پاریس و هم در فضای مجازی از این افشاگریها از جمله از فعالیت تبلیغی اینجانب و آقای مصطفی محمدی به عنوان دو پدری که برای آزادی دخترانشان از قید اسارت این فرقه تلاش می کنند و موج انزجار آنان از یاوه های مسعود رجوی که در لینگهای زیر می توانید آنها را بخوانید:
 http://peyvande-rahaee.fr/index.php/typography/207-2015-07-29-04-32-56
http://peyvande-rahaee.fr/index.php/typography/208-2015-07-31-04-32-99
…. همه و همه نشان می دهد که هم مردم و شهروندان فرانسوی و هم دولت و مقامات فرانسه و هم ایرانیان و پناهندگان ایرانی به خوبی کسانی را که مزاحم مردم و شهروندان فرانسوی و ایرانیان و پناهندگان ایرانی و مخل امنیت و آسایش آنان بوده و هستند شناخته اند.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا