در تاریخ ۲۴/۰۷/۹۴ سازمان مجاهدین اطلاعیه ای تحت عنوان «دستگیری خانوادههای مجاهدین و ساکنان لیبرتی و زندانیان سیاسی آزاد شده» صادر نمود و اعلام کرد: ”… طی روزهای اخیر وزارت اطلاعات رژیم آخوندی شماری از خانوادههای مجاهدین و ساکنان لیبرتی و زندانیان سیاسی آزاد شده را دستگیر کرده است… “.
ولی هرچه در متن اطلاعیه گشتیم هیچ نام و نشانی از دستگیر شدگان ساکنان لیبرتی در ایران یافت نکردیم که این هم یکی از شگردها و فریبکاریهای مجاهدین برای جلب مخاطب برای اطلاعیه های بی خاصیت این گروه است.
ولی آنچه مرا وا داشت تا چند کلمه ای در رابطه با این اطلاعیه بنویسم موضوع دیگری است. در بخشی از این طلاعیه آمده است:
” خانم فاطمه مثنی، مادر دو فرزند، در روز ۱۳مهر، توسط عوامل اطلاعاتی رژیم در منزل مسکونیاش در تهران بازداشت شد… مرتضی، علی و مصطفی مثنی سه برادر خانم مثنی در سالهای ۶۰ و ۶۱ توسط رژیم آخوندی بهشهادت رسیدند. مرتضی مثنی در زمان شاه نیز زندانی سیاسی بود و تحت شکنجه قرار داشت. برادر دیگر خانم مثنی در زندان لیبرتی است.
ولی سوال این است که چرا مجاهدین در این اطلاعیه از نوشتن نام کوچک آقای مثنی – یعنی اسدالله امتناع کرده است.
باید گفت این کار تنها یک دلیل دارد و آن اینکه این فرد یکی از شقی ترین شکنجه گران و دست پرورده ایدئولوژی رجوی در تشکیلات مجاهدین است. هیولایی که در مکتب مجاهدین پرورش یافت. به این دلیل مجاهدین نمی خواهند زیاد نام این مزدور که وجهه خوبی در بین ایرانیان و اعضای جدا شده ندارد برجسته شود.
سازمان در چندین مرحله و به بهانه های مختلف سعی کرد با بزک کردن چهره کریه این شکنجه گر و آوردن وی به برنامه تلویزیونی این گروه در «سیمای آزادی»، باصطلاح از وی اعاده حیثیت کرده و سابقه شکنجه گری او را ذهن مخاطبین خود پاک کند.
البته در رابطه با اسدالله مثنی حرف های زیادی توسط جداشدگان و کسانی که مستقیم و غیر مستقیم تحت شکنجه و بازجوییِ این فرد بوده اند گفته شده است ولی جای دارد برخی سوابق و اعمال کثیف این شکنجه گر مجددا یادآوری شود.
اسدالله مثنی
اسدالله مثنی از دانشجویان دوران قبل از انقلاب است که مدتی در صفوف دانشجویان خط امام نیز فعالیت داشته و در اواخر سال۱۳۵۸توسط تعدادی از دوستانش با سازمان آشنا می گردد و بدلیل جو سیاسی خانواده و همچنین سر سپردگی مفرط و اطاعت کور کورانه اش از سازمان بسرعت مسیر رشد را طی میکند و بنا به گفته خودش با تعدادی از مسئولین امروزه از جمله ژیلا دیهیم و مهدی براعی موسوم به احمد وا قف و تعدادی دیگر در خانه های تیمی فعالیت مشترک داشته اند و مجددا بنا به گفته خود او در بسیاری از ملاقات های شخص رجوی در سمت پیش خدمت و یا گارد حفاظتی شرکت داشته است و در سال ۱۳۶۰ در تیم های عملیات شهری سازمان داده شده و در چند رشته عملیات نیز شرکت داشت و پس از ۳۰ خرداد ۶۰ به کردستان اعزام میگردد. در آنجا نیز مدتی نقش پشتیبانی و پس از آن در گردان های عملیاتی برای خرابکاری در داخل کشور و کشتار مردم بی گناه سازمان داده می شود نامبرده برای مدت کوتاهی نیز به فرانسه اعزام میشود و بعد از آن مجددا به عراق آمده و در بخش اطلاعات و افسر عملیات فعالیت داشته و همچنین با جلال منتظمی معروف به کاک جعفر و حسین ادیب تحت فرماندهی مهری حاجی نژاد با امرای ارتش عراق از جمله ژنرال ماهر عبدالرشید و لواء کریم محمد ناصر و فرمانده فیلق ۴ در جنوب و ۲فیلق در جلولا و فیلق ۵ در بصره ارتباط نزدیکی جهت هماهنگی برای جمع آوری اطلاعات و طراحی و اجرای عملیات که تماما توسط نیروهای مرزی ارتش بعث پشتیبانی میشدند ارتباطات نزدیکی داشتند.
نامبرده همچنین در سال ۱۳۷۳ که حدود ۴۰۰ تن از اعضای سازمان تحت اتهام دروغین نفوذی به زندان های مخوف سازمان برده شدند از سربازجوها و شکنجه گران اصلی این زندان ها بود که نام او در کنار نام سیدالسادات دربندی (عادل شکنجه گر) و مجید عالمیان و نقی اروانی – محمدرضا محدث در اذهان صدها عضو شکنجه شده در نقش کابوس عمل میکند و آن عده از زندانیان سال ۷۳ که موفق به رهایی از چنگال سازمان شده اند و هم اکنون در ایران و یا خارج کشور بسر میبرند شاکیان خصوصی اسدالله مثنی و سایر شکنجه گران می باشند مثنی که نقش آفرینی های فراوانی داشته مدتی نیز در موضع اطلاعات پذیرش و ورودی اعضای جدیدالورود را مجبور به اعتراف مینمود و از آنها کتبا و یا توسط فیلم اعتراف می گرفت که آنها نفوذی اطلاعات ایران و یا معتاد یا دزد و خرابکار بوده اند که این اعتراف نقطه ضعفی در پرونده آنها باقی بماند تا در فردای روزگار جرات عرض اندام در مقابل سازمان را نداشته باشند.
حال باید گفت: اگر آنچه را که مجاهدین در این اطلاعیه مدعی اند، رژیم بر سر خانواده مثنی آورده است باید دید خود مجاهدین چه بلایی بر سر تنها عضو حاضر از این خانواده در تشکیلات مجاهدین آورده اند.
البته ممکن است خانواده این فرد هنوز ندانند که رجوی با تنها عضو این خانواده که روزی با عنوان مبارزه به این تشکیلات پیوست چه کرده اند. و چگونه از این فرد مبارز یک جانی و شکنجه گر قهار و بی رحم ساخته اند که کارش در تشکیلات مجاهدین، زندانی و شکنجه کردن انسانهای بی گناهی بود که با خط و مشی رجوی مخالفت میکردند.
نتیجه اینکه: کارکرد ایدئولوژی رجوی که طی دههای گذشته نیز بخوبی اثبات شده همین است که میتواند انسانهای بیگناه را در راه اهداف فرقه ای و خشونت طلب خود که جز به قدرت به چیز دیگری فکر نمی کند تباه سازد. عده ای را تحت عنوان عملیات در جبهه های مرگ به کشتن دهد، عده ای را بعنوان مزدور و خائن به زندان و شکنجه گاه بفرستد. به عده ای تجاوز جنسی کند و عده ای را بعنوان شکنجه گر و بازجو تربیت کند و الباقی را در گورستانی به نام لیبرتی گرد هم آورد.
حجت سیداسماعیلی – عضو پیشین شورای مرکزی مجاهدین