هرکاری دلتان خواست با اسرا انجام دهید!!!

مسعود رجوی که همواره در توهم قدرت و داشتن جذابیت بالا بسر میبرد٬ در نشستهای مختلف این جمله را بارها به زبان آورده بودکه بعد از سرنگونی تا قبل از آمدن من مجازید که هرچه خواستید با اسرا و کسانیکه با رژیم کارمیکردند انجام دهید. من  چند روز بعد از این که پیروزی مسجل شد میآیم و فرمان عفو عمومی میدهم!
مسعود رجوی به معنی واقعی کلمه یک بیمار روانی بود! بطرز عجیبی تشنه قدرت و شهرت بود و برای رسیدن بآن ٬از هر چیزی مایه میگذاشت و حاضربود که تن به هر کاری بدهد! او ساعتها به موضوعاتی فکر میکرد که فقط ساخته ذهن خودش بود. مثلا همین جمله ای که بارها در نشستها تکرار کرده بود. در تصورات خودش این بود که به ایران حمله کرده اند و ارتش باصطلاح آزادیبخش تمام شهرهای کشور را فتح کرده است و قوای سازمان به اوضاع مسلط شده اند و او چند روزی پس از پیروزی و دقیقا زمانی که هیچ تهدیدی برای او وجود ندارد٬همراه همسرش مریم سوار بر هواپیمای بویینگ به تهران میآید و با استقبال چند میلیونی مردم قدرت را بدست میگیرد و دوباره به امجدیه یا استادیوم آزادی میرود و سخنرانی پرشوری را اجرا میکند! تمام این ها ساخته ذهنش بود٬ جزیی از آروزهایش بود و گاها در نشستها تکه هایی از آنها را به زبان میآورد! او در تصوراتش خودش را مانند فیدل کاسترو یا چه گوارا میدانست. آنقدر شیفته خودش بود و آنقدر در ذهنش به خودش فکر میکرد و از خودش راضی بود که در سالهای آخر دست به اقداماتی زد که شاید باورش برای همگان سخت باشد! او در سازمان رفته رفته بحث یگانگی با رهبری را پیش کشید و کار را بجایی رساند که زنان در سازمان بایستی برای رسیدن به یگانگی مطلق و ذوب شدن در نقطه رهبری٬ خودشان را در اختیار او بگذارند! او علنا خودش را خدای روی زمین اعضاء سازمان معرفی کرده بود و هرکس خلاف این فکر میکرد بایستی که تحت شدیدترین برخوردهای تشکیلاتی قرار میگرفت! مسئولین سازمان در نشستها میگفتندکه مسعود مرجع تقلید و امام معصوم مجاهدین است و گفته او گفته خداست و سرپیچی از فرامین او مانند سرپیچی از فرمان خداست! او که برای گفتن این سخنان بطور مستقیم در بین تمامی لایه ها خصوصا لایه های پایین تر بعنوی محدودیت داشت٬این کار را از طریق مریم انجام میداد! گاها ژست هایی هم میگرفتند که اگر مسعود بشنود ناراحت میشود در صورتیکه خود مسعود معین میکرد که این صحبتها بشود و آنقدر تکرار شود که در ذهن بچه ها٬ آن سخنان نقش ببندد!
مسعود رجوی در یک کلام عاشق دیوانه وار خودش بود! او همه چیز را برای خودش میخواست! در نشستها علنا میگفت بعد از سرنگونی همه چیز مال مجاهدین است که البته منظورش خودش بود! او برای نزدیکترین یارانش هم کوچکترین حقی قائل نبود.
الف – عباسی
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا