انتخاب شعارهای استراتژیک و تبلیغ و پروپاگاندای هیستریک توسط دستگاه مطبوعاتی و رسانه ای مجاهدین از آنجاییکه بر اصول و پایه های تحلیل وتحقیق درست و ارزیابی صحیح از روند تکاملی جامعه استوار نبوده، همیشه مانند لباس گشادی برتن تشکیلات ضد مردمی و ضد دمکراتیک مجاهدین گریه میکرده و یک سرو گردن از قدشان بالاتر بوده است.
و اگر مروری کوتاه و تیتروار بر تاریخ بعد از انقلاب ضد سلطنتی و نقش مجاهدین در این برهه داشته باشیم خواهیم دیدکه بیشتر از هرزمان پوچی این شعار ها به اثبات رسیده است.
در 30 خرداد سال 1360 با گسیل نمودن نیرو های نوجوان تحت نام میلیشیا و ریختن به خیابانها و ورود به فاز نظامی، در حالی که جامعه ایران در بدو انقلاب نوپا بود و انقلاب ضد سلطنتی از حمایت و پشتیبانی قاطبه مردم برخوردار بوده و حضرت آیت الله خمینی در اوج محبوبیت در قلوب مردم انقلاب کرده قرار داشت و هر عقل سلیمی همراهی با انقلاب و رهبر آن را توصیه میکرد. نتیجه این تصمیم و شعار غلط منجر به طرد مجاهدین از جامعه شد و ناگزیر به کردستان و سپس به آغوش صدام پناه بردند که خود گواه تصمیم غلط مجاهدین در 30 خرداد سال 1360 بود.
با ادغام شدن در ارتش عراق و بیعت با صدام که اصلی ترین دشمن مردم ایران محسوب میشد، فیل استراتژیک دیگری بنام تاسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران هوا کرد و شعار سرنگونی نظام را در صدر شعارها و اهداف استراتژیک قرار داد. که نتیجه نحوست مجاهدین و صد البته منفور بودن و ضد بشر بودن خودصدام هم موجب سرنگونی خفت بار دولت عراق و صدام دیکتاتور عراق گردید.
در هنگام حمله امریکا به عراق و سرنگونی صدام علیرغم همه شعارهای بظاهر انقلابی ضد امریکایی سازمان مجاهدین و رهبر آنان، با چرخش 180 درجه بر تز ضد امپریالستی و شعار های استراتژیک نقطه پایانی گذاشت و بطور علنی و رسمی به آمریکایی ها در عراق پناه بردند و تا آخرین نقطه جاسوسی و وطن فروشی پیش رفت.
آن ارتش به اصطلاح آزادیبخش با آنهمه ابعاد تبلیغاتی و شعار های استراتژیک نبرد آزادیبخش با ارتش آزادیبخش، اشرف کانون استراتژی نبرد و شعار های تند سرنگونی نظام همه و همه به یکباره طومارشان در هم پیچید و از آن همه هیمنه و هارت و پورت، یک شیر بی یال و دم اشکم و یک رهبر ترسو و فراری و مخفی بیش نماند و چنین بود که دیگر ماوایی برای زیستن هم برایشان یافت نمیشد. مجاهدین بدینگونه توسط پنتاگون و وزارت دفاع آمریکا خلع سلاح گردید و از آن پس شعار ها و داستان سرنگونی رباتیک و شکل مجازی بخود گرفت.
اما با اخراج و فرار خفت بارشان از لیبرتی و اسکان یافتن در آلبانی دیگر شعار های انقلابی و دفاع از آزادی و سرنگونی نظامی که هزاران کیلومتر با مرزهای خاکی آن فاصله دارد حتی مرغ پخته و بادمجان در قابلمه را نیز به خنده وامیدارد و لذا خود بخود خلع شعار نیز گردیده اند و امروزه در تنگنای خلع شعار و بن بست سیاسی و حتی تبلیغی نیز قرار گرفته اند و بقول شرنج باز ها کاملا" پات" شده اند.
و با نگاهی به سایت های رسوای ایران افشاگر و همبستگی ملی و سازمان مجاهدین و تیتراژ اخبار و برنامه های تبلیغی میتوان فهمید که "الغریق یتشبث بکل حشیش ". و مهمترین اخبار و مبارزه شان اخبار اعتراض دستفروشان روستای "توتان " از توابه استان سیستان و بلوچستان و دفاع از حقوق زندانی مواد مخدر، و دفاع از صنف آرایشگاههای زنانه میباشد و فریاد های مریم رجوی در جلسات و وعده ارمغان تک همسری!!! گوش فلک را کر کرده است در حالی که شخص رجوی مراحل صد همسری را با موفقیت پشت سر گذاشته و سالها در اختفا بسر میبرد اما بقیه افراد سالیان است به یمن انقلاب ایدئولوژیک مریم خانم در دوران هیچ همسری و ممنوعیت همسرگزینی بسر میبرند.
و این است از همه جا رانده و همه جا مانده. که حتی از شعار های قبلی خودشان هم شرمسار هستند.
این است خلع شعار بعد از خلع سلاح و این هنوز آغاز راه خیانت و جنایت است. عمری باشد تا به آینده نیز نظر اندازیم.
علی مرادی