فکر میکنم که من چهره ی عباس مدرسی را درسیمای ضدآزادی رجوی دیده ام که برای برنامه ی گلریزان رجزخوانی میکرد!
او در سن وسالی است که قاعدتا نباید این حرف ها را بزند که یک عاشق دیوانه در وصف معشوق اش میزند ونه یک فردی که پای تلویزیون آمده وادعای تحلیلگر بودن را دارد وبرای دردهای مردم نسخه های شفابخشی میپیچد!
او نوشته ای " با نام با یاد ”مسعود“ راهبر دلها و اندیشه مان " که در رسانه های رجوی منتشر کرده، چیزی جز رواج بت پرستی را بنمایش نمی گذارد.
اززبان وقلم خود او بشنویم وبخوانیم:
30 دی روز آزادی ما است. همه ما آزاد شدیم. بگوئید، روز30 دی، روز آزادی خلق و میهن است.مگر میشود بی او، آزاد بود و آزادی داشت؟… آخر او، جان جانان است. او راهبر دل و جان است، او ”مسعود “است".
شما خواننده ی محترم، درکجای جهان این کیش شخصیت را میتوانید سراغ داشته باشید که در رجویه است؟!
چراباید آزادی یک فرد سیاسی درجه چندم که بزودی به یک شارلاتان که فقط بنفع شخصی- آنهم ازنوع کاملا نامشروعش عمل میکند- تبدیل شد، باید منشآ اینهمه خیر بوده و ارزشی معادل ارزش آزادی خلق داشته باشد؟!
آیا مقایسه ی این چنینی به معنی تحقیر خلق نیست؟!
جان جانان و… معمولا به واجب الوجود گفته میشود واستعمال این صفت برای یک فرد- آنهم با مشخصات مسعود رجوی- عین بت پرستی است وبت پرست نمیتواند ادعای پیشاهنگ بودن و… را داشته باشد!
همچنین:
" اپورتونیسم وه که چه وحشتناک! آخر او دشمن درونی بود. ضربهاش از ساواک شاه هم بدتر بود. راستی این یکی دشمن، با همه وحشیگریهایش، چگونه ضربه فنی شد؟ راستی ماها اصلاً فهمیدیم چگونه این افعی شرزه مهار شد و چگونه به آنجا که باید برود، رفت؟ با چه مهارتی! با چه قدرتی! این اژدهای خطرناک، بدون اینکه بتواند ما را نابود کند، از صحنه حذف شد. این، هدیهای بود از ”او“. نه تنها برای سازمان، بل، برای تمامی خلق قهرمان و تاریخ مان و البته قبل از همه شهدایمان، از محمد آقا تا همه و همه شهدا ".
این اپورتونیزم نبود، بلکه نتیجه ی ارتقای یک ایدئولوژی التقاطی ونااستواری بود که تلاش های مشکوک ساواک ودیگران درجهت ضربه زدن به اعتماد بین مبارزان، مزید برعلت واقع شد.
اصل قضیه عبارت ازاین است که سازمان مجاهدین کلا باین طرزتفکر مائوئیستی روی آورد و کمک احزاب وسازمان های دیگر بود که اکثریت سازمان شما را وادار کردند که نام مجاهد را ازروی خود برداشته واجازه دهند شما بعنوان اقلیت سازمانی از این نام استفاده کنید!
این دیگران بودند که برخوردهای سختی با بیانیه ی مواضع انشعاب کرده وآنها را ایزوله نمودند و گرنه شما در موقعیتی نبودید که قادر به برخورد با اینها باشید!
اسلامی بودن شکل انقلاب باعث شد که اقلیت سازمان تحت زعامت مسعود رجوی را مطرح تر کرده و وقدرت دهد وگرنه شما عددی بشمار نمی رفتید واگر انقلاب 57 اتفاق نمیافتاد، همان اشخاصی که اکثریت سازمان را تشکیل می دادند، مطرح تر از شما بودند.
هیچ جریان سیاسی باندازه ی مجاهدین خلق از انقلاب خیر ندید و دربرابر، هیچ جریانی باندازه ی همین مجاهدین دربرابر رژیم نوپای جمهوری اسلامی نایستاد وقدر موقعیتی را که معجزه وار وبی تناسب با قدرت وفعالیت های قبلی اش بدان ها روی نموده بود، ندانست!!!
درخاتمه:
وه! چه سعادتمند، این خلق قهرمان، که چنین پشت و پناهی دارد.
این خلق قهرمان از وجود ناموجود این پشت و پناه اطلاعی ندارد و بنابراین خودتان را با این وضع مصیبت بار و ضد مردمی تان که دارید، دربازار مکاره عرضه نکنید که وضع خود را خرابتر میکنید!
سعید