" بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی "
رجوی ملعون که به احتمال قوی به درک واصل شده، از چنگیز خان مغول که با تهاجم و خونریزی کتاب ها و کتابخانه های علمی، تاریخی و مذهبی ایران زمین را به آتش کشیده بود، پیشی گرفته و هر لحظه فرهنگ لغت و ادبیات غنی پارسی و همچنین زبان عربی را به چالش و مورد تهاجم قرار میداد این چنگیز زمانه با تقلید از آتیلا رهبر قوم هون و بسا پیچیده تر از آن و با متدی نوین که بازی با کلمات و اصطلاحات و لوث کردن واژه ها بود مسائل را به نفع و سود خود تغییر داده و یک ادبیات به اصطلاح امروزی من درآوردی و سرخپوستی تولید و به خوراک افراد عضو و فریب خورده فرقه اش می داد که در کنترل نیرو استفاده بهینه و به عبارتی سوءاستفاده مینمود. به یاد دارم زمانیکه در تشکیلات عنکبوتی فرقه، شخصی از وارد شدن به کلاس ها و نشست ها که همگی اجباری بودند خودداری و سرپیچی مینمود بحثی را به نام شکل و محتوا عنوان می کردند که جزء نوارها و آموزه های رجوی بود که باید آنرا پذیرفته و قبول میکرد، به فرد متقابل با ضوابط دگماتیسم فضای حاکم در قرارگاه می گفتند اگر با آموزش ها تقابل داری موردی نداره و اینجا دموکراسی حرف اول را میزند اما باید مقررات نظامی را رعایت کنی و فقط به صورت فرمالیستی و در شکل که همان سوری بودن می باشد باید در کلاس ها و نشست ها حضور داشته باشی. حتی به یاد دارم فردی از نمازخواندن با این جماعت ظالم سر باز میزد که او را مجبور کردن در صفوف نمازگزارها حضور داشته و در شکل و تبعیت از نمازگزاران خم و راست گردد سرانجام افراد متقابل با عقاید،عملکردها و قوانین موجود در تشکیلات برخلاف تمایلات فردی به طور مداوم و همیشگی در جمع حاضر شده و مسئولین فرقه نیز دست به کارننشسته و افرادی را برای تحریک جمع و گروه علیه فرد متقابل اغفال سپس با بازی با کلمات که" جمع همان رهبری " است وهمراهی نکردن با جمع یعنی" نامحرم " بودن با دیگر افراد، که در این مرحله با طرحی که از قبل برنامه ریزی شده بود که اسم مخفف و سرخپوستی آن" ط. ب " بود فرد متقابل را سوژه یا به عبارتی سیبل قرار داده و با فشارهای عصبی که با داد و فریاد برسر سوژه انجام وهمراه با فحاشی و توهین که معمولا از کلمه رکیک و غیر اخلاقی "بی ناموس " استفاده میشد و در نهایت فرد متقابل ناگزیر و برای گریز از فشارها تعهد به قبول حضور همچنان و تابعیت محتوایی می نمود و نام این نشست های توهین آمیز را" دیگ "می نامیدند. توجیه و استدلال غیر منطقی از بحث من درآوردی و خبیثانه " شکل و محتوا " رجوی این بود که اگر هر فرد موضوعی را به صورت فرمالیستی حتی اگر با آن زاویه داشته باشد را رعایت نماید درطی انجام روزمره به صورت خودکار از شکل به محتوا میرسد و با تمایل موضوع را می پذیرد البته این استدلال فقط مصرف داخلی داشته ودر منطق مورد قبول نمی باشد. دستگاه فرقه حتی برای کلمات رکیک و واژه ها، ادبیات خاصی را به نیروها القاء میکردند نشست های توهین آمیزو فشارهای جمعی را" دیگ " مینامید و استدلال این بود که دیگ ظرف جوشیدن می باشد و با جوشیدن فرد پخته و در برابر مشکلات مقاوم میگردد و گرده اش پهن شده یعنی" تحمل و شنیدن ناسزا و قبولی ناحق " همان واژه "صبوری و تحمل " است. فحش " بی ناموس " را با " بی ناموسی ایدئولوژیک " که با عبارت آن در جامعه عادی متفاوت است توجیه و لوث کرده و در مناسبات رواج داده، گفتگوی دوستانه را" محفل " نامیده و محفل را "جاسوسی برای دشمن و شیطانی " مقایسه، " تمرکز و تفکر" را انزوا و " نگه داشتن اسرار زندگی و مسائل شخصی " را مساوی با " حمل تناقض و عدم صداقت " با فرقه و درنهایت نیز مقدس ترین بنیاد جامعه که " خانواده " است را با تعبیر" کانون فساد و حائل مبارزه " برابر و نامگذاری مینمود و دردناک تر از همه، مردان باید " زن " را "عفریته " و زن ها مردان را " ملعون " صدا مینمودند تا اینکه عادت شود.
آری لوث کردن واژه ها و تولید وتهیه مترادف برای عبارت های مقدس که در ادبیات کهن پارسی توسط بزرگ مردی چون حکیم ابوالقاسم فردوسی در سی سال رنج و زحمت تدوین گشته، از جمله خیانت ها وجنایت های فرهنگی شخص رجوی بوده که رهرو و فراتر از پیشوای خود آتیلا بوده.
بیژن