فرقه ای که بخود و افتخارات خود می بالد و هرساله سالگرد خود را جشن می گیرد گوئی که هیچ برگه ی سیاهی در گذشته آن نیست؟!. رجوی خودش را قطب و محور انقلاب می دانست.جالب اینکه وی متعقد بود نیروهای انقلابی قادر به تحقق جامعه بی طبقه توحیدی نیستند و تنها اوست که می تواند مبارزه ضد امپریالیستی را مدیریت و یا رهبری کند.
حال سازمانی که از همان ابتدای ساکن دنبال قدرت طلبی و خودخواهی خود بوده چگونه می توانست در دل مردم رسوخ کند به همین خاطر با تحریم رای ندادن به قانون اساسی می خواست دشمنی آشکار را انجام دهد چرا که ماهیت وی روشن بود.
رجوی در سال 68 مریم قجر را به عنوان مسئول اول انتخاب نمود و اینطور وانمود نمود این فرقه در رشد و تکامل خود باید این انتخاب را می کرد که همان موقع تعداد زیادی مسئله دار شده بودند و حاضر به قبول مریم قجر نبودند اما رجوی با این انتخاب هدفی را دنبال می کرد اول اینکه جایگاه خودش را در بین اعضا محکم تر کند و بحث رهبر عقیدتی خاص و الخاص را مطرح کند و در ادامه بتواند ادامه انقلاب مثلا ایدئولوژیکی سال 64 را پیش ببرد تا آن زمان زنان در فرقه اسم و رسمی نداشتند و تعداد محدودی در نقطه فرماندهی قرار داشتند رجوی گفت ما یک فرقه انقلابی هستیم و شعار برابری زن و مرد را می دهیم ولی عملا زنان همگی در عرصه های مختلف حضور ندارند.این بهانه دیگر وی بود تا وانمود کند مشکلی وجود ندارد در صورتی که بعد از مرصاد دیگر کنترل نیروها به خصوص جماعت مردان مشکل بود.رجوی در جلسه ای که با سران خود بحث داشت مطرح کرده بود اگر عملیات نباشد سخت می توان نیروها را کنترل نمود بنابراین باید فکری می کرد.
حال با این مختصر باید گفت رجوی همواره با حیله و نیرنگ کار خود را پیش می برد و هیچگاه وفادار به اعضای خود نبوده است تنها شخص خودش و موقعیتتش مهم است.در حال حاضر هم که در آلبانی مستقر می باشند برای اینکه افراد پناهندگی داده شود هر کار و ترفندی که می توانست را اجراء نمود نتیجه این نا کار آمدی رجوی در این سالیان تعداد زیادی کشته، تعدادی بر اثر فشارهای غیر متعارف مرده اند، تعدادی از این فرقه جدا شدند و به زندگی خودشان بر گشتند.حال این فرقه در این سالها هیچ پیشرفتی نداشته که بماند به لحاظ ایدئولوژیکی هم متوقف شده است چون دیگر کسی تره ای برای این بحث ها خرد نمی کند تعداد هوادارانی که مدعی بودند به مراتب کمتر شدند و این را می شود از جلسات و میتینگ هائی که بر گذار می کند به خوبی دید که همگی خارجی و کرایه ای هستند و آن تعداد از سخنرانان هم که معلوم هست با چه هزینه هایی برای شرکت در جلسات آنها می آیند.فرقه رجوی در این سالها فقط رسیدن به تمامیت حکومت از طریق مبارزه مسلحانه را در شعار و عملش نشان داده است که به آنهم نرسیده حاصل این شرارتها تعداد بیشماری ترور است. به لحاظ مباحث انقلاب هم دیگر حنایش رنگی ندارد و تقریبا به گل نشسته است این را می شود از تعهدهای مکرر گرفتن از اعضا دید.در دنیای سیاسی هم برای کسب حمایت فقط با خریدن افراد توانسته محدود نفراتی را دور خود جمع کند. حالا برگزاری سالانه سالگرد این فرقه و انتخاب دبیر کلی آنهم با این شکل و اوصاف فقط خنده دار می باشد بنظر بیشتر افراد تمایل دارند بجای جشن و خوشی کاذب و بیان ماندگاری و اقتدار پوشالی مقداری آزادی عمل داشته وجشن اضمحلال فرقه رجوی را بگیرند.
رجوی به جای اینکارها بهتر است صراحت بیان داشته باشد و اعلام کند این استراتژی به بن بست رسیده و از اساس غلط بود و نیروها و اعضای گرفتار را به حال خود رها کند.