پیام به اسماعیل نیکزاد از اعضای اسیر رجوی در کشور آلبانی

سلام به دایی عزیزم. رفتن اسرا به البانی خوشحالمون کرد ولی زندان، زندانه. دایی نازم میدونم دلتنگ خانواده هستی اینو بدون خانواده پرجمعیت نیکزاد هم دلتنگ تو هستن. باورت میشه خاطرات روزهای گرم تابستان که میومدم چینجان خونه بابابزرگ. یادم میاد ناخوداگاه یاد تو دایی عزیزم میافتم. روزایی که بودی وخانواده خوشحال بودن.بعد رفتن تو انگار رفتن عادت شده بود.مامان بزرگ رفت بابابزرگ رفت. وای نمیدونی زمان تشیع جنازه بابابزرگ مامانم خواهر بزرگت سکینه فقط  میگفت اسماعیل.. روزای سختی بود واین روزای سخت برای ما گذشت.از دوریت نمیگم که شادی رو کمرنگ کرده برامون.امیدوارم برگردی و چروکهای صورت مامانمو ببینی.خیلی تلاش کرد مامان و بابا تا پیدات کنن تو هم تلاش کن خدا با ماست.
 دوستدار دایی عزیزم سامره وفرزندان هادی رضاپورو سکینه نیکزاد
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا