یکی از شگردهای مریم رجوی در شروع بحث های درون فرقه ای در سالهای 73 و بعد از آن، بحث «سنگ قبر» بود که رجوی با عنوان «تئوری مریم» از آن یاد می کرد، با این ادعا که اگر از زن و زندگی خویش فاصله گرفته و طلاق بدهید، سنگ قبر خود را کنار زده اید و در ارتباط با رهبری به همه چیز و دنیایی که رجوی آن را «مدینه فاضله» می خواند خواهید رسید.
دراین سالیان «تئوری مریم»، مسیر پر پیچ و خمی را برای تمامی اعضا رقم زد، خیلی ها را به کام مرگ فرستاد، بسیاری فرتوت و ناتوان شده و در بستر بیماری چشم از جهان فرو بستند، بسیاری اسیر زندانهای درونی شدند و بعضی ها هم تسویه گردیدند.
تئوری مریم، اعضا را بیش از 14 سال پس از صدام در عراق زمین گیر کرد. در حالیکه بعد از سقوط صدام همه چیز برای انتقال همه اعضا به کشورهای ثالث مهیا بود.
«تئوری مریم»، باعث ایجاد درگیری با پلیس عراق و در نهایت کشته شدن اعضا گردید.
و در نهایت «تئوری مریم»، انتقال اعضا به مکانی دور افتاده و محصور شده با دیوارهایی بلند در میان کوهستانهای آلبانی را به اعضا هدیه کرده است.
اشرف 3 که در تبلیغات رجوی، نمادی چون ایستادگی و… را تداعی می کند، در واقع تبلور واقعیت بخشیدن تئوری مریم، سنگ قبر، است.
هنوز چند ماهی از انتقال به اشرف 3 نگذشته است که خبر فوت 3 نفر از اعضا اعلام شده است. یک نفر (فخری اصفهانیان) به دلیل ابتلا به بیماری سرطان و دو نفر دیگر (اکبر چاووشی ـ علی خلخال) به دلیل سکته و ایست قلبی فوت شده اند.
ظاهرا، خود اعضا نیز با انتقال به اشرف 3، تلقین سنگ قبر را بهتر از دیگران احساس کرده اند. گویا انتقال به اشرف 3، تعبیری جز انتهای مسیری پوچ و توخالی برای اعضا نیست.
حسینی