شخصیت نمایشی عناصر فرقه رجوی که منبعث از خواست و نحوه ی رهبری آن، مسعود رجوی است، مصداق بارز خصوصیات افراد هیستریک هست. سران سازمان و اغلب بدنه پایین آن رفتاری نمایشی و بچه گانه دارند و گمان می کنند که دنیا صحنه نمایش است.چرا که مسعود رجوی انجام این نوع نمایش را به آنها القاء کرده و آنها مانند ستاره های سینما در روابط با اشخاص فقط نقش سپرده شده زا بازی می کنند.
وقتی که دردی دارند آن را بسیار بزرگ نشان می دهند، در برخورد با این افراد صحبت های پر آب و تاب و جلب توجه کننده مکرراً دیده می شود، سازمان هر چیز را مهمتر از آنچه که واقعاً هست جلوه می دهد که این از خصوصیات بارز فرقه گری افراطی است!
درباره این مسائل کافی است به خواب پنبه دانه فرقه رجوی (مجاهدین) اشاره کنیم که تحقق پیدا نکردن آن باعث مضحکه و دست انداختن این گروه شده است: یعنی شعارهای 31 ساله: آمدن به ایران و قدرت را به دست گرفتن که سالها است با این رؤیا طرفداران اندک و خوش باورشان را فریب داده اند.
دیدارهای بی اهمیت را بزرگ جلوه دادن و… ازجنبه های ملموس دیگر است.
از دیگر هنرهایی که درسیمای ضد آزادی خود ارائه میدهند، دیدار و گفتگو با افراد و گروه هایی است که از نظر سیاسی جایگاهی ندارند (هزارخانی – یزدان حاج حمزه – فیلابی و…) و با صرف القابی نظیر دکتر، عالیجناب، پروفسور است که خودنمائی محض میباشد.
یکی از همین مظلوم نمایی ها وبیشتر ازآن کلاه برداریها، گدایی نمودن در پیاده روهای شلوغ شهرهای اروپایی است که تبدیل به محل کسب در آمد این گروه شده است ولاغیر!
افراد هیستریک در موقعیت هایی که کانون توجه نیست احساس ناراحتی می کنند، مخصوصاً در لاک خود فرو می روند. سبک گفتار مریم ومسعود بعد از اشغال عراق و دستگیر شدن میزبان شان صدام – که این امر روند فروپاشی شان را سرعت بخشید – این مشخصه رادارد.
ما این برخورد را در این چند سال از طرف این زن و شوهر، برعلیه خانواده ها و رها یافته ها دیدیم واین نشانگر ماهیت این فرقه است که تلاش دارند خود را دل سوز نشان داده که نمیتوانند و عملا هستریک وار حمله ور می کنند.
این را هم باید اضافه کنیم علاوه بر اینها نقل ادبیات فرقه رجوی به شدت آمیخته با دروغ است. در این زمینه کافی است به اخبار این فرقه توجه کنید .
تعامل آنها با دیگران معمولاً با رفتار اغواگرایانه است. البته این اغواگری تا زمانی برای آنها کارآمد است که افراد به ماهیت آنها پی نبرده باشند و هنگامی که به نیات پلید آنها پی برده می شود، تنفر و طرد آنان را در پی دارد. از آن جمله است فریب گروه های مختلف.
مسعود خان داشت درحالی که به آینده دیکتاتوری خود برنامه ریزی می کرد دم از دمکراسی و یا سوسیالیزم می زد و این گروه ها همراه اوبودند، اما به محض آگاهی از ماهیت رفتار اغواگرایانه، آنان به سرعت به کناره گرفته و این گروه را منزوی تر نمودند.
مجاهدین درتاکتیک های موقتی انعطاف پذیر هستند یعنی به آسانی تحت تاثیر موقعیت قرار می گیرند وبه هر رنگی درمیآیند.
افراد فریب داده شده توسط این گروه بسیار زیاد هستند، گروهی از آنها می دانند که فریب خورده اند و اگر بتوانند سعی در جدا شدن از آنها دارند و گروهی که در جهل مرکب بطور ابدالدهر مانده اند و نمی خواهند و نمی توانند این فریب را بپذیرند. چون زندگی شان طوری فنا شده که صلاح خود را درنفی واقعیات میبینند.
و این به باصطلاح تحلیل گران دعوت شده به سیمای مجاهدین که از اختلال در تکلم و گرفتاری در ادبیات لمپنی رنج می برن. مجریان اخبار سیمای مجاهدین هم هنگام ادای جملات و خواندن اخبار، دچار مکث های طولانی و اختلال در کلام و تپق زدن های مکرر می شوند.
مجاهدین دارای تیپ های قالبی میباشند: خانم ها روسری و تونیک و آقایان همراه با سبیل و صورت تراشیده، چهره های تکیده و بی روح)به علت وجود استرس بیش از اندازه) و بتازگی کت و شلوار پوش، و… هستند.
سیروس غضنفری