حسین یعقوبی نامی هم به مفسرین”تئوری انقلابی” رجوی پیوسته و در مورد اعتراضات معیشتی دیماه گروهی از مردم تعدادی از شهرهای ایران چنین مینویسد:
” از ویژگیهای کلاسیک این دوران، ناتوانی دستگاه حاکم در کنترل و مهار اوضاع و جسارت تودهها در بیان صریح”نخواستن و نفی” حاکمیت است. این شرایط مستقل از زمان وقوع آن، نه تنها ناقوس برهم زدن مناسبات و نظم مورد نظر دیکتاتورها را بصدا درمی آورد، که در تلاطم پرخروش و طوفانیاش آنها را به سخن گفتن نیز وا می دارد”.
آقا حسین خواسته است که با دست کاری درکلمات وتلخیص هرچه بیشتر متن، تز تئوریسن معروف روسیه درمورد تئوری انقلاب را بنام خود کرده وابراز فضلی بنماید!
دراین مورد باید گفت که تئوری ها حکم آیه ی منزل را ندارند و درشرایط زمانی ومکانی خاص تدوین شده ویک نظریه پرداز، باتوجه به شرایط عینی و ذهنی کشور خود میتواند استنتاجات کم وبیش موفقی را ازآنها- در صورتی که دراصل خود درست باشند- بنماید!
این نظریه پرداز روس، تئوری های خود را باتوجه به شرایط روسیه ودرحدود 100 سال قبل تدوین کرده و درکشوری مثل ایران نمیتوان بصورت آیه وار بدانها متوسل شده و احکام انقلابی؟! صادر کرد!
ضمنا، روشن است که درتظاهرات اعتراضی درهر کشور شعارهایی میدهند که مسلما معنی قربان صدقه بودن مسئولین را نمیدهد ولی لزوما بمعنی براندازی هم نیست.
هر روز دهها وصدها اعتراض دراشکال مختلف دراغلب کشورهای جهان روی میدهد و بصورت نادری این تظاهرات اوج گرفته وکیفیتی دیگر پیدا میکند!
ما که کشوری را سراغ نداریم که درآنجا، تبعیض وفساد نباشد، بنابراین باید قبول کنیم که این نوع تظاهرات جنبه ی عمومی وطبیعی دارد ومعمولا به سرنگونی منجر نمیشود.
ازدیگر سو هر نیرو و یا دولت خارجی ای، درصدد بهره برداری ازاین حرکات برمیآید واینهم امری تجربه شده است وازاین زاویه ی دید است که باند رجوی هم درصورت داشتن امکانات، میتواند خود را براین اعتراضات تحمیل کند وچون دارای این امکانات داخلی نیست، فقط جار وجنجال رسانه ای و آنهم از خارج بپا میکند ودیگر هیچ!
درادامه:
“…از یاد نبرده ایم که یکی از مؤلفه های مهم امنیتی – اطلاعاتی رژیم حاکم در طی بیش از سه دهه، یعنی از ۳۰ خرداد سال شصت سرآغاز مقاومت مشروع و انقلابی، به محاق فراموشی سپردن نام مجاهدین خلق ایران بود تا اتفاقا همین نسل طغیانگر را از پیوند و حتی آشنایی با کلمه مجاهد خلق برحذر دارد…”.
این طبیعی است که هردولتی بخواهد مخالفان برانداز خود را تحقیر کرده و درانظار عمومی بی اهمیت و نامشروع جلوه دهد!
البته شانس بزرگ جمهوری اسلامی دراین است که باند برانداز رجوی، خود با کارهای خود، آبروی خود را درجریان ترورها، همکاری ها با صدام که به ایران تجاوز نظامی کرده بود، کشیدن قسمتی ازبار اسرائیل درامر جاسوسی ها برعلیه ایران، برقراری روابط برده دارانه وکیش شخصیت بی نظیر درداخل تشکیلات خود، بد رفتاری با خانواده هایی که بنوعی دراسارت رجوی بسر میبرند و…، ازبین برده وکار مهمی دراین عرصه برای جمهوری اسلامی باقی نگذاشته است!
شما ارتباط خود را ازاین طریق است که با نسل عصیانگر ازدست داده اید و مسلما این نسل تفاله هایی خواهد داشت که ممکن است تک وتوکی به چنگتان بیافتند که اهمیتی ندارد!
باقی نوشته های این مرید رجوی، صرف حمله به آن دسته از اپوزیسیونی شده که اقلا میدانند که ازنظر ذهنی (وجود احزاب قدر وعدم ارتباط جریان های ضعیف اپوزیسیون با اعماق جامعه)، شعله ور کردن اعتراضات با شعارهای نا همگون را که امید چندانی را برنمی انگیزد، درراستای شورش های کور ارزیابی کرده و نتیجه بگیرند که با احتیاط حرکت کرده و حتی المقدور مانع این شورش های کور گردند!
دراین نوشته، این برخورد اپوزیسیون غیر برانداز بشدت مورد حمله قرار گرفته وکار آنها خائنانه و درراستای تحکیم جمهوری اسلامی قلمداد شده که البته وظیفه ی نگارنده دفاع ازآنها دربرابر حملات باند رجوی نیست!
نوید