معمولاً اگر کسی عضو فرقه ای شده باشد نجات او از فرقه کار ساده ای نیست. نکته این است که هنگامی که شخصی عضو فرقه ای می شود، ترک کردن فرقه ناممکن می شود. این موضوع بخشی از تعریف ماهیت یک فرقه است و احتمالاً تعریف اصلی که می توان برای تشکیلات مجاهدین خلق به عنوان فرقه ی رجوی به کار برد.
همچنین بر اساس تعریف فرقه ها، یک عضو فرقه باور ندارد که عضو فرقه است. در عوض به او القا شده است که در گروهی برگزیده است و شرایط برترو امتیازات ویژه ای نسبت به افراد عادی جامعه دارد که باعث رستگاری نهایی وی می شود. برای نمونه اعضای فرقه ی مجاهدین خلق” گوهران بی بدیل” خوانده می شوند. این تلقی البته در نتیجه ی فرایند شستشوی ذهن اتفاق می افتد که قربانیان را از اندیشیدن آزادانه باز می دارد.
آن چه بیشتر افراد نمی دانند این است که کنترل ذهن حتی می تواند از قدرت اسلحه نیز قوی تر عمل کند، چرا که قربانیان مغزشویی و کنترل ذهن تصور می کنند که کنترل کننده یا شستشوگر مغزشان، دوست، عاشق یا مرشد و مرید آن هاست و به نظرشان درستکار و مهربان می رسد.
بیشتر اعضای معمولی فرقه ی رجوی توسط دوستانی به ظاهر مهربان و خیرخواه فریب خوردند و به عضویت فرقه درآمدند. این افراد وعده ی زندگی آرمانی در جامعه ای بی طبقه توحیدی به قربانیان خود دادند اما بلافاصله پس از پیوستن به فرقه، قربانیان متحمل تکنیک های کنترل ذهن پیچیده ای شدند از جمله جلسات خود انتقادی که در آن فشار جمعی و سرکوب توسط اعضای ارشد ابزار کلیدی برای تخریب شخصیت و فردیت افراد است.
چنانچه نجات یافتگان از فرقه ها و کارشناسان اجتماعی می گویند، قانون طلایی برای نجات فردی که گرفتار فرقه شده است این است که هر کاری می توانید بکنید تا کانال های ارتباطی با عزیزی که درگیر فرقه شده است باز بماند. سران فرقه ی رجوی از همین قانون طلایی وحشت دارند و بنابراین قانون کثیف خود را وضع کرده اند؛ به هر دست آویزی چنگ می انداخته اند تا رابطه ی افراد را با جهان بیرون قطع کنند درست مثل گروگان گیری.
اما قانون طلایی هم چندان ساده نیست ؛ اگر عزیزی که می خواهید کمکش کنید به هیچ وجه در دسترس نیست، تقریباً کاری نمی توانید بکنید وسران مجاهدین خلق این را به خوبی می دانند و این روزها،در حال انتقال اعضا به کمپ دورافتاده ی اشرف سه هستند تا آخرین امکان های دسترسی محدود افراد به دنیای بیرون را از بین ببرند. افراد حتی مجبور هستند که فرم های تعهدنامه ای را با عنوان”عضویت بازگشت ناپذیر” امضا کنند و ماندن مادام العمر در فرقه ی رجوی را بپذیرند.
زندگی در یک اقامتگاه منزوی به این معناست که اعضای فرقه هیچ دریافتی از جهان بیرون نخواهند داشت؛ مثلاً دیگر قادر به مشاهده افراد عادی جامعه در خیابان و ساحل و فروشگاه های تیرانا نیستند و یا دیگر نمی توانند صدای بازی و خنده شادمانه ی کودکان را در پارک های تیرانا بشنوند. بدین ترتیب انزوا منجر می شود به تابعیت محض به قدرت مطلق رجوی و متعاقب آن روی دادن موارد بسیار نقض حقوق بشر در این فرقه.
این شرایط قطعاً به فاجعه ی انسانی می انجامد. درباره لابی های مجاهدین خلق در واشنگتن و اروپا به دولت آلبانی و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و دیگر نهاد های حقوق بشری هشدار داده می شود.این تشکیلات تلاش فراوان می کند که خود را نماینده ی مردم ایران و جایگزین دمکراتیکی برای حکومت ایران معرفی کند اما – بنابر شواهد بسیار – حقیقت این است که مجاهدین خلق فرقه ای سیاسی ست که در برهه ی کنونی دست و پا می زند که با حفظ هژمونی اش بر اعضا بقای خود را تضمین کند در حالیکه هیچ پایگاه مردمی در میان ایرانیان ندارد. بنابراین برای پیشگیری از نقض حقوق اساسی اعضای فرقه مجاهدین خلق، این سیاست کثیف باید متوقف شود.
مزدا پارسی