نظام برده داری در فرقه رجوی – قسمت چهارم

برده داری در لیبرتی، اردوگاه کار اجباری!
با استناد به گفته های سران فرقه، لیبرتی سنگستانی بود که با هزاران ساعت کار اعضاء به گلستان! تبدیل شد! توی یک کتاب خونده بودم که دار و دسته هیتلر به اردوگاه مرگ آشویتس میگفتن”لیبرتی”!


بحثم را با نقل قول یکی از دوستان که در لیبرتی بود شروع می کنم:
” درست است که کمپ لیبرتی را از سنگستان به گلستان تبدیل کردیم ولی باید بگویم همانطور که رهبر فرقه خودش گفت میلیونها ساعت کار طاقت فرسا انجام شد. من یکی از آنها بودم و در جریان امر قرار داشتم. از روز اول که به کمپ رفتیم، دیدند که نفرات در اشرف که بزرگ بود کارهای متفاوتی میکردند و نفرات را سرگرم میکردند اما در کمپ لیبرتی تفاوت داشت چون کمپ کوچکی بود و 3000 نفر باید کار می کردند. آنها چکار می توانستند انجام دهند؟ کار تعدادی از نفرات از جمله خودم کندن زمین شده بود. این کار از روز اول ورود تا روز آخر ادامه داشت. چون خاک لیبرتی سفت و سنگی بود و الزامات هم نداشتیم، واقعا کار طاقت فرسایی شده بود. هر چقدر نفرات میگفتند بجای این کارها بگذارید کلاس انگلیسی برویم و دلیل هم میاوردیم که اینجا کمپ موقت است، ولی مگر به خرجشان می رفت؟ کلاس برای تعداد نفرات خاصی بود که ارادت و سرسپردگی خودشان را به رهبری فرقه نشان داده و ثابت کرده بودند. این ها کسانی بودند که دستشان به کار نمی رفت!
در عوض بقیه و امثال من باید این کارها را میکردیم و تعداد بسیار زیادی از نفرات که تقریبا به نصف هم میرسید مشکلات عدیده ای از جمله دیسک کمر، مشکلات دست و زانو، و مشکلات داخلی داشتند و همچنین دچار گرمازدگی های شدید می شدند!
کمپ مثل بازداشتگاه های هیتلر شده بود. از صبح تا شب از آدمها بیگاری می کشیدند. شبها هم از درد نمیتوانستیم بخوابیم. صبح دوباره همین کار و سران فرقه هم میگفتند باید ثابت کنیم لیبرتی پلی به سوی تهران است. ولی افسوس، چونکه خودشان لحظه ای به بیل و کلنگ دست نمیزدند و از اتاقهای کولر دارشان بیرون نمی آمدند و درد کمر و کم خوابی نکشیده بودند!
خودم شاهد بودم که همه نفرات در صحبتهای خودشان به سران فحش میدادند و میگفتند که آرزو داریم که یکی از آنها یک بار بیل و کلنگ دستشان بگیرند. این واقعا آرزوی نفرات شده بود که همیشه میگفتیم انشالله این دفعه اگر موشک بزنند کشته بشویم چون آدم یکبار میمیرد ولی در این فرقه افراد روزانه کشته می شوند. یادم می آید در تابستان در دمای 50 الی 60 درجه عراق درخواست میدادیم که در این هوا نمیشود کار کرد، دریغ از گوش شنوا و نفرات پشت سر هم گرمازده میشدند و روزی نبود که نفرات ناسزا به سران فرقه و خصوصا شخص مسعود رجوی ندهند!
در خصوص اهرام ثلاثه هم که به فرعون نسبت میدهند باید گفت که هزاران نفر جانشان را از دست دادند و هزاران نفر را صلابه کشیدند. دیوار چین هم نمونه بارزش هست که کارگران در درون آن دفن شدند. اما رهبری فرقه دم از سنگستان میزد و در تلویزیون فیگور می گرفت که به گلستان تبدیل شده است. این فرعون زمان به این صورت سنگستان را به گلستان تبدیل کرد…”.
بنا به ادعای تمام کسانی که چندین سال از عمرشان در اردوگاه کار اجباری لیبرتی تلف شد، رجوی عمدا شرایط کاری را در لیبرتی سخت تر کرده بود تا کسی به فکر زندگی و جدائی از فرقه نیافتد!
امثال عباس داوری و معصومه ملک محمدی را هم به مسئولین ثابت اردوگاه گمارده بودند و در کلیسایی که بعدا به مسجد تبدیل شده بود، نشست گذاشته، یا برای کسانی که با این نوع از کار و بردگی مخالفت داشتند، دادگاه های فرمایشی برگزار می کردند!
این اردوگاه را هم اشرف ثانی نامیده و می گفتند در راستای گسترش اشرف به این جا آمده ایم!!!
رجوی قصد داشت، در عراق همه را به کشتن بدهد و ابدا دلش نمی خواست، احدی زنده از عراق خارج گردد! اما طبق معمول همه چیز بر خلاف پیش بینی های رجوی پیش رفت و این اردوگاه نیز مثل اردوگاه اشرف تعطیل و همه نفرات فرقه از عراق اخراج شدند…
ادامه دارد…
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا