چند روز پیش باز هم دو فرار موفق از تشکیلات لرزان مجاهدین در تیرانا به وقوع پیوست،یکی از کسانی که تشکیلات را رها کرد و به آزادی سلام گفت و خود را به دنیای آزاد رساند، مرتضی مرتضوی(مالک) است که از مسئولین قدیمی سازمان بوده و در حفاظت اشرف تا جائی که بیاد دارم و او را دیده ام در هنگام خروج از اردوگاه اشرف، ویزاهای خروجی را چک و کنترل می کرد. اما دومین نفر که یکی از بهترین و نزدیکترین دوستان اینجانب در دوران اسارت در عراق میباشد که فعلآ از اسم بردن ایشان معذورم می باشد. هم به مالک و هم به (خ ا) بازگشت به دنیای آزاد و رهائی از تشکیات مخوف را تبریک می گویم و برایشان بهترین آروزها را دارم.
اگر مروری کوتاه به فرارها و جداشدنهائی که در همین دو سال اخیر درون تشکیلات صورت گرفته نگاهی کنیم در می یابیم که تمام تلاش های خانم رجوی و دیگر مسئولین فرقه برای سرپا نگه داشتن تشکیلات لرزان خود واقعآ بی فایده بوده و سرنوشت محتوم این تشکیلات نهایتآ چیزی نیست به غیراز ازهم پاشیدگی کامل در آینده بسیار نزدیک که هم اکنون شاهد شتاب بی سابقه آن هستیم، با تمام مانورهای فریبکارانه و باتمام وعده های تکراری مثل سرنگون شدن رژیم و با دلخوش کردن افراد به اینکه همین امروز و فردا کار رژیم تمام است و به تهران خواهید رفت، امروز تمام نفرات گرفتار در دستگاه شستشو به خوبی دریافته اند که این وعده ها پوچ و بی اساس و تکراری است، نفرات امروز خود را با دیروز مقایسه می کنند و باخود می گویند، دیروز در کنار مرزهای ایران و با داشتن آنهمه توپ و تانک و انواع سلاح های گوناگون و حمایت مالی ووووو صدام حسین، کاری انجام نشد هیچ، که اوضاع سازمان بدتر و بدتر هم شد، حال با دور شدن از ایران و با دست خالی و با هزاران تعهد به خارجی ها که تنها حق نفس کشیدن برایشان قائل شده اند چه کاری از دست سازمان و تشکیلات بر میاید؟ و با همین افکار هم به نتیجه میرسند که به هر شکلی و به هر قیمتی تنها و تنها راه امید به آینده خارج شدن از تشکیلات است، پا گذاشتن به دنیائی که اربابی بالا سر نباشد و بتوان هر طور که خواست زندگی کرد.
فروپاشی و خط پایان سازمان همان چیزی است که در طول این سالیان مرتب از سوی اعضای جدا شده به آن اشاره شده و بر آن تاکید داشته ایم، دیر نیست آن روزی که لیلی بماند حوضش.
این فرارها پیامی است برای کسانیکه هنوز در تشکیلات عنکبوتی در خواب خرگوشی بسر می برند و گمان دارند که سازمان دیروز و فرقه امروز در آینده سیاسی ایران نقشی خواهد داشت، مطئنآ یک فرقه تروریستی نمی تواند با حمایت مشتی جنگ طلب امریکائی مثل بولتون و جولیانی و امثال اینان در سرنوشت مردمی آگاه تاثیری داشته باشد، فراموش نکنیم اینان همان جنگ طلبانی هستند که در دوران جنگ با صدام به بهانه برنامه هسته ای عراق که بعد ها دروغ از آب درآمد هزاران تن بمب بر سر مردم عراق ریختند و اکنون هم به دنبال تکرار همان بازی و سناریوی بیشرمانه برای ایران برنامه ریزی می کنند که مجاهدین هم برای زود اجرا شدن سناریوی مزبور آویزان دماغ امریکائی ها شده اند، افراد درون تشکیلات آگاه و هوشیار باشند و تا دیر نیست خود را از درون تشکیلات فرقه رها کنند که اگر در فردا حتی یک بمب و یا یک موشک به سمت مردم ایران از سوی هرکشوری شلیک شد از نظر مردم ایران شریک جرم خواهند بود و از لعن و نفرین مردم ایران خلاصی نخواهند داشت، باور داشته باشید یا نه، اما من بر این باور هستم که سرنوشت صدام را همین لعنت و نفرین مادران و پدران داغدیده ما رقم زد.
ادوارد ترمادو