به بهانه جدایی خانم فرشته هدایتی…
نگاهی اجمالی به موقعیت و شرایط درون و برون تشکیلاتی مجاهدین بخوبی نمایانگر این واقعیت است که رهبران این فرقه بشدت با پدیده "ریزش نیرو" مواجه بوده اند که به موازات آن، تلفات شدید ناشی از حمله به اشرف و لیبرتی نیز به طور مضاعف ضربات سنگینی را به پیکر مجاهدین وارد کرده است. در زیر به خلاصه تاریخچه ای از ریزش نیرو در مجاهدین اشاره می شود:
1- سال 1380 دو عامل مهم باعث شد تا زمینه های یک مرحله ریزش شدید نیرو فراهم گردد: اول آغاز دور دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی، و دوم حمله بزرگ موشکی به سه قرارگاه مهم مجاهدین در شهرهای بصره، خالص و جلولاء (قرارگاه حبیب شطی، قرارگاه اشرف، قرارگاه انزلی)
این دو پارامتر، تناقضات شدید استراتژیکی-سیاسی را درون مناسبات مجاهدین دامن زد و زمینه را برای یک سلسله نشست های سرکوب مسعود رجوی موسوم به "طعمه" فراهم آورد. وی موفق شد با برگزاری دادگاه هایی جمعی (با الگو برداری استالینی)، جلوی ریزش را گرفته و آنرا تا مدتی به تأخیر اندازد. با اینحال تعدادی از نیروها در همان ایام سختی زندان را به جان خریده و راهی "ابوغریب" شدند.
2- یکسال پس از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف (تابستان 1383) که استاتوی مجاهدین اعلام شد، صدها نفر از اعضای فرقه به صورت دسته جمعی از مجاهدین جدا و به بازداشتگاه آمریکایی ها منتقل شدند. این مسئله شوک سنگینی به تشکل مجاهدین وارد نمود، اما نه شروع ماجرا بود و نه پایان آن، چرا که از ابتدای سال 1382 تا تیرماه 1383 نیز همین تعداد نیرو به مرور جدا شده و در بازداشت نیروهای آمریکایی بسر می برند. همچنین، از پاییز 1383 تا بهار 1387 که نیروهای آمریکایی از خاک عراق خارج شدند بیش از 200 نفر دیگر به این آمار اضافه شده بود که مجموعاً چیزی بالای 700 نفر را در بر می گرفت.
3- درگیریهای مختلف در قرارگاه اشرف (هفتم و هشتم مرداد 1388، نوزدهم فروردین 1390 و دهم شهریور 1392)، و همچنین چند حمله موشکی-خمپاره ای به لیبرتی (از بیست و یکم بهمن 1391 تا ششم دیماه 1392)، در مجموع تلفات سنگینی روی دست مجاهدین گذاشت. تلفات مجاهدین در اولین درگیری اشرف 12 نفر، درگیری دوم 43 نفر و آخرین درگیری 53 نفر را شامل می شد و در حمله به لیبرتی نیز علاوه بر تلفات ناشی از زخمی شدن نیروها، در مجموع 9 کشته را می توان شمارش نمود. در همین فاصله باید به فرار دهها نفر از مجاهدین اشاره نمود که به مرور از اشرف و لیبرتی فرار کرده و خود را به نیروهای عراقی تسلیم کردند.
4- سهمگین ترین ریزش در عرصه سیاسی، پس از رسیدن تعدادی از جداشدگان به کشورهای اروپایی و افشاگری وسیع آنان رخ داد. از زمره این افشاگری های دهشتناک می توان به مثله کردن بیش از صد زن مجاهد (با خارج کردن رحم و تخمدان آنان) و برگزاری مراسم عقد صدها زن برای مسعود رجوی، و نیز موارد متعدد سرکوب و قتل مخفیانه اعضای معترض اشاره نمود. این سلسله افشاگری ها توسط پرسابقه ترین کادرهای جداشده مجاهدین انجام گرفت و منجر به خشم روز افزون سران مجاهدین و در رأس آنها شخص مسعود رجوی و همسرش مریم شد که در چند سخنرانی طی دو سال گذشته می توان مشاهده کرد.
افشاگری خانم ها " نسرین ابراهیمی، بتول سلطانی، مریم سنجابی، زهرا سادات میرباقری و زهرا معینی" در کنار بیشمار مطالب نوشته شده توسط آقایان " محمد کرمی، محمدحسین سبحانی، محمد رزاقی، حامد صرافپور، مسعود خدابنده، نادر نادری، بهمن راستگو، جواد فیروزمند و دهها تن دیگر از کادرهای باسابقه مجاهدین". به حدی تشکل مافیایی رجوی را دچار چالش کرد که مسعود رجوی را از پناهگاه ضداتمی خویش (که به مدت ده سال در آن مخفی بود) بیرون کشانید و وادار به گفتن سخنانی ضددمکراتیک، غیرحقوقی و غیرسیاسی با لحنی انزجار آور کرد، بنحوی که عملاً ادعاهای دهساله مریم قجرعضدانلو برای معرفی کردن خود به عنوان یک آلترناتیو دمکراتیک را بکلی نفی و منهدم می کرد.
ناگفته نماند که طی ده سال گذشته، به فرمان مریم رجوی دهها حمله مسلحانه (با سلاح سرد) به آکسیونهای افشاگرانه منتقدین در قلب اروپا انجام گرفته که نتیجه ای جز بی آبرویی هرچه بیشتر این گروه تروریستی، و جراحت شدید منتقدان به دنبال نداشته است. و این در حالی است که مریم رجوی طی ده سال گذشته تلاش می کرد با عنوان کردن راه حل سوم (دمکراتیک)، مجاهدین را از لیست تروریستی بیرون بکشد و وانمود کند روش های خشونتبار را کنار گذاشته و در پی دمکراسی است. اعمال تروریستی در خاک اروپا بخوبی نشان داد که مجاهدین با رهبری مسعود و مریم رجوی قادر نیستند هیچگونه تغییری در روش های تروریستی خود ایجاد نمایند و تا هنگامی که این گروه قادر نیست در قلب اروپا با منتقدان خود به شیوه دمکراتیک برخورد کند، در صورت به قدرت رسیدن هم جز ارعاب و کشتار مخالفان چاره ای نخواهد داشت.
با اینحال، موضعگیری خصمانه رجوی و «تهدید و تهمت و توهین» به منتقدان هم نتوانست جلوی ریزش روزافزون نیروهای خارجه نشین او را بگیرد و بخش قابل توجهی از هواداران اروپا نشین مجاهدین (با نقش سیاهی لشکر در گردهمایی و تظاهرات)، دچار ریزش شده و از گرد مجاهدین پراکنده گشتند، بنحوی که از دهها هزار نفر شرکت کننده در برنامه های مجاهدین تا قبل از سقوط صدام، تنها چند صد نفر در این اواخر باقی ماندند و سران فرقه ناچار شدند برای برنامه های خویش از افراد بی خانمان و پناهجوهای افغانی، رومانیایی و آفریقایی استفاده نمایند که تصاویر آنها در اینترنت فراوان یافت می شود.
مجموع این «تلفات و ریزش ها» در عرصه سیاسی و نظامی، ضربه ای سخت و جبران ناپذیر به تمامیت فرقه رجوی وارد نموده است. با چنین آمار و ارقام بسیار بالا می توان بخوبی دریافت که علت تقلای شدید فرقه و مسعود رجوی برای ایجاد حاشیه ای امن و فرار از آنچه گذشت، آنان را به سوی تشکیل و تنظیم جدیدی با نام شورای مرکزی مجاهدین با استفاده از 1000 زن عضو فرقه سوق داد. ولی بی گمان دمل چرکین تشکیلات فرقه ای رجوی که سر باز کرده است با بخیه و چینی بندزنی اینچنینی به هم نخواهد آمد.
و اکنون که هنوز باصطلاح جوهر بیانیه تشکیل شورای مرکزی فرقه رجوی خشک نشده است، یکی دیگر از زنان کادر بالای آن اعلام جدایی می کند.
و البته این هنوز اول راه است…
حسینی