آخرین” میخ تابوت” سازمان مجاهدین را چه کسی خواهد زد؟

داستان سازمان مجاهدین، غم نامه نسلی است که تا سر حد جنون عشق ورزیدند، غرورشان را در زیر پا له کردند، از همه چیزشان گذشتند، با شورواشتیاق اعتماد کردند، برامیال طبیعی شان چشم پوشیدند، به امید آنکه آزادی را برای میهن شان هدیه آورند اما…

باند رجوی نزدیک به نیم قرن است که در صحنه سیاسی ایران حضور دارد، بنابراین اگر قرار بود حقانیتی وجود داشته باشد، می بایستی تا الان این واقعیت به ثبوت می رسید! اما تاریخ خلاف آن را به اثبات رسانید!!!

کسانی که به یاد رجوی بودند، اسم او را بر زبان می آوردند وبا نام و عشق سازمان مجاهدین نوجوانی و جوانی را در زندان گذراندند… و بعدها با به خطر انداختن جان و مال و همه چیزشان به سازمان  پیوستند و با بی مهری عجیب و باورنکردنی رجوی مواجه شدند…

چرا که دشمنی با دوست معنی ندارد…

تحقیر و خفت دادن  به آن که جانش را دردست گرفته غیر قابل فهم است!

واقعا مرگ لایق شما رجوی هاست که دندان های تیز و پنجه های خونین تان را از خلق پنهان کرده بودید  و با فریب و نیرنگ قصد تصاحب همه چیز را داشتید!

در سازمانی که همه یکسان و یک جور فکر کرده و یکسان سخن می گویند آزادی وجود ندارد و برای همین هم از هم پاشید.

استراتژی های غلط اندر غلط رجوی، میدان را برای دیگران بازتر نمود و فضای سیاسی ایران را دچار صف بندی های نامعقول نمود.دنیای سیاست پیچیده تر از آن است که آرزوهای مالیخولیایی رجوی بتواند نقشی در آن ایفا کند! محاسبات سیاسی پیچیده تر از آن است که بی تجربگی های امثال  رجوی آن را تحمل کند.

در تنگه ها وتنگناها و گردنه های سیاسی و حتی نظامی، بی کفایتی های سلسله وار رجوی، همه چیز را به فنا داد و نابود کرد!

برخورد سران باند رجوی با منتقدین و معترضین، به حدی خشن و بی رحمانه بود که دیگر اکنون سالها که از داستان زندان ها و شکنجه های وقیحانه و علنی سازمان در اشرف می گذرد، احدی از سران باند تبهکار رجوی نتوانسته به دفاع از آن اعمال وحشیانه بپردازد…

مسعود و مریم، خود را دو فرشته رحمت و رهائی ایران می دانستند، اما ما رحمت و رافت اسلامی را در جائی دیگر یافتیم!

اعتمادی که در بیرون از مجاهدین قبل از پیوستن و بعد از فرار از مناسبات، دیدیم قابل مقایسه  حتی با ادعای های رجوی نیست چه برسد به اعمال ننگین او…

لطف کنید چند سازمان یا شخصیت سیاسی غیر خودی ایرانی را که تائیدشان می کنید رااعلام بفرمائید تا ما دیگر حرف نزنیم و قضیه ختم شود!!!

افراد را شکنجه می کنید، زندانی می کنید، می کشید و می سوزانید، لیست کذائی شهدا درست می کنید و در نهایت وقیحانه لیست شهدا را به امام زمان تقدیم می کنید!

حکایت رجوی در شعر زیبای عراقی آمده که فرموده:

به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند!

که برون در چه کردی؟ که درون خانه آئی؟

تاریکی جهالت مسعود رجوی، او را از دیدن رنگهای زیبای هستی – درکنار بهره مندی های حیوانی زیادی که داشت-  دور نگه داشت و عمرش در تاریکخانه ها و گمراهی های فرقه جهنمی اش به” هیچ”  گذشت و به فنا رفت!

رجوی این زنده به گور تاریخ! سالها بود که در تابوت خودساخته خود دراز کشیده بود و هر کس که می آمد میخی بر آن می کوبید و می رفت! ما نیز که چند صباحی اسیر این فرقه بودیم میخ خود را کوبیده و رها شدیم… اما

اما، آخرین میخ را چه کسانی می کوبند؟

امروز در آلبانی، این، اعضای اسیر درون فرقه هستند که نقش اصلی را ایفاء خواهند کرد! خانواده ها نیز در این امر کم تاثیر نخواهند بود!

آخرین کوبش این میخ تابوت در دستان خسته کسانی است که بیشترین بها را برای رجوی دادند و کمترین نتیجه ها را دیدند!!!

باید سرکوب شدگان باند رجوی، دین خود را به تاریخ ادا کنند…

فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا