هادی محسنی که یک بچه مرشد رجوی است، بعد ازگذشت چند دهه از سقوط دیوار برلین که درابتدا تصور می رفت که این سقوط به معنی رهائی بشریت ازاستبداد شرقی است و به زودی فهمیده شد که آغاز تک قطبی شدن جهان واعمال جور وستم هرچه بیشتر براکثریت مردم بود، همچنان درآن ایام سیر میکند وبرای ثبوت حرف های بی سروته وشعارهای چندش آورش، هنوز هم آن روز نامیمون را طوری معرفی می کند که بروفق نظر جهانخواران است!
نوشته ی او " دیوار سکوت , سقوط دیوار " نام دارد ورسانه های رجوی منتشرش کردند.با هم نظری اجمالی بدان می اندازیم.
او مینویسد:
"… اما سقوط دیوار استبداد ولایت فقیه مورد دلخواه مماشاتگران داخلی و خارجی و کلیت رژیم ایران نیست. دلیل اصلی اش هم,مبارزه در راستای آرمان آزادی است که از بیش از صد سال پیش, بویژه از سال 60 تا کنون برای تحقق این آرمان همچنان از پیکر مقاومت ایران زمین, خون جاری و ساری است ".
دلیل اینکه چرا مماشات گران چنین میخواهند، بهتر بود ازطرف این کاتب رجوی روشن شود ومثلا معین گردد که این مماشاتگران چه منافعی دراین مماشات دارند!
اما مسئله دراینجاست که تمامی دست به قلم های این فرقه ی رجویه، درنوشته های دیگرشان معین کرده اند که منظور ازمماشاتگران جهانخواران هستند وهدف از مماشات این است که به ایران حمله ی نظامی نمیکنند تا سیستم رجویه را درایران حاکم کنند!
عیب مسئله دراینجاست که این فرقه درخدمت اهداف جاسوسی همین جهانخواران و زائده های آنان مثل اسرائیل وعربستان هستند که رجویه، ارادت خاصی به آنها دارد ودرست ازهمان ها میخواهد که قال قضیه را دربه حکومت رساندن آنها بکنند وچون آنها نمیتوانند، رجویه را اینگونه عاصی مینمایند!
درادامه:
"… بدین ترتیب جنبش دادخواهی مقاومت ایران روند یک انقلاب مردمی را طی می کند. جنبشی که از یک طرف بر احقاق حقوق اولیه مردم ایران اصرار می ورزد. از طرف دیگر این دادخواهی بر شعار محوری سازمان ملل و تمامی کشورهای مدعی دفاع از حقوق بشر متکی است ".
برابر تمامی اسناد ومدارک، این سازمان ملل متحد به دست همین " مماشاتگران " می چرخد و بانظری که فوقا درمورد عملکرد آنها داده اید، داشتن چنین توقعی از سازمان ملل را ازخود خلع کرده اید!
مشکل ماداخل نشینان دردرجه ی اول، ماحصل 4قرن رفتار غیر انسانی اجداد این "مماشاتگران " با ماست که چنین اقتصاد تک محصولی وغیر مولدی را برما تحمیل کرده اند. واینک میخواهیم ازآن خلاص شده وسپس به دادی که این وضعیت ازما ستانده، فکر کنیم ودراین میان جایی برای باند رجوی وجود ندارد که اگر داشت، به داخل مردم می آمدند وبرنامه های طلائی خود را عرضه می داشتند ودراین میان اهمیتی به زندان وبازداشت ها – که به مراتب مدنی تر، آسانتر وکم هزینه تر از انتحار و درگیری های نظامی بود، نمی دادند!
همچنین:
"… مماشاتگران…حالا برای شکسته شدن دیوار و سرنوشت سکوتشان.. دو انتخاب پیش رو دارند: الف- فاصله خودشان را از بنیادگرایی وحشی حکومت ایران نشان دهند. ب- یا با بنیادگرایی و کشتار داعشی.. ایران همسو شوند که با دیوار افکار عمومی مردم خودشان و آزادیخواهان جهان مواجه خواهند شد… ".
اینقدر این بچه های مردم – مماشاتگران را- از افکار عمومی نترسان! گناه دارد پسر!
فکر نمیکنی که این مماشاتگران خوشحال شده وابراز رضایت نموده از ریزش دیوار برلین، دربرابر این تهدید شما زهره ترک بشوند!
دیگر اینکه من ازطرف این رژیم به شما قول میدهم که فاصله اش را به شرط حفظ فاصله ی مماشاتگران ازبنیاد گرایی، از بنیاد گرایان حفظ کند وشما هم متقابلا ازطرف این مماشات گران قول متقابلی را بدهید والتزام عملی آنها را درعدم تربیت وتسلیح تروریزم نشان دهید!
چه معامله ی متقابلا سودمندی؟ اینطور نیست!؟!
"… دوران عوض شده و معادلات و… تماما به ضرر رژیم پیش می رود. از علائم اشکار این ضرر رژیم هم کافیست به بن بست رژیم ایران در مسئله برجام اتمی, بحران برجامهای دیگر مثل منطقه ای و… اشاره نمائیم. از همه اینها مهمتر شکست رژیم در پروژه نابودی تشکیلات ارتش آزادیبخش ملی ایران و هجرت کبیر تمامی رزمندگان از عراق به مکانهای امن دیگر است… ".
از بقیه قسمتها که بگذریم، هرچه به ذهنم فشار می آورم، قسمت آخر قضیه که توصیف یک اخراج زبونانه با نام " هجرت کبیر " باشد، برایم قابل هضم نیست وبرای دیگرانی که من این موضوع را با آنها درمیان گذاشتم، غیر قابل هضم تر!
حتی دوست حکیم مآبی نظرش این بود که این آقا محسنی پاک دیوانه شده است ودربرابر، دوست دیگری که کمی دوراندیش تر است، جواب داد که " نشان از دوشه دارد این نامور" وزمانی که دریافت این برادر ساده اش که من باشم متوجه این حرف رازدارش نشدم، گفت که این آقا محسنی صفات گوبلز وماکیاولیزم را یکجا با خود جمع کرده ومنکه شیر فهم شده بودم گفتم، یکبار بگو که " هرچه خوبان همه دارند تویک جا داری "!
نفر سوم که فضولی کرد وقاطی قضیه شد میگفت علت این گنده گویی ها، بیش ازهمه چیز اثر فشاراست که به رجویه می آید واگر سران اینها عقل به خرج داده و درزمان مناسب خود از عراق خارج میشدند، میتوانستند خانواده های ذیربط، ارگان های مربوطه ودولت های ذینفع را راضی تر کرده وبا علنیت وشفافیت بیشتری به جاهای دیگر بروند که نکردند وحالا درمقابل این حماقت، حاضر شده اند که حرف های مفتی مانند " هجرت کبیر" بزنند که ازسر ضعف و استیصال است!!
صابر