در آستانه ورود به سال جدید میلادی میباشیم، ورود به سال دو هزار و شانزده میلادی یعنی یکسال پیر و فرتوتتر شدن سازمانی که از یکطرف بواسطه سیاستها و تحلیلهای اشتباه و از طرف دیگر بخاطر قدرت طلبی همراه با غرور و نخوت بیجای رهبریش به سازمانی ابتر تبدیل شده و پایان عمر و حیاتش با پایان عمر رهبریش بطور مستقیم گره خورده است.
واقعیتی که بر رهبری و سایر مسئولین این سازمان مبرهن شده ونشانه های این امر را میتوان براحتی از فهوی پیامهای تهدیدآمیز رهبری این فرقه در باره جدا شدگان و منتقدین به سیاستهای وی بخوبی مشاهده کرد.
آری اعتراف به شکست و باطل بودن راهی که با خونهای بیگناه بسیار و خیانتهای بی سابقه در تاریخ ایران پیموده شده است را میتوان از تهدیدها و فرمانهای رهبر به اصطلاح عقیدتی در باره به قتل رساندن منتقدین و مخالفینش حس کرد،همانها که داستان جنایات و خیانتهایش را علنی کرده و او را از پس پرده تقدس بیرون کشیدند و به همه نشان دادند که وی جز خیانتکاری شهوتران چیز دیگری نبوده و نیست.
آشکار شدن تمامی ابعاد خیانتهای این فرقه به طبع به زمان زیادی نیازمند است،اما قصد دارم که ازبین هزاردر این کوتاه،به خیانتی که رجوی و همدستانش به اعضاء و نفرات خودش کرده و میکند بپردازم،و آن محروم کردن بی دلیل اعضاء و خانواده ها از ملاقات با یکدیگر است خیانتی که آه مادران،پدران وکودکان بیگناهی که بخاطر غرور این شیاد از آغوش مادرانشان گرفته شدند و هر کدام به نقطه ای دور فرستاده شدند را برآورد.
آهی که باعث آشکار شدن چهرۀ کثیفش شده و وی را به روزی نشانده که از ترس مرگ و از درون صد سوراخ فریاد کشتن سر میدهد و همچنان به دجالگریش ادامه میدهد.
اما این پایان داستان نیست عواقب این آه ومکافات خیانتها به این راحتی در امانش نخواهد گذاشت و تا زمانی که وی همچنان به خیانت دررابطه با مینیمم های حقوق انسانی ادامه میدهد و چشم پدران و مادران دردمند را در حسرت دیدار فرزندان و عزیزانشان در اشک و خون نگاه میدارد،نفرین خانواده ها او و سازمانش را رها نخواهد کرد.
همچنان که بعد از گذشت سالیان،بطلان تحلیلهای وی به اثبات رسید و دست از پا درازتر مجبور به ترک ناموسش «اشرف »شد و در حال ترک خاک عراق است،طولی نخواهد کشید که سیاستهای وی در رابطه با دیدار پدران و مادران پیر بعد از سالیان بسیار با عزیزانشان و همچنین اصرار به ادامه این سیاست و منزوی نگهداشتن اعضایش با دنیای آزاد و تلاش واهی در جهت احیا تشکیلات وساختارفرقه ای در آلبانی نیزجهت ادامه مغزشویی اعضاء به سرنوشت سیاستهای قبلی وی دچار خواهد شد.
به هر حال سال پیش رو و سالهای آتی برای رجوی وباندش سالهای سخت و ملال آوری خواهد بود.انتقال و نگهداری بیش از سه هزار تن که عمدتأ نیز در سنین بالایی هستند و تلاش برای در خواب نگاه داشتن این حجم از نفرات آنهم در کشوری غیر از عراق و بدون یک حامی مثل صدام،کاری بس مشکل و پر هزینه خواهد بود.
البته ممکن است که سازمان با صرف هزینه های هنگفت،بتواند در کوتاه مدت جلوی ریزش نیروهایش را در سطحی وسیع بگیرد اما در درازمدت، از آنجاکه قادر نیست کنترل و فضایی را که در اشرف بر این نیروها داشت را با همان شکل و کیفیت پیگیری کند لاجرم میبایستی با اتخاذ روشهای دیگر در بهترین حالت سعی درحل کردن بخش وسیعی از نیروهایش در جامعه و به تدریج و با شیوهای مختلف را دنبال کند تا از این طریق بتواند از تهدیدات احتمالی از طرف این بخش از نیروهایش،که حداقل تبدیل به مخالف و منتقد شدن است خلاص شده یا این تهدید را به حداقل برساند.چه مسئولین سازمان بخوبی میدانند که بخش وسیعی از نیروهایی که در لیبرتی بسر میبرند،صرفأ با انطباق کار کردن است که توانسته اند تا اینجای کار را تحمل کنند اما معلوم نیست که در دنیای آزادتری چون آلبانی نیز این روش را حاضر باشند باز برای مدتی طولانی ادامه دهند.
در پایان آرزو میکنم که سال جدید سال آزادی همه اسرای لیبرتی از چنگال این فرقه بوده وچشم خانواده ها به دیدن عزیزانشان روشن شود یا حداقل صدای عزیزانشان را بشنوند،به امید آنروز
نادر کشتکار