اخیرا مطلبی از یک نفر به اسم عبدالله مغنی از آلبانی در سایت های دروغ و فریب رجوی! منکر به زندان رفتن خودش در سازمان شده است و نوشته است:
“لوگو نامه عبدالله مغنی
اخیراً فرد معلوم الحالی بنام سیامک نادری در یکی از سایتهای وابسته به رژیم جنایتکار آخوندها با چاپ عکسهایی از من مدعی شده است که این جانب عبدالله مغنی در سال ۱۳۷۳ در قرارگاه اشرف سازمان مجاهدین خلق ایران تحت بازداشت و بازجویی بودم این یک سناریو ساخته شده از طرف وزارت اطلاعات آخوندهای حاکم بر ایران میباشد من ضمن رد و محکوم کردن این گونه دروغ بافی ها از طرف این فرد مرموز و پادوی گشتاپوی آخوندها از مقامات دولت آلمان خواهان پی گیری قضایی برعلیه سیامک نادری در رابطه با این اتهام دروغین و استفاده غیرقانونی از نام و عکسهای من هستم”
تیرانا. عبدالله مغنی”
فرد معلوم الحالی که مدعی هستید می شناسید، بالای 30 سال، در فرقه شما بوده است! از مسئولین بالارتبه در فرقه شما بوده است که بر اثر سکته مغزی و بیماری های شدید دیگر توسط سران خودتان و قانونی در آلبانی از شما جدا شده است! خوب فرض کنیم که این نامه واقعا دست نوشته آقای عبدالله مغنی باشد! که بعید می دانم!
همه شواهد و قرائن تاریخی گواهی می دهد که بالای 1000 (هزار نفر) در سال 1373 در سازمان تحت برخورد بوده و در زندان بودند! اما آقای نادری کم گفته که زیاد نگفته است! فقط هم به 400 نفراشاره کرده است!
در سال 1376 نیز تحت عنوان نشریه 380 بیش از دویست تن، بالای 6 ماه زندانی بودند و شکنجه شدند!
الان بهتر است سران جنایتکار فرقه استبدادی رجوی پاسخ دهند که بقیه لیست زندانیان که فقط اسامی 400 نفر از آنان در نامه آقای سیامک نادری قید شده است، چطور؟ آیا 399 نفر دیگرزندان بودند؟ شکنجه شدند؟ آیا بقیه 399 نفر که عکس های برخی از آنان در لیست می باشد، زندان بودند؟
اصلا چرا سران سازمان در مورد زندان های مخفی خود، کر ولال شدند و مرض حناق گرفتند!
آیا اساسا، زندان در سازمان وجود داشته است؟
قضیه برخورد های تشکیلاتی چیست؟
راستی ما را در زندان های خود چه می نامیدید؟ آیا این افتخار زندانی سیاسی! بودن هم برای ما وجود داشت؟
کثرت زندان های سازمان، در عراق، تنها در فاصله چند سال از حضور خود در عراق، گویای مطالب بسیاری می باشد…
برخی از زندان های رجوی در عراق:
– زندان دانشکده یا بقول رجوی مهمانسرای دانشکده فروغ جاویدان!
– زندان دبس، یا مهمانسرای شهید عسگری نژاد!
– زندان اسکان، واقع در ضلع شرقی پادگان اشرف، محل سابق تعطیلات آخر هفته خانواده ها!
– زندان مخوف مرکزی اشرف، واقع در خیابان 400!
– زندان میرزائی واقع در بغداد!
– تبعیدگاه رمادی، در حومه شهر رمادی، استان الانبار!
– اردوگاه التاش، در فاصله چند 10 کیلومتری رمادی!
– و…
اینها همه آخرین ایستگاه ناراضیان سازمان بود که در آنجا یا می مردند یا می پوسیدند و اگر در خروجی این زندانها، جداشدگان از فرقه، جان سالم بدر برده و زنده می ماندند و باز بر جدائی اصرار داشتند از قرارگاه اخراج شده، بدون پاسپورت و اوراق شناسائی، به عنوان جاسوس رژیم ایران به اداره امنیت عراق تحویل داده می شدند! این افراد پس از شکنجه های فراوان، به زندان های عادی عراق فرستاده می شدند و…
شرح برخورد غیر انسانی سازمانی که ادعای دمکراتیک بودن را دارد، با زنان، مردان و حتی کودکان در اردوگاه اشرف، قلب هر انسان آزاده ای را به درد می آورد…
در یک جمله اینکه سازمان در سال های اقامت ننگین اش در عراق، هر گونه درخواست جدائی و خروج از فرقه را با” مشت آهنین” پاسخ می داد و از کشتن افراد نیز ابایی نداشت تا به زعم خود درس عبرتی برای دیگر اعضای باقی مانده در اردوگاه باشد!
متوسل شدن به روش های خشونت آمیز مانند، تحقیر، تهدید، بایکوت، حبس و یا حتی حذف فیزیکی در بسیاری از فرقه ها از شیوه های معمول برای پایبندسازی اعضاء در فرقه است…
بسیاری از افرادی که بدون شناخت کافی و با تکیه به اطلاعات مختصر خود از وضعیت سازمان مجاهدین (در دهه 50)، به عراق و به پادگان اشرف آمدند، بزودی متوجه مناسبات فرقه ای رجوی شده و اغلب بقدری درگیر ساختار فرقه ای شدند که دیگر برای جبران بسیار دیر شده بود…
اما واقعیت اینست که، برگشتن از راهی که اشتباه رفته ایم، اگرچه سال ها طول کشیده باشد، از ادامه دادن همان مسیر اشتباه، بهتر است و نباید نگران عمر از دست رفته بود…
جدا شدن از فرقه، دست کمی از سختی، ترک اعتیاد یک معتاد ندارد!!!
اما چطور با این همه جنایت در عراق، و زندان و شکنجه و سرکوب، امروز مریم رجوی! دم از آزادی و دمکراسی می زند، خود بی شرمی بزرگی می خواهد… البته در کارنامه مریم قجر، از وقتی بعنوان رئیس دفتر خصوصی مسعود رجوی در پاریس بود، تا طلاق از مهدی ابریشمچی، افتضاحات بسیاری ثبت شده است! که خود جای صحبت و بحث جدائی دارد…
ولی مگرمی شود با دستان خون آلود و شکنجه گر، از آزادی حرف زد؟؟؟ در ویلپنت ها، شاهد بودیم که این افول گرایان تاریخ، از طرف تمامی ایرانیان، محکوم و به زباله دانی تاریخ حواله شدند!
دست کثیف سران فرقه رجوی، سالهاست برای همگان رو شده است.
قدرت مطلق بدون تقوا، فساد مطلق می آورد! وفرقه سرکوبگر رجوی و فساد گسترده رهبران آن در عراق و قضیه زندان های انفرادی در سازمان، چیزی نیست که بتوانند امروز، با پوشیدن لباس های رنگی وهوا کردن بادکنک های رنگارنگ به دست، رنگ و لعاب آزادیخواهی و دمکراتیک بان بدهند…
چرا وقتی صحبت از زندان و شکنجه در مناسبات مجاهدین می شود، از مسعود و مریم گرفته تا ناهید همت آبادی و سایر سران سرکوب وشکنجه در سازمان مجاهدین همه مثل کر ولال می شوند؟!!
فرید
سلام وخسته نباشیدبه شما
من برادرمجید استادیان یکی ازافراداعزامی سازمان به آلبانی هستم
قبلااسم برادرم بعنوان منتقل شده ازکمپ اشرف به آلبانی دریکی ازصفحات نجات درج شده بودوتنهاسرنخ مااززنده بودن ایشان است
خواهش میکنم اگراطلاع دیگری ازبرادرم دردسترس هست یاراهی وجودداردکه بشودارتباط گرفت من وخانواده ام رودرجریان قراربدهید
متشکرم