اخیرا اخباری مبنی بر گرفتن تعهد مجدد از نیروها، تا بهمن 1397، مطرح گشته و این سئوال را در اذهان ایجاد نموده که باز مسعود رجوی چه نقشه ای برای نیروها در سر دارد؟
آن چه که واضح است، در سازمان سیاست از این شاخه به آن شاخه فرجی هست، یک سیاست باب روز و حتی استراتژیک است و سالها شگرد حیات ننگین آقای مسعود رجوی و فرقه ی فرصت طلبش بوده است!
اما در این میان،عمر فرزندان این مرزوبوم است که در بیراهه رجوی تلف می گردد.
یکی از ویژه گی های باند رجوی این است که دولت های غربی و لابی های صهیونیستی شان، برای نسق گیری از حکومت اسلامی، همیشه آن را به عنوان یک برگ بازی، به بازی می گیرند!
بیعت گیری و تعهد نامه گرفتن رجوی از اعضای فرقه، امروز در حالی به وقوع می پیوندد که سازمان بیش از پیش در سراشیب سقوط است و حتی درموارد زیادی در داخل تشکیلات هم این گونه کارها را مسخره و بیهوده می پندارند.
آن چه که به مسعود رجوی برمی گردد، سالیان سال در تلاش است که یک روزنه و شکافی پیدا کند و مزدوری بیگانگان را بکند! عمر خودش که قد داد یا نه، هنوز مبهم است!
الان نیز سازمان می کوشد در تعادل سیاسی بین المللی جائی برای خودش باز کند ولی از آن جائیکه یک نیروی انحصار طلب و خودشیفته است و فارغ از خلاقیتی که سیاستمداران دارند،هیچ موقع یک نقش فعال و همه گیر در دنیای سیاست نداشته و نخواهد داشت!
کسانی هم که وعده های آن چنانی می دهند که اله و بئله خواهیم کرد، فقط دنبال پرکردن جیب های خود از دلارهای مجاهدین هستند!
مریم، این زن کم عقل! فکر می کند که با مکر و فریب و شماته بازی هایش می تواند قدمی به سوی حاکمیت درایران بردارد! کسانی که امروز از مجاهدین حمایت می کنند، همه از آخور مریم قجر تغذیه می کنند و آبشخور همه موضع گیری هایشان پول های کثیفی است که از مجاهدین دریافت می کنند!
کدام مرد وزن آزاده ای در جهان، تا به امروز از مجاهدین به عنوان یک اپوزیسیون و نیروی مردمی در صحنه سیاسی ایران حمایت کرده است؟
حرف های مریم قجر، نیز تکراری و جدا حال به هم زن است! شعبده بازی ها و دجال گریهای مسعود رجوی را هم، که بلد نیست! بدبخت از اول هم سیاسی نبود و یک برخورد درست و حسابی در طول عمرش نداشته است! واقعا هم نمیدانم دردنیای سیاست چه غلطی می کند؟
اگر بخواهیم صادقانه، موضوع مجاهدین را بررسی کنیم، مجاهدین یک جریان منحط سیاسی هستند که سالهاست از راه خلق و میهن و مسیر اصولی منحرف شدند و عمر و جوانی خیلی ها را تلف کرده و در کج راهه ها سوزاندند!
بیعتی که امروز در مجاهدین شنونده اش هستیم مثل و مانندش را فقط در گروههای مرتجع و اسلامگرایان افراطی چون طالبان و القاعده و داعش می توان یافت.
در داعش هر فرد، گروه، سازمان و عشیره ای که داعش را قبول نداشته باشد، از سوی رهبر به عنوان دشمن معرفی می شود و عناصر این گروه، مسلمانان دیگر مذاهب و پیروان ادیان دیگر را کافر میدانند. داعش برای اسرا، خائنین و دشمنان خود دادگاه و محاکمه تشکیل داده و به شکل نمادین و عبرت آموز آنها را اعدام می کند و معمولا اعدامها به شکل بی رحمانه و دلخراش صورت می گیرد.
در واقع بزرگترین سلاح داعش، ترس و وحشت عظیمی است که به دنبال اعدام های بی رحمانه به وجود می آورد.
وقتی که رهبر داعش به فکر فتح یک شهر یا منطقه جدید می افتد، نیروهای خود را با لباس مبدل و ظاهر قابل قبول، به آن مناطق فرستاده و آنها نیز در خانههای امن، منتظر فرمان می مانند. سپس آنها در همان مناطق برای بیعت با سران عشایر وارد مذاکره می شوند. اگر سران عشایر حاضر به بیعت شوند، چند تن از مهره های معتمد داعش در کنار آنها می مانند و هدایت عشایر را بر عهده میگیرند و استاندار یا فرماندار شهر را از میان آنها انتخاب می کنند.
اگر هم برخی از سران منطقه حاضر به بیعت و همکاری نشوند، با استفاده از همان عملیات مخفیانه آمادهسازی، فشارهای خاصی را بر آنان وارد می کنند تا نهایتا از آن ها بیعت بگیرند!
در سازمان هم اگر تعهد (همان بیعت درداعش) را ندهی و امضا نکنی! بعنوان یک حلقه ضعیف و عنصر نامطلوب تشخیص داده می شوی که باید از هر روشی به راه راست (راه فرقه) هدایت گردی!
رجوی دارای ایدئولوژی عجیبی است. از سیاست هویج و چماق در گرفتن تعهد استفاده می کند! در مناسبات داعش از بریدن سر برای ترس دشمنان تا اهدای بستنی به کودکان مناطق تحت تسلط برای جلب توجه و رضایت مردم آن منطقه، استفاده می گردد.
در سازمان هم از دادن رده و مسئولیت تا حبس انفرادی و خلع همه مسئولیت ها بهره گرفته می شود! رجوی برای نیل به اهداف خود با درگیری های تشکیلاتی به نام عملیات جاری و پروژه نویسی اعضا را به جان هم می اندازد و بقول معروف از اهرم جمع برای سرکوب استفاده می کند! اما نهایتا، جاه طلبی های این گروه تروریستی موجب هدر رفتن عمر اعضا و هرچه پیرتر شدن آنها می گردد!
ازنظر سازمان، هدف وسیله را توجیه می کند! اگر هدف نزدیکی با سیاست بازان آمریکائی باشد، همه چیز حول این سیاست شکل می گیرد! اگر باد سمت دیگری وزید، همه چیز نیز درسازمان به آن سمت متمایل می شود!
جمع بندی
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که عملکرد رجوی ها مصداق نعل وارونه زدن است. قوانین سختگیرانه ای را در تشکیلات خود دنبال میکند که دستورات چندش آور و مضحک است!
در راستای تعهد گیری ها، مریم قجر به سران تشکیلات می دهد که هدف بهره مندی از آنها را در جریان این تعهد نامه های کذائی به نام مسعود رجوی فراری واحیانا مرحوم بخوبی نشان داد. مریم قجر در عراق و آلبانی جنجال آزادی به راه انداخته و در حالیکه نه تنها دغدغه آزادی مردم را ندارد بلکه عمده ترین دغدغه او دستیابی به شهرت و قدرت و سودای حکومت است.
بنظر می رسد همانطور که غالب تحلیلگران پیش بینی کرده اند، می بایست در آینده شاهد این باشیم که فرزند ناخلف تفرقه و فتنه، مریم قجر شیوه های جدید تری از سرکوب و مغزشوئی را در فرقه پیش بگیرد، اما چیزی که مسلم است این تعهد گیری های اجباری چون گذشته از قبل محکوم به شکست است و بچه ها، همچون سابق با هر بهانه ای و از هر فرصتی برای جدائی و فرار بهره خواهند جست!
فرید
30 سال ب مردم و حکومتی ک با رای خودشون انتخاب کردن خیانت و بی احترامی کردین.ب شعور ملت ایران توهین کردین.
خواهشا ب هر چیزی ک توهین میکنین ب دین و اعتقاد ملت ایران توهین نکنید.
قیاس سگی چون رجوی با مولایمان کار درستیس جناب نویسنده؟؟؟؟؟
حتی اگر این متن برای نشان دادن پلیدی این افراد باشد بازم مثال درستی نیست.!!!!