دقیقآ به خاطر دارم که در سال ۲۰۱۱ هنگامی که عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر در امریکا انجام شد در بازداشتگاه مجاهدین در اردوگاه بهره کشانه اشرف بودم، تقریبآ ظهر بود دراتاقی که بازداشتگاه من بود نشسته بودم و برای بعد از آزاد شدن از چنگ مجاهدین می اندیشیدم، ناگهان بلندگوهای اشرف با صدای بسیار بلندی شروع به پخش موزیک کردند، پخش موزیک با صدای بلند در اردوگاه اشرف نشانگر این بود که اتفاق مهمی افتاده و چون موزیک شاد هم پخش می شد به این معنی بود که سازمان در یک جائی به پیروزی دست پیدا کرده، البته معمولآ هم وقتی به عملیات درونی برای کشتن و خرابکاری تیمی راهی می شد و از بین می رفت هم برای فریب دادن همین فضا را ایجاد می کردند تا شکست را به جای پیروزی قالب کنند. ابتدا این فکر به ذهنم زد که شاید دوباره دست به عملیات تروریستی در درون ایران زده باشند، در همین فکر بودم که ناگهان صدای رضا ق را شنیدم که فریاد زنان به سمت انفرادی من می امد، رضا ق مسئول بند بود، داخل شد و با شادی فریاد کنان گفت: امریکا از درون منفجر شد، زدند خواهر و مادرش را فلان کردند، تموم شد همه چی تموم شد.
من که از وقوع حادثه خبری نداشتم و نمی دانستم منظور رضا چیست، اما متوجه شدم که در امریکا اتفاقی افتاده که باب میل مجاهدین بوده برایم مهم بود که بدانم چه اتفاقی افتاده اما رضا تنها فریاد میزد تموم شد ما پیروز شدیم.
کم کم آرام شد و با چهره ای خندان و شاد جریان را تعریف کرد که یک عالمه کشته هم داده و بعد هم از اتاق من با خوشحالی بیرون رفت، سرو صدای موزیک همچنان ادامه داشت تا اینکه دقایقی بعد رضا وارد اتاق من شد اما این بار با سینی شیرینی، تعارف کرد، پرسیدم برای چیست؟ گفت فلانی هواست نیست چی شده؟ گفتم نمی خورم رضا جان.
رضا را خوب می شناختم، مسئله دار بود اما آن روز تحت تآثیر فضائی قرار گرفته بود که فرماندهان در قرارگاه ایجاد کرده بودند و برای کشتار مردم بیگناه در امریکا در اردوگاه اشرف جشن برپا کرده بودند.
عملیات ناجوانمردانه یازده سپتامبر که منجر به کشته شدن بیش از ۲۹۰۰ نفر شد که اکثرآ مردم عادی بودند برای مجاهدین چنان خوشایند بود که در اردوگاه اشرف تا ساعت ها به جشن و شادی پرداختند و این چیزی است که نمی توانند انکار کنند چرا که خود شخصآ در آنجا بودم.
پس از عملیات تروریستی اخیر در فرانسه توسط افراد کثیف و پلید داعش که از شرکای مجاهدین نیز می باشند، سران سازمان در اوورسورواز تعدادی از تروریست های خود را برای ابراز همدردی با مردم و دولت فرانسه به اماکنی اعزام کرده بود که مردم برای ادای احترم به کشته شدگان جمع می شدند تا با نثار شاخه گلی با بازماندگان آنان ابراز هم دردی کنند، کسانی که برای این کار راهی شده بودند خود از مسئولینی هستند که یا در سرکوب درونی سازمان نقش داشتند و یا در کار سیاسی بیرون از سازمان جاده صاف کن عملیات تروریستی سازمان بودند، البته خود سر جریان هم سیاهپوش و با چهره ای گرفته مانند هنرپیشه های هالیودی ایفای نقش کرده و برای مردم فرانسه اشک تمساح می ریخت، اما این ابراز همدردی سوری و این نمایش مضحک هیچ استقبال کننده ای نداشت نه از سوی مردم فرانسه و نه از سوی رسانه ها، چرا که هم مردم اروپا و هم دولتهای اروپائی امروز چشمشان به واقعیت ها باز شده و خوب متوجه دقلکاری های افرادی مثل مجاهدین هستند.
از بابت خود از دوستان جدا شده ای که در پاریس با ابراز همدردی با مردم فرانسه شرکت کرده بودند بی نهایت تشکر می کنم و افسوس می خورم که نتوانستم در چنین مراسمی با دوستانم باشم، و البته تلاش و افشاگری آنان نیز تحسین برانگیز بود.
اما آیا می توان روضه خوانی و سینه زنی مجاهدین را در پاریس یک ابراز همدردی صمیمانه که بیانگر ضد تروریست بودن آنان باشد توصیف کرد در حالیکه برای کشته های یازده سپتامبر که بیش از ۲۹۰۰ نفر بودند جشن گرفته و نقل و نبات تقسیم می کردند؟ همین مجاهدینی که در هر موقعیتی منتقدین خود را آنهم در اروپا تهدید به مرگ می کنند، آیا این تهدیدات که مستقیمآ از دهان مسعود رجوی صادر شده عمل تروریستی و یا زمینه سازی برای عملیات تروریستی داعش وار نیست؟
حمله موشکی که اخیرآ در لیبرتی که جان ۲۴ تن از افراد اسیر را گرفت و ۲۰۰ تن را نیز مجروح کرد مریم رجوی را بر آن نداشت که دست به عزاداری اینچنینی بزند، البته جان دادن افراد در اردوگاه لیبرتی برای مجاهدین خوراک تبلیغاتی بیش نیست اما برای فرار از سابقه تروریستی هیئت عزاداری خود را راهی خیابان های پاریس می کند تا شاید از این آب گل آلود و موقعیت بوجود آمده ازعمل جنایتکارانه شرکای خود ماهی گرفته باشند در حالیکه کل اروپا متوجه خطرناک بودن مقر اوور در حومه پاریس هستند.