با توجه به حوادثی که طی یک هفته اخیر در خصوص سازمان مجاهدین اتفاق افتاد جای بحث و سوالات می باشد.
- حمله موشکی به کمپ لیبرتی مورخه 14/4/95
- گردهمایی سازمان مجاهدین در پاریس مورخه 19/4/95
همه مردم به این واقعیت واقف هستند که سازمان (مریم و مسعود رجوی) قصد ندارد و نمی خواهد جان افراد اسیر شده را نجات دهد.چون اگر میلی به این کار داشت خیلی وقت پیش همه افراد در بندش را به اروپا انتقال میداد. مانند بستگان نزدیک خودشان که در کمترین زمان ممکن آنها را به اروپا انتقال دادند.
چطور اشرف دختر مریم و مصطفی پسر مسعود رجوی را به اروپا انتقال دادند بدون اینکه کسی متوجه شود. اگر فرزندان و بستگان خودشان در حال حاضر در عراق بودند بازهم دست روی دست می گذاشتند تا زمانی که کار انتقال انجام بپذیرد و اکثر آنها کشته شوند؟ با خیال راحت به دنبال فراخوان و تبلیغات و گردهمایی بودند؟
البته که نه. خودشان را به آب و آتش می زدند که آنها را نجات دهند.
زیرا که سازمان با پولهای هنگفتی که دارد خیلی راحت می تواند این کار را انجام دهد و پروسه انتقال را سریعتر انجام دهد. همانند روزهایی که افراد را فریب می داد و به بهانه های مختلف، برای آنها پاسپورت جعلی تهیه و از کشورهای مختلف افراد فریب خورده را به عراق انتقال می داد و در سازمان اسیر می نمود. اما قصد شوم آنها فقط استفاده سیاسی از این کار می باشد. به جای اینکه وقت شان را برای تلاش بیشتر در جهت روند انتقال تلف بکنند صرف تبلیغات، مهمانی ها ، تشریفات و علم کردن عروسک پر زرق برقشان مریم می کنند.
خیلی جالب است، مریم رجوی از حرف هایش گرفته تا رفتار و پوششی که دارد پر از تناقض است. برای مثال : از آزادی زنان حرف می زند در صورتی که در داخل سازمان زنان حق هیچ انتخابی ندارند، پوشش آنها کاملا نظامی همراه با پوشیدن روسری و رعایت حجاب اجباری است اما شعارهایش خلاف این موضوع می باشد.
و ازهمه متناقض تر اینکه وقتی پوشش خود مریم را می بینیم او از روسری و حجاب استفاده می کند اما با دامن کوتاه و پاهای برهنه در جمع مردم اروپا حضور پیدا می کند. این کار او معلوم نیست که آیا به حجاب و اسلام اعتقاد دارد یا برعکس این موضوع می باشد.گرچه کمی تأمل نشان می دهد که این کار او برای جلب توجه بیشتر به اوست.
سازمان (مریم و مسعود رجوی) از جامعه بی طبقه توحیدی حرف به میان می آورد که آرزوی اکثر انسانها می باشد و با حرفهای قشنگ در مورد برابری، آزادی، صلح و… مردم به خصوص جوانان ناآگاه را فریب می دهند.
او هرگز از رویایی که در سر دارد نتوانست در اسارتگاه خود (اشرف و لیبرتی) آن را اعمال و عملی کند. چطور میخواهد در جامعه ای به بزرگی یک ملت ایران آن را اجرا کند؟
در اسارتگاهی که بیش از چند هزار نیرو بیشتر ندارد، غرق در تبعیض ، نابرابری، بی عدالتی، ظلم، نبود آزادی، نبود امکانات رفاهی و بهداشتی و… می باشد.تا جایی که بعد از 30 سال هنوز افراد اسیر، خبری از خانواده هایشان ندارند که در قید حیات هستند یا نه.
چطور مریم به خود اجازه می دهد این همه دروغ بار هم کند و به خورد جوامع غربی که از چیزی خبر ندارند بدهد.
چقدر بایستی خانواده ها برای عزیزانشان لحظه شماری بکنند و هر لحظه انتظار شنیدن خبرمرگ آنها را داشته باشند. آنقدر هم (مریم و مسعود رجوی) پست و حقیر هستند که وقتی یکی ازافراد اسیرشان بعد از تلاشهای بسیار می تواند فرار کند (آن هم یک در هزار که شخص بتواند نجات پیدا کند از چنگال شان) به او لقب و عناوین کثیف که لیاقت خود و همسر فراری اش می باشد می زنند. در کجای این آزادی گفته شده که کسی وقتی به او بی عدالتی میشود و به اجبار اسیرش می کنند حق نجات خود را ندارد. او با اسیر کردن افراد و اجازه ندادن حق انتخاب، تمامی شعارهای که می دهد را نقض می کند.
رویاهای مریم رجوی و زندگی پر زرق و برق او شبیه فیلم های اشراف انگلیسی می باشد. زیرا که فقط و فقط در صدد مهمانی هایی هست که در آن عرض اندام کند و خود را به جوامع غربی عرضه کند ولا غیر با هزینه های کلانی که در این مراسم ها انجام می دهد می توان امکانات بهتری برای اسیرانش فراهم کند که همگی آنها به مریضی های لاعلاج دچار نشوند. درحالی که مریم خانم در اروپا مشغول پوشیدن لباسهای تجملاتی و خوردن غذاهای رنگین می باشد افراد اسیر مشغول استشمام هوای آلوده عراق – پوشیدن لباسهای کهنه – غذای ناسالم و فاقد امکانات بهداشتی و رفاهی و همچنین زیر آتش گروه های غیر اسلامی کشور نا امن عراق به سر می برند. آزادی خلق قهرمانی که او از آن دم می زند توهمی بیش نیست. زیرا که همه این افراد اسیر در چنگال خود نیز همان افراد خلق قهرمان بودند که اسیر وی شده اند.
در مراسم گردهمایی 19 تیر بازگویی شعارها و حرفهای تکراری سالهای گذشته و استفاده از سخنرانانی که همگی افراد بازنشسته و فاقد سمت و جایگاه سیاسی می باشد دعوت به عمل آمده، این مراسم هر سال با هزینه های سنگین برگزار میشود. و سیر این مراسم ها به این گونه است که با صرف مبالغی هنگفت علاوه بر سخنران، مخاطب برای مراسم شان می خرند. آنها افراد را اغلب از پناهجویان کشورهای اطراف فرانسه با ملیت های مختلف، افراد بازنشسته و پیر و پاتال و افراد تنگ دست شکار می کنند که مبالغی پول متناسب با شرایط آنها به عنوان حق دستمزد که در این مراسم شرکت می کنند پرداخت می شود. البته ایاب و ذهاب و پذیرایی نیز به آنها اضافه میشود. ناگفته نماند این افراد که در این مراسم ها شرکت می کنند، از ماهیت این فرقه و دلیل برپایی مراسم بی اطلاع می باشند و حمایت آنها به چند دلیل زیر می باشد.
اکثر این افراد از ماهیت تروریستی سازمان بی خبر هستند و گول شعارها و تبلیغاتی رو می خورند که سازمان در زمینه حقوق بشر انجام می دهد.
همه آنها بلا استثنا مبالغی رو از طرف سازمان دریافت می کنند برای شرکت در این مراسم ها
اکثر این افراد چهره های پیر و پاتال و بازنشسته ای هستند که در حال حاضر فاقد سمت و جایگاه سیاسی می باشند و به زباله دان های سیاسی انداخته شده اند که با شرکت در این مراسم می خواهند وجود خود را اعلام کنند.
بی بی سی فارسی تحلیلی را به قلم جمشید برزگر در این باره منتشر کرد با عنوان:"
تقابل عربستان و ایران؛ ارسال پیام از مقر سازمان مجاهدین خلق " جمشید برزگر تحلیل گر بی بی سی در امور ایران می باشد. در قسمتی از این مقاله می خوانیم:
"تقریبا در همه نشست های سالانه سازمان مجاهدین خلق، شماری از چهره های سیاسی اروپایی و آمریکایی که اغلب در زمان حضور فاقد سمت رسمی بوده اند، شرکت و از این سازمان حمایت کرده اند، حتی اگر در زمان تصدی گری خود در مقامی سیاسی، رویکردی متفاوت در قبال سازمان مجاهدین خلق داشته یا از شرکت در نشست های این سازمان خودداری کرده بودند.
امسال نیز همچون سال های گذشته شماری از چهره های سیاسی اروپایی و آمریکایی و مسلمان در نشست سازمان مجاهدین خلق ایران حضور یافتند و در سخنان خود از این سازمان حمایت کردند.
وبسایت سازمان مجاهدین خلق سخنرانان این نشست را چنین معرفی کرده است: نیوت گینگریچ رئیس پیشین کنگره آمریکا، جان بولتون سفیر پیشین آمریکا در سازمان ملل، مایکل موکیزی وزیر سابق دادگستری آمریکا، هوارد دین رئیس پیشین حزب دموکرات آمریکا، فیلیپ کراولی سخنگوی سابق وزارتخارجه آمریکا، تام ریج اولین وزیر امنیت داخلی آمریکا، بیل ریچاردسون، فرماندار، سفیر و وزیر پیشین در آمریکا، ارتشبد جیمز کانوی فرمانده پیشین نیروی تفنگداران دریایی آمریکا، مارک کینزبرگ سفیر پیشین آمریکا در مراکش، ژنرال دیوید فیلپس فرمانده سابق حفاظت اشرف، لوییس فری رئیس سابق اف.بی.آی، فرانسیس تاونزند مشاور رئیسجمهور پیشین آمریکا، جولیو ترتزی وزیر خارجه پیشین ایتالیا، اد ملکرت نماینده پیشین دبیرکل سازمان ملل متحد در عراق، استرون استیونسون رئیس پیشین هیئت رابطه با عراق در پارلمان اروپا، سیداحمد غزالی نخستوزیر پیشین الجزایر، پاندلی مایکو نخستوزیر اسبق آلبانی، رامایاد وزیر پیشین حقوق بشر فرانسه، اینگرید بتانکورد کاندیدای پیشین ریاستجمهوری کلمبیا و صالح القلاب وزیر پیشین تبلیغات اردن…."
و اما مهمان جنجالی که در رسانها سر و صدا کرد که بود؟
ماهیت سازمان و عکس العمل تکراری آن برای همه آشکار است، دولت ایران به خاطر باج ندادن به دشمنانش، مخالفان زیادی دارد و سازمان نیز از این موقعیت به خاطر مطرح کردن خودش استفاده کرده و دست به دامن شان شده و همچنین می خواهد نشان دهد هوادارانی دارد. اما متاسفانه اشتباه سازمان همین جاست و هنوز نمی فهمد کسانی که در این مراسمات شرکت می کنند بخاطر پشتیبانی از سازمان نیست که خود را علم می کنند بلکه به خاطر منافعشان می باشد. که به خطر افتاده و این شو مسخره سازمان را مکان مناسب برای مطرح کردن خود می بینند. مانند ترکی الفیصل رییس پیشین استخبارات سعودی فرزند پادشاه پیشین عربستان و یکی از دشمنان ایران.
مراسم های تکراری – حرفهای تکراری به چه درد مردم میخورد؟
چرا نمی آیند یک مراسم کم هزینه و بسیار ساده بدون تبلیغات در خصوص پرسش و پاسخ بگذارند. و به خلق قهرمانی که آنها از آن دم می زنند و برای آزادیشان تلاش می کنند روشن و شفاف سازی نمی کنند که رهبر این خلق قهرمان به کجا گریخته و علت نبود حضورش را افشا نمی کنند واین همه سوال در این خصوص نباشد؟؟
چرا افراد را به مدت 3 دهه در عراق اسیر کرده اند؟؟
چرا امکاناتی که برای خود و اطرافیان نزدیک شان فراهم کرده اند برای اسیران فراهم نکرده اند؟
چرا تمامی افراد اسیر در عراق همگی از مریضی هایی مانند سرطان – دیسک کمر –ناراحتی های کلیه و قلب و… می نالند در حالی که سازمان پول زیادی دارد؟؟؟
در هر کشوری بعد از چندین سال خدمت در یک ارگان آن شخص از مزایای بازنشستگی برخوردار میشود اما افراد اسیر در سازمان تا زمانی که زنده بمانند همانند برده باید کار بکنند و در آخر هم همه آنها را به انحاء مختلف سپر اهدافشان می کنند و به کشتن می دهند،حتی از خون شان به خاطر منافعشان استفاده می کنند و می گویند ما شهید داده ایم در راه هدفمان و آرمانمان.
چرا مادران – پدران و فرزندان حق ملاقات با اسیرانشان را ندارند، در همه جای دنیا هر زندانی هفته ای یک بار حق ملاقات و تماس تلفنی دارد؟
شما که می دانید کشور عراق از سال 2003 تا به حال امن نیست. کشوری که حتی افراد ملت خودش دست به مهاجرت زده اند به خاطر ناامنی، پس چرا از آن موقع که بیش از یک دهه می باشد اقدامی جهت نجات افراد نکرده اید و دست روی دست گذاشته اید؟
چرا گردهمایی که انجام می دهید در رابطه با آزادی و انتقال اسیرانتان به اروپا نیست؟
این چرا ها بسیار زیاد هستند اما متاسفانه تابه حال سازمان حاضر به جواب دادن آن نبوده و همیشه از این سوالات فرار کرده است و جوابی هم نداشته است.