تتمه نیروهای فرقه رجوی بالاخره روز جمعه 19 شهریور 95 از عراق اخراج شدند و قرار بود تا پایان شهریور ماه سال جاری تمام اعضای فرقه عراق را ترک کنند ضمن اینکه پیشتر آقای حسن داناییفر، سفیر ایران در بغداد گفته بود که آخرین اعضای این گروه تا پایان تابستان از عراق خارج میشوند.
به گفته آقای داناییفر، دولت عراق علیرغم میل خود و "به دلیل فشارهای آمریکا و برخی متحدانش" اخراج اعضای این فرقه را به تاخیر انداخته بود به گزارش وب سایت انگلیسی فرقه رجوی، شاهین قبادی سخنگوی این سازمان نیز اعلام کرده است که کار انتقال ساکنان لیبرتی به پایان رسید و تمامی ساکنان این کمپ به آلبانی منتقل شدهاند.
در همین حال، سایت رسمی فرقه رجوی طی گزارشی نوشته است که «از نیمه بهمن ۹۴ تا ۱۹ شهریور ۹۵ تقریباً طی هفت ماه نزدیک به دو هزار نفر از ساکنان زندان لیبرتی به خارج از عراق و عمدتاً آلبانی منتقل شدند».
این گزارش میافزاید که به اصطلاح «این انتقال بزرگ و پر خطر در ۵۳ نوبت صورت گرفت!!!».
بعد از انتقال اعضای فرقه رجوی از لیبرتی به کشور آلبانی، بار دیگر فرقه رجوی فرار به جلو کرده و با چرخش 180 درجه میمون وار ادعا نموده پایان انتقال پیروزمند مجاهدین و رزمآوران ارتش آزادی به آلبانی و سایر کشورهای اروپایی!!!، راستی با چه رویی فرقه هنوز هم از کلمه ارتش به اصطلاح آزادی آن هم مستقر در آلبانی و کشورهای اروپائی استفاده می کنید مگر خود رجوی در سالیان گذشته نگفته بود ارتش با سلاح اش شناخته می شود؟
آخه کدام ارتش!! به درستی فقط اسم اش روی کاغذ باقی ماند آن هم برای دل خوش کردن اعضای محصور شده در کمپ آلبانی در حالی که به طور واقعی بعد از خلع سلاح خیلی مضحک و مسخره است کسی اسم ارتش را بیاورد
البته با این ادعا و ترفندها رجوی ها تلاش می کنند مسئله ذهنی افرادی را که در شرایط حاضر به آلبانی رفتند را ببندند تا بار دیگر مثل بعد از سرنگونی صدام که در مقابل ارتش امریکا به دستور رجوی پرچم سفید را بلند کردیم تکرار نشود. واقعیت چیست؟ در حالیکه قبل از پراکندگی نیروها، رجوی در آخرین نشست حضوری در سالن اجتماعات در اشرف به همه ابلاغ کرده بود و گفته بود در صورتی که امریکا و متحدین اگر به سمت قرارگاههای ما حتی یک گلوله شلیک کنند ما بی محابا به سمت مرزهای ایران خواهیم رفت سپس در دوران پراگندگی ما شاهد بودیم امریکا هم به قرارگاههای ما شلیک کرد و هم این که تعداد بسیار زیادی که حدودا 60 نفر کشته گرفت و ایضاً تعدادی زخمی شدند دیدیم وقتی رجوی دید سمبه پر زور است 180 درجه برگشت و با غلط کردن شعر و شعارهایش را کنار زد بلکه پرچم سازش و تسلیم را بالا برده بود بعد از آن وقایع در اشرف در آن پروسه اعضای فرقه در نشست های آن روزگار تناقضاتشان را در نشست های عملیات جاری به زبان های مختلف و رنگارنگ ذهنیات خود را تخلیه کرده و در جمع می سراندند و به رجوی تکه می انداختند و می خواندند.
و در لیبرتی مگر یادتان رفته رجوی گفته بود لیبرتی پلی است به تهران، حالا چی شد این پل کذایی به آلبانی ختم شد جواب این فریب کاریها را چه جوری می خواهند بدهند باید بگویم هرگز رهبران و مسئولین فرقه قادر نبودند جواب تناقضات اعضای را بدهند آن تناقضات در گلو ماند و نهایتاً تعدادی بسیار زیادی با بیش از هزار نفر از فرقه گریختند و به کمپ امریکا پناه بردند.
باید گفت ابعاد ندانم کاری فرقه در طی همین دورانی که در لیبرتی مستقر بودند بسیار زیاد است باز هم برای اعضای خود که سر تا پا متناقضند پاسخی ندارند باید منتظر روز موعود روز خروش اعضای از درون علیه رهبران فرقه باشیم.
من باب یادآوری به رجوی و اعضای فرقه، تاریخچه فرقه را بصورت اجمالی ورق زده تا تجدید خاطر شود چه پروسه ای را از سر گذراندید در سی خرداد سال ۱۳۶۰ رجوی اعلام جنگ مسلحانه کرد و گفت: جمهوری اسلامی ایران را شش ماهه ساقط خواهد کرد!! بعد هم به بهانه های دیگر روزگار را سپری کرد.
جنگ عراق علیه ایران بهترین بهانه را بدست رجوی داد تا بگوید: به اصطلاح« حیات حکومت ایران بر دو پایه استوار است؛ سرکوب داخلی و جنگ. که هرکدام را از دست بدهد سرنگون خواهد شد!!! ». جنگ هم تمام شد ولی از سرنگونی خبری نشد.
بنابراین رجوی تلاش کرد با پاک کردن صورت مسئله بر اشتباهات تاریخی اش سرپوش بگذارد بعد از آتش بس و پذیرفتن قطعنامه 598 از سوی ایران به عملیات دروغ جاویدان دست زد با این حرکت که ضایع سنگینی را روی دست فرقه، رجوی گذاشته بود خواست اشتباهاتش را توجیه کند تحت این عنوان که ما مستقل هستیم زائیده جنگ ایران و عراق نیستیم که نشد با دماغ سوخته دو باره به صدام متوسل شد.
بنابراین رجوی بعد از این ماجرا تحلیل کرد و می گوید « حیات نظام جمهوری اسلامی بر روی دو پایه سوار می باشد: سرکوب خشن و عریان در داخل ایران و سیاست مماشات دولتهای غربی »
حال باید از رهبران فرقه رجوی پرسید بهتر نیست به جای متهم کردن کشورهای غربی، به داده های خودت شک کنید؟ و بجای توجیه شکست های خطی و استراتژیک در طی سه دهه گذشته روی به سوی تجزیه و تحلیل علل و چرایی شکست فکر کنید و به آن بپردازید؟
نتیجه اینکه این نوع تفکر که شکست را جای پیروزی جا بزنید این ترفندها در روزگار کنونی لو رفته است کسی را نمی توان فریب داد هرگز موفق نمی شوید بزودی مطمئن هستیم آوار دروغگوئی های شما بر سرتان خراب خواهد شد.
محمدرضا گلی