خواهر یکی از اسیران فرقه رجوی گفت: به عنوان یک خواهر دردمند و یک خانواده درد کشیده از تمام نهادهای حقوق بشری برای آزادی برادرم فریدون پرورش از دست فرقه ی رجوی درخواست کمک دارم و تا جان دارم برای رهایی برادرم تلاش خواهم کرد.
فریده پرورش صبح امروز در گفت و گو با پایگاه خبری تحلیلی فراق، اظهار داشت: سال هاست در حسرت دیدار با برادر اسیر خود در فرقه رجوی خون گریه می کنیم و مادر در حسرت دیدار، چشم از این جهان خاکی فرو بست اما من میخواهم فراق و رنج چندین ساله را در آغوش برادرم گریه کنم.
وی افزود: متاسفانه برادر من به دور از زندگی و فرزند هنوز هم اسیر عقاید رجوی ملعون می باشد و با وجود این که فرزند و نوه دارد ولی از نعمت دیدن و لذت از آن ها محروم است.
پرورش ادامه داد: برادرم در عملیات مرصاد در منطقه اسلام آباد به دست صدام اسیر شد و بعد از چند سال به ما اطلاع دادند که فریدون پرورش در اردوگاه اشرف در دست مجاهدین گرفتار شده است.
وی افزود: سال ۱۳۸۲ با مادر، خواهر و برادرانم به بغداد رفتیم، فاصله بغداد تا اشرف چهار ساعت بود تا غروب منتظر ماندیم و نزدیکهای غروب بود که به ما خبردادند که فریدون جلوی درب نگهبانی منتظر شما است.
پرورش با بیان اینکه با دیدن فریدون و چهره لاغر و ضعیف او خیلی ناراحت شدیم گفت: مادر من شروع به ضجه و گریه کرد و خود را در آغوش فریدون انداخت اما مزدوران رجوی عصبانی شده و با تهدید او را از ما جدا کردند.
وی اظهار داشت:نگهبانان رجوی خیلی برخورد بدی با ما داشتند و جلوی چشم ما عکس هایی را که برای فریدون آورده بودیم پاره کردند. این خواهر داغدار گفت: فریدون را جلوی چشم ما به زور سوار ماشین کرده و از ما دور کردند و ما فقط می توانستیم آن ها را نفرین کنیم. فریده پرورش گفت: نمی دانستیم بعد از برگشت به خانه به فرزندان فریدون چه بگوییم و به آن ها چه خبری از پدرشان دهیم.
وی با اشاره به اینکه در سال ۱۳۸۹ نیز با هزاران امید همراه خانواده ها به عراق رفتیم ادامه داد: تمام خانواده ها یک صدا فریاد می زدند فرزندان ما را آزاد کنید.
خواهر فریدون پرورش ادامه داد: آن موقع نیز پس از چند روز انتظار برادرم را یک بار از دور دیدم و فریاد زدم بیا از پشت سیم خاردارها حرف بزنیم ولی متاسفانه برادرم با حالت عصبانی شروع به فحاشی و سنگ زدن به طرف ما کرد.
وی با بیان اینکه می خواستم تمام سنگ ها را به سینه بخرم ولی لحظه ای او با من حرف بزند گفت: خدا لعنت کند رجوی ملعون را که وادار می کرد برادری به سمت خانواده اش سنگ پرتاب کند.
وی اظهار داشت: مادرم پس از آن روزها سکته کرد و در بستر افتاد و تنها کارش دیدن عکس فریدون و گریه کردن بود تا اینکه حسرت به دل رخ در نقاب خاک کشید.
در پایان فریده پرورش نامه ای خطاب به رئیس جمهور آلبانی و نماینده کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان در کشور آلبانی نوشت که در زیر منتشر می شود:
جناب آقای”ایلیر متا”
رئیس جمهور محترم کشور آلبانی
من فریده، خواهر فریدون پرورش هستم که نزدیک به ۳۰ سال است برادرم اسیر فرقه رجوی و هم اکنون در کشور آلبانی می باشد.
برادرم در سال ۱۳۶۷ هجری شمسی در جنگ رژیم عراق با ایران، اسیر سربازان بعثی عراق شده بود. ما هیچ گونه از وضعیت اسارت و زنده ماندن وی خبری نداشتیم تا اینکه در سال ۱۳۸۲ به ما اعلام کردند که فریدون در اسارت فرقه رجوی بوده است. به دنبال چندین سال تلاش برای دیدار با برادرم که متاسفانه سران فرقه منفور رجوی اجازه دیدار ساده به ما خانواده ها ندادند تا کنون از برادر خود خبری ندارم.
لذا از آن مقام محترم خواهشمندم دستوری صادر فرمایید تا من بتوانم بعد از چندین سال دوری و بی خبری ملاقاتی با برادر خود فریدون پرورش داشته باشم.
با نهایت احترام
فریده پرورش