” سفره آماده مسعود” با نان های کثیف بیگانگان!

خانم مریم قجر عضدانلو! بارها درنشست های تشکیلاتی – ایدئولوژیک، این چماق را بر سر اعضاء می زد که شماها! بر سر سفره آماده مسعود آمدید و دارید مفت می خورید! همه شما سر سفره ای نشستید که قیمت آنرا کس دیگری (منظورش مسعود است) پرداخته است و حالا باید بهایش را به او بپردازید!
حرف در شکل درست بود، اما در محتوا بسیار وقیحانه و زشت!
البته از این وطن فروشان! چیزی جز این انتظار نمی رود!
مسعود رجوی خائن و مزدور، بله، برای ما نان آورده بود و برای خودش” نان دانی” باز کرده بود! میلیون ها دینار ودلار می گرفت و خرج عیش و نوش هایش در عراق و کشورهای اروپائی می کرد و بطور قطره چکانی برای ما نان می داد وهزاران برابر از ما کار می کشید!
مسعود رجوی در میدانی کار می کرد که:
بیگانه خریدار، و فروشنده ایرانی (خودش) بود!
ننگین ترین اعمال را انجام می داد و اسمش را می گذاشت، مبارزه برای آزادی!
رجوی، علاوه بر مزدوری برای بیگانگان،اعضاء را هم به مزدوری تشویق می کرد، البته برای این شکست خورده و بازنده میدان سیاسی ایران، راهی جز این باقی نمانده بود، چرا که ماهیت پلید این موجود ایجاب می کرد که یا مزدوری وطن فروشی کند! اگر پروسه باصطلاح مبارزاتی این خارج نشین! (بیشتر عمر کثیفش را درخارج از وطن مزدوری کرده و می شود او را خارجی نامید تا ایرانی…)، را بنگرید از مزدوری برای ساواک گرفته تا وطن فروشی برای صدام حسین و بعد ها همکاری با سرویس های اطلاعاتی اسرائیل و عربستان و آمریکا…، یک روز در زندگی اش نداشته که تنها و مستقل و آزاد عمل کند!
عاقبتِ از قبل روشن مسعود رجوی، نشان می داد که در یک شوم راه قدم گذاشته و پایان بسیار سیاهی را خواهد داشت!
سفره آماده مسعود، تک تک ما اعضای فرقه بودیم که با حضورمان شرایط را برایش فراهم کرده بودیم که او بهره برداری های کثیفش را بکند! رجوی نه تنها به نوامیس مردم خیانت کرد بلکه چندین هزار نفر را در بیراهه های تاریک جهالت خود به ورطه نیستی کشاند!
سفره ای که برای مسعود چیده شده بود، او را دچار این توهم کرده بود که واقعا” رهبر” است!
به تعبیر درست، مسعود رجوی، پسرکی بود که خود را رهبر فرض می کرد!
سفره ای که برای مسعود چیده شده بود، از رنج وخون بچه هایی بود که درگرمای طاقت فرسای عراق، جان برکف، در گرداب ومرداب رجوی گرفتار شده بودند!
حال واقعا، قضاوت کنید که مفتخور چه کسی بود؟
کسی که سالها درکشور گرم و خشکی چون عراق، بماند و حتی یک قطره عرق بر پیشانی اش نیامده باشد، آیا جز یک مفتخور و هرزه، می توان نام دیگری برایش انتخاب کرد؟
این در حالی بود که تک تک ما اعضای آنزمان سازمان، هر روز صدها بار غرق در عرق ناشی ازشرجی و گرما، خیس و شسته می شدیم و آنقدر در گرما کار می کردیم که از هوش رفته و دچار شوک می شدیم و می افتادیم…
دراصل سفره آماده ما برای مسعود رجوی بود که پهن کرده بودیم و مریم و مسعود رجوی مفت خور، سالها از این سفره آماده خوردند و نمکدان هم شکستند…
تاریخ این سفره آماده! را برسر مسعود و عروسکش، خراب کرد و یکبار دیگر ثابت کرد که:
دیکتاتورها و مزدوران سیاسی، محکوم به زوال و نیستی هستند و مسعود ومریم سیاستمداران کذائی هستند که مانند حمار به خراس بسته شده عصاری، فقط در دایره ای که طناب عصار اجازه می دهد، می چرخند… و از خود هیچ ندارند…
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا